بالاخره بعد از ۳ سال زندگی در بندرعباس، به طهران بزرگ بازگشتم. زندگی در طهران جور دیگری هست و حسابی باید خودمون رو بهش عادت بدیم.
توی این پست هم در مورد تهران و هم بندر کمی مینویسم تا متوجه تفاوتها بشیم.
شاید یکی از اصلی ترین تفاوتها، در میزان ترافیک دو شهر بود. در پر ترافیک ترین لحظات بندر، تنها ممکن بود ۵ دقیقه دیرتر به مقصد برسیم ولی اینجا اگر وقت رو درست مدیریت نکنیم، ممکنه ۲ -۳ ساعت خودمون رو درگیر کنیم 🙂
خب هوای بندر به لطف وجود دریا و همچنین جمعیت کم بسیار بهتر و با کیفیت تر از هوای تهران هست. به عبارتی به ریه ها صفا میده 😀 . اما خب جمعیت و همچنین میزان تردد زیاد اتومبیل در تهران ، موجبات آلودگی زیاد هوا رو فراهم میکنه (به قدری که میشه به خوبی دودی که روی صورت نشسته رو حس کرد 😀 ).
بندر ، جاذبه های تفریحی زیادی داره. ممکنه کیفیتی نداشته باشند ولی خب بندر در بهترین حالت، یک دهم تهران مساحت داره و اگر ۲ -۳ ساعت در یک روز وقت بزارید، میتونید کل پاساژها رو ببینید. روز بعدی هم برید دم دریا و پارک دولت و کلا صفا سیتی. بعدشم یه روز کامل با قایق تشریف ببرید قشم و اونجا هم پاساژگردی و بعدش هم دره ستاره ها و چاههای تلا و … رو ببینید و عشق کنید :).
توی تهران هم از این دست مراکز (مخصوصا پاساژ :|) زیاده ولی خب حداقل یک سال و نیم تمام میخواد تا فقط پاساژهای منطقه خودت رو بگردی و ببینی چه خبره :|. و البته تا بیای همه رو بگردی چند تا خونه کلنگی تبدیل به پاساژ شدند :|.
و اما مردم، در تهران، خیلی کم پیش میاد که توی یه پاساژ یا پارک (حتی تو محل خودت) یک همکلاسی، دوست قدیمی و … رو ببینی. ولی توی بندر تقریبا روزی چندبار به چنین صحنه ای مواجه هستید. علتش هم تراکم جمعیت، و همچنین مساحت این شهر هست. از طرفی چند ملیتی (!) شدن این شهر کمی از صفا و صمیمیت بین مردمش کاسته . ولی در کل شهر خوبی هست و من هر دو شهر رو خیلی دوست دارم. بندرعباس به خاطر ۳ سال از بهترین سالها و تهران بخاطر زادگاه بودنش :).
سلام
دیدم یه چند روزی ازت خبری نبود…پس درگیر مسافرت و نقل و مکان بودی…
موفق باشی…
ممنون.
بله درگیر بودیم دیگه 😀
خوش امدی محمّد جان.
ولی هوای مارو هم داشته باش