گنوم، چندسال اخیر رو در حال بهبود تجربه کاربریش روی دستگاههایی مثل گوشیهای همراه و همچنین تبلتهاست. در کل، داره برای یک انقلاب در صفحات لمسی آماده میشه. حالا، یک رابط کاربری جالب به اسم Phosh (مخففی برای Phone Shell) ارائه کرده که روی دبیان (بله، حتی دسکتاپ!) قابل نصب و اجراست.
نماگرفت زیر، نماگرفتی از صفحه قفل این رابط کاربریه:
و خب همونطوری که میبینید، کار تمیز و نسبتا زیباییه. حالا سوال اینه چطور نصبش کنیم؟ در ادامه مطلب مفصلا توضیح میدم 🙂
نصب قدم به قدم Phosh روی دبیان
گام اول: نصب دبیان
توجه داشته باشید که دبیان مد نظر من اینجا، دبیانیه که شما روی پردازندههای x86 نصب میکنید. اگر قراره این دبیان روی رزبری پای باشه، یا سیستم شخصی شما صفحه لمسی داره، میتونید این قسمت رو نادیده بگیرید. اما من نصب رو روی یک ماشین مجازی با کمک Virtual Box انجام دادم. آموزش نصب دبیان، در اینترنت زیاد پیدا میشه؛ فلذا اینجا حرفی از آموزش نصب به میان نمیارم. فقط حواستون باشه نسخه Net Install دبیان رو دانلود و نصب کنید که چیز اضافهای نداشته باشیم. برای دانلود دبیان هم میتونید به وبسایت دبیان مراجعه کنید و آخرین ISO مورد نظر رو بگیرید.
گام دوم: قبل از نصب Phosh چه کنیم؟
خب اولین کاری که قبل از نصب Phosh کنید اینه که با خودتون یک فنجان قهوه یا نوشیدنی خنک داشته باشید چون پروسه نصب ممکنه شما رو خسته و تشنه کنه. بعد از اون، بد نیست که سیستم رو بروزرسانی کنید. بعد از بروزرسانی سیستمعامل، نوبتی هم باشه نوبت اینه که مستقیم بریم سر نصب Phosh. اینجا هم جا داره نکته مهم رو متذکر بشم که من phosh رو از مخازن نصب میکنم تا صرفا کنجکاوی رفع شده باشه وگرنه روش درستتر نصب phosh نصب از کد منبعه (حداقل اگر روی سیستم x86 و به قصد توسعه نصب میکنید).
گام سوم: نصب و راهاندازی Phosh
خب برای نصب کافیه که دستورات زیر رو اجرا کنیم:
sudo apt install phosh-core
و اگر میخواهید Phosh شما مناسب تبلت باشه:
sudo apt install phosh-tablet
و اگر میخواهید نسخه کامل Phosh رو نصب کنید، کافیه که دستور رو به این شکل تغییر بدید:
sudo apt install phosh-full
و بعد از نصب حدود یک گیگابایت بستههای نرمافزاری، کل میزکار گنوم مخصوص صفحات لمسی یا همون Phosh برای شما نصب خواهد شد. پس از نصب، کافیه که اول سرویسش رو فعال و سپس راهاندازی کنیم:
سپس، صفحه قفل (که بالاتر عکسش رو قرار دادم) و بعد از اون، صفحه ورود رمز به شما نمایش داده میشه.
پس از ورود رمز، وارد صفحه منوی اصلی میشیم که از اونجا میتونیم به نرمافزارها و ابزارهای نصب شده روی سیستم دسترسی داشته باشیم:
خب، حالا با خیال راحت میتونیم از Phosh استفاده کنیم و لذت ببریم 😁
نکات مهم
از اونجایی که Phosh نرمافزار نوپا و نسبتا جدیدیه، لازمه چند نکته مهم رو در موردش متذکر بشم:
نسخه خاصی ازش در مخازن دبیان پایدار موجوده که خب برای یک تست دم دستی و ویرچوالباکسی، بهترین گزینه بود (حداقل برای من) و خب قاعدتا روی مخازن تستینگ و ناپایدار هم قرارش دادند. موقع نصب، مراقب باشید تا به ضررتون نشه 😁 ترجیحا نصب رو روی یک ماشین مجازی انجام بدید.
این میزکار خاص، برای صفحات لمسی خیلی بهینه شده و استفاده ازش با ماوس و کیبرد تا حد زیادی سخته. اگر صفحه لمسی دارید که میتونید به سیستمتون وصلش کنید، احتمالا تجربه کاربری بهتری داشته باشید.
بعضی نرمافزارها اندازهشون برای من مشکل داشت (که احتمالا برمیگرده به ویرچوال باکس). اگر در جای دیگری امتحان بشه شاید اندازه صفحه و برنامهها، مناسب باشه.
کدوم توزیعها از Phosh پشتیبانی میکنند؟
این هم سوال مهمیه، تا جایی که دیدم PostmarketOS (که برمبنای آلپاین ساخته شده) و همچنین Mobian (که برپایه دبیانه) از این میزکار (یا بهتر بگم پوسته) پشتیبانی میکنند. در مورد سایر توزیعها/سیستمعاملهایی که ممکنه گنوم رو اجرا کنند، ایدهای ندارم.
جمعبندی
این بلاگ اصلا قرار نبود نوشته شه، ولی امروز از سر خستگی (دقیقا خستگی 😂) جستجو کردم ببینم Phosh چطور میتونه روی دبیان دسکتاپ نصب بشه. امتحانش کردم و به نظرم پروژه تمیز، باحال و آیندهداری اومد. حالا هم تستش کردم و هم یک سری ایده اومد به ذهنم. در آینده، احتمالا بیشتر با Phosh کار کنم و در موردش بنویسم. در آخر هم بابت وقتی که صرف کردید و این مطلب رو خوندید، ازتون تشکر میکنم.
در دو پست قبلی (+، +) در مورد پروژه جبیر با شما صحبت کردم و توضیح دادم که ایدهش از کجا اومد و چی شد و چه کردیم. قسمت دوم یکم پرش قلم من زیاد بود چون موضوعات زیادی رو شامل میشد اما خب نیاز بود که گفته بشه. حالا رسیدیم به قسمت آخر. در این قسمت، میخوام از این بگم که در جشنواره خوارزمی چه گذشت و چرا جشنواره خوارزمی شروعی بود بر پایان این پروژه.
بذارید قبل از هرچیزی، یک مرور کلی داشته باشیم بر دو قسمت قبلی. در قسمت اول، توضیح دادم که من شیفته اپل شده بودم و میخواستم مثل استیو جابز، یک شخصیت مهم در دنیای تکنولوژی باشم و همون قدر شناخته بشم و همونقدر هم ثروتمند (بالاخره آرزو بر نوجوانان عیب نیست، هست؟) و تصمیمم این شد که یک سیستم عامل بسازم و بعد از کلی تحقیق و توسعه؛ نتیجه این شد که یک سیستم عامل مبتنی بر گنو/لینوکس و توزیع اوبونتو بسازم. اسم این پروژه هم گذاشتیم جبیر.
در قسمت دوم، از فراز و نشیبهای فنی این قضیه گفتم. از این گفتم که چی شد که اینطوری شد و چی شد که ساخته شد. بذارید سادهتر و مفصلتر بگم، اول گفتم که فاز تحقیقم چی بود و چه کردم و چه چیزایی خوندم. بعد گفتم که چرا تصمیم گرفتم بیام سراغ سیستمعاملهای متنباز موجود مثل لینوکس یا BSD و در نهایت گفتم چرا لینوکس رو انتخاب کردم. بعدش از عادت Distro Hopping گفتم (این عادت یعنی که شما بیایید و توزیعهای مختلفی تست کنید و همیشه روی یک توزیع ثابت نمونید) بعدش هم گفتم چی شد که مینت و اوبونتو رو به عنوان مبنا در نظر گرفتم و چطور نسخههای اولیه جبیر ساخته شد.
بعد از اون، از انتشار جبیر و اشتباهاتی که در ساخت این پروژه شد نوشتم. بعد از این موضوع، وارد بحث نسخه ۴ که نسخه جنجالی جبیر بود شدیم (نسخهای که به اینترنت متصل نمیشد، به همراه نظر جادی و تبعاتش) و بعد از اون چه شد که به سراغ BSD رفتیم و همین موضوع هم مزید بر علت شد که جبیر روز به روز به پایان خودش، نزدیکتر بشه.
جشنواره خوارزمی
جشنواره خوارزمی، یک جشنوارهست که در سطوح مختلف (چه مقطع تحصیلی و چه تقسیمات جغرافیایی) برگزار میشه و یکی از اهدافش، اینه که به مخترعین و مبدعین و محققین جوان کمک کنه تا نتایج کارهاشون دیده بشه. مقام آوردن در این جشنواره، خودش یک سری امتیاز خاص به همراه داره که این امتیازات عبارتند از دانشگاه بدون کنکور رفتن (طبیعتا در رشتهای که پروژه/اختراع ارائه کنید) و معافیت سربازی و اینها. البته اینها مال اون زمان بود و الان نمیدونم چطور شده ولی فکر نمیکنم تغییری کرده باشه.
احتمالا اگر الان این رو خوندید و دبیرستانی هستید، براتون خیلی دغدغه شده که حتما در این جشنوارهها شرکت کنید، ولی خواهش میکنم که قبلش حتما مطلبی که اول این پست لینک شده رو یه نگاه بندازید. قدیمیه ولی ارزشش رو داره. خلاصه بگذریم؛ چیزی که اینجا مهمه اینه که شما بدونید اگر طرحتون به زعم داوران جشنواره واقعا خوب بیاد، امتیازاتی دریافت میکنید که میتونه شما رو به اهداف زندگیتون نزدیک کنه.
حقیقتا من از وقتی بچهتر بودم، بچههایی که به این جشنواره راه پیدا میکردند رو از تلویزیون و روزنامه و … دنبال میکردم، دلم میخواست روزی مثل اونها باشم. مادامی که در تهران در مقطع راهنمایی تحصیل میکردم خبری از این جشنواره برای دانشآموزان راهنمایی نبود (سالی که ما شرکت کردیم ولی بود) و همین امر، باعث شده بود که من با این تیپ جشنوارهها غریبه باشم. اما در دبیرستان اوضاع فرق کرد. ما این پروژه رو شروع کرده بودیم. بخصوص سال دوم دبیرستان که بودم، رضا باقرزاده عزیز هم به من پیوست و با هم پروژه جبیر رو پیش میبردیم.
یک روز، ما از مدیر مدرسهمون خواستیم که سالن اجتماعات مدرسه رو در اختیارمون بذاره و از بچههایی که اون ساعت خاص، بیکارن دعوت کنه که بیان و پروژه ما رو ببینن. این هم خودش یکی از حرکات «استیو جابز»گونه بود 🙂 خلاصه این اتفاق افتاد و از قضا، مدیر مدرسه هم خودش اومد در اون جلسه دورهمی حضور پیدا کرد. این قضیه برای ما خیلی خوب بود چرا که حسابی در چشم مدیر مدرسه، درخشیده بودیم.
اما این تمام ماجرا نبود …
روز بعد اون کنفرانس، مدیر مدرسه از من و رضا درخواست کرد که جزییات پروژه رو براش بنویسیم. من هم یک صفحه A4 نوشتم تحویلش دادم. یک هفته بعد، ما رو از سر کلاس (که اگر اشتباه نکنم دینی بود) خواستند به دفتر. ما اول کمی ترسیده بودیم (بهرحال سیستم آموزشی ما ایجاب میکنه که از دفتر بترسیم 😂) و وقتی رفتیم، دیدیم یک آقای میانسالی هم اونجا هستند. مدیر مدرسه به ما گفت که ایشون از مسولین آموزش و پرورش استان هرمزگانن و پروژه ما در مرحله استانی خوارزمی پذیرفته شده.
ایشون گفت که روز بعدش، بریم پیشش. پرسیدیم بعد مدرسه؟ گفت نه، از مدیرتون اجازه بگیرید و دو زنگی رو ما در خدمتتون هستیم. ما هم از این بابت خوشحال شدیم. میدونید چرا؟ چون بالاخره دو زنگ پیچوندن هم خودش صفای خودش رو داشت. حالا از این حال و هوا بیاییم بیرون. ما فرداش رفتیم پیش ایشون. ایشون ما رو برد پیش مسولین خوارزمی و کلی تحویلمون گرفتند. این تحویلگیریها البته دلیل داشت! دو سه سالی بود که از استان هرمزگان در رشته کامپیوتر هیچ پروژهای معرفی نشده بود و اینها هم از این موضوع حسابی خوشحال بودند.
خلاصه که این دوستان، به ما گفتند یک A4 کافی نیست و در قالب یک پرپوزال باید در مورد پروژه بنویسیم. من و رضا هم گفتیم پس ما میریم روی این کار میکنیم و میآییم پیش شما. اون خانمی که در آموزش پرورش به ما گفت که بعدا بریم پیشش، گفت که چهارشنبه ها عصر هم حضور داره در همون دفتر و نیازی نیست کلاس رو بخاطر قرار با ایشون بپیچونیم. خلاصه کلام که ما رفتیم و یک فایل ۲۰-۳۰ صفحهای با عنوان «سیستمعامل جبیر» نوشتیم و این رو پرینت کردیم و در طلق و شیرازه قرار دادیم و چهارشنبه بردیم پیش ایشون.
بعد از کمی بررسی، غلطهای این پرپوزال رو به ما گفت و ما اون رو اصلاح کردیم. بعدش به ما گفتند که تا تیرماه حدودا صبر کنیم (و این ماجرا حدودای فروردین اتفاق افتاد اگر درست یادم باشه). ما هم به درس و مشقمون رسیدیم و امتحان دادیم. اما خب اینجا یک سری اتفاق خاص هم افتاد.اتفاقاتی که به نوبه خودشون جذاب و جالب بودند.
جشنواره خوارزمی استانی
جشنواره استانی، برخلاف کشوری، اینطوری نیست که شما بری از پروژه دفاع کنی. بر اساس همون توضیحاتی که از پروژهها ارائه شده، داوری میکنند و اونایی که حس میشه شانس خوبی برای مقام کشوری آوردن دارند انتخاب میشن. بعد از این، این مورد به صاحبان ایده و پروژه، ابلاغ میشه.
در همین حین، ما که سخت مشغول کار روی جبیر بودیم و حتی یادمه که دونفری با رضا میرفتیم پیش خدمات کامپیوتریها که مجابشون کنیم که یکی دو تا سیستم بدن دست ما که روش جبیر نصب کنیم (شاید باورتون نشه ولی یکی از پلنهای من، برای هر توزیعی که درش نقشی داشتم تولید کامپیوترهای رومیزی با همون سیستمعامل هم بوده) و معمولا اونها هم یه چراغ سبز الکی نشون میدادن، یک باره به تلفن رضا زنگ زدند. رضا گفت «آقای …؟» و بعد گوشی رو روی اسپیکر گذاشت و به ما اعلام شد که در استانی، رتبه اول شدیم (لینک خبر).
در مورد تاریخ خبر باید به شما بگم که این اخبار، بعد از برگزاری جشنواره کار شدند. یعنی ما تیر ماه خبر داشتیم از این که در استانی پذیرفته شدیم ولی ظاهرا قوانینی که روی جشنواره حاکمه، ایجاب میکرد که تا زمان شروع جشنواره سال بعد خبری ازش کار نشه. خلاصه بگذریم. ما دو تا هم خوشحال و سرخوش گفتیم که فرداش میریم آموزش پرورش.
در آموزش و پرورش، بیش از گذشته تحویلمون گرفتند! این بار به ما گفتند که نیازه تا فیلمی بگیریم که هردو توش باشیم (البته ما دو فیلم مجزا گرفتیم. چرا که رضا بیشتر روی جنبه UI و ظاهری قضیه کار میکرد و من روی بیس سیستم) و بعد یک پرپوزال دیگر بنویسیم که یک سری ملاحظات خاص رو درش رعایت کرده باشیم. این ملاحظات شامل نحوه فهرستبندی، استفاده از فونت و … بودند. خلاصه ما دوتا CD و یک کتابچه تحویل دادیم و بعدش مدت نسبتا طولانی، از هم دور شدیم.
جشنواره خوارزمی کشوری
مرداد ماه بود و من به همراه مادرم چند روزی (فکر کنم دو هفته!) آمدیم تهران. در همین روزها، یادمه که رضا به من زنگ زد. بهش گفتم چه خبر؟ چه کارا میکنی؟ و خیلی عادی حرف زد. برای من این موضوع خیلی جالب بود که چطور تونسته بود اونقدر خونسرد باشه و یهو من رو غافلگیر کنه :)) پای تلفن به من گفت که «فلانی زنگ زد و گفت که اوایل شهریور باید تهران باشیم که از پروژه دفاع کنیم.
خلاصه بعد برگشت من به بندر، قرار شد با رضا بریم و در مورد این پروسه بپرسیم. به ما گفتند که داورا اینطورین و باید چه کنید و … (که با تقریب خوبی البته درست نبود) و به ما پولی دادند که بلیت هواپیما تهیه کنیم و با هواپیما بریم تهران. همچنین بودجهای به ما دادند که لباسهای متحدالشکل تهیه کنیم و ما هم دوتا پیراهن گرفتیم که لعنت خدا هم گرونش بود، ولی سال ۹۱ بابت هر پیراهن ۶۰ هزار تومان پول دادیم 😂.
خلاصه ۵ شهریور ۹۱ شد. ما رفتیم فرودگاه بندرعباس و سوار یک عدد ایرباس A300 هواپیمایی ماهان شدیم و به سمت فرودگاه مهرآباد تهران پرواز کردیم. در تهران هم مسول آموزش و پرورش هرمزگان (همون آقای میانسالی که کارهای ما رو انجام داده بود) آمد و ما رو به خوابگاه دانشجویی دانشگاه تربیت دبیری شهید رجایی برد. حقیقتا تا حد خوبی حالمون گرفته شد، چرا که به ما گفته شده بود برای ما هتل رزرو شده و از این دست چرت و پرتا. ولی خب ایرادی نداشت، فرداش روز بزرگی بود.
فرداش رفتیم. ظهر شد و دعوت شدیم که بریم داخل اتاق. داخل اتاق، سهتا آقا نشسته بودند که علیالظاهر، اساتید کامپیوتر همون دانشگاه بودند (اینجا این رو بگم که بعدا روش بحث صورت بگیره، اگر جشنواره خوارزمی یک جشنواره کشوریه، آیا بهتر نیست که فراخوانی زده شه و از اساتید و صاحبنظران کل کشور خواسته شه که داوطلب بشن؟ چرا فقط یک دانشگاه خاص؟) و یک سری سوال پرسیدند. ما وقتی داشتیم صحبت میکردیم و …؛ من اشاره کردم که جبیر مبتنی بر گنو/لینوکس ساخته شده. یادمه یکی اونجا خندید و گفت «پس مثل همون لینوکس فارسیهست…».
حالا شما خودتون حساب کنید که این که این دوستان زده بودند تو کانال مسخرهبازی، چقدر به ما فشار آورد. خلاصه ما ارائه و دفاعمون رو تحویل دادیم و آمدیم بیرون. ناهاری بر بدن زدیم و کمی تهرانگردی کردیم و بعدش هم رفتیم سمت فرودگاه. دقیقا یادمه بعد از این که مسول آموزش پرورش ما رو ترک کرد، ما کاری نداشتیم که انجام بدیم پس با رضا نشستیم به خوندن آموزش Bash و اسکریپتنویسی 😁
خلاصه به سمت بندرعباس برگشتیم و بعد از اعلام نتایج، فهمیدیم که رتبه قابل قبولی در این جشنواره کسب نکردیم. این خودش یک شکست بسیار بسیار بزرگ برای ما محسوب میشد. گرچه کادر مدرسه تاکید داشتند سال بعدش هم شرکت کنیم ولی حقیقتا ما سال بعد تصمیم داشتیم دیگه شرکت نکنیم و همین هم شد. این دقیقا اینجا به این معنا بود که پروژه هم داره تا حد خوبی به آخرای خودش نزدیک میشه.
رفتن روی BSD، بزرگترین اشتباه
هنوز که هنوزه، من سیستمعامل FreeBSD رو به شدت دوست دارم و محاله وقتی نسخه جدید میده، نصبش نکنم و باهاش کمی بازی نکنم. اما حقیقت امر این بود که BSD ها – به جز مک – واقعا برای استفاده دسکتاپ و روزمره مناسب نیستند. حتی روی سرور و روتر و … (که BSDها حرفهای به شدت زیادی برای گفتن دارند) هم معمولا انتخاب خوب و اول نمیتونن باشند.
یکی از مهمترین دلایل، اینه که BSDها معمولا ساپورت سختافزاریشون اونقدری که باید و شاید، خوب نیست. دلیل دیگری که به ذهنم میرسه اینه که استفاده از BSDها به شدت محدوده و بین هزاران شرکت و استارتاپی که مبتنی بر لینوکس هستند، شاید فقط Netflix, WhatsApp و Sony باشند که از FreeBSD (یا نسخههای دیگر BSDها) استفاده کنند. همین امر، باعث شده که BSDها مستندات کمتر و جوامع کوچکتری داشته باشند.
و البته اشتباه دیگری که داشتم این بود که فکر میکردم اگر برم روی BSD و یه بخش خوبی از رابط کاربری هم خودم بسازم (که تاحدی این کار رو کرده بودم) و مجوز اون هم BSD قرار بدم، شاید بتونم کد رو ببندم. اما هیچ کس نبود بهم این نکته رو گوشزد کنه که بستن کد برای پروژهای که تیم کوچکی داره و ساپورت مالی نمیشه و سرمایهگذار خاصی هم نداره، سم مطلقه.
خلاصه با پیادهسازی نه چندان بد، تفکرات اشتباه و صد البته واکنشهای عجیب و غریب جوامع نرمافزار آزاد و متنباز ایران، این پروژه باز بیشتر و بیشتر روی سراشیب سقوط قرار گرفت. اما حقیقت امر اینه که یکی از بزرگترین تیرهای خلاص این قضیه رو، همین جامعه نرمافزار آزاد به این پروژه وارد کرد.
واکنشهای جامعه نرمافزار آزاد ایران و پیامدهایش
من اصلا دوست ندارم در نقش قربانی فرو برم و شکستها و عدم موفقیتم رو گردن کسی بندازم. حقیقتا از این رفتار به شدت بدم میاد و اگر ببینم کسی چنین رفتاری داره خیلی سریع، از دایره دوستی و حتی آشنایی من ممکنه حذف بشه. پس امیدوارم این بند خاص از مطلب من، این حس رو القاء نکنه که در نقش قربانی فرو رفتم.
بگذریم، جامعه نرمافزار آزاد ایران، که در حال حاضر عمدتا حول اوبونتو و در فروم اوبونتو متمرکز شده تقریبا (و این تمرکز هم خودش سم مهلکیه) رفتارهای عجیب و جالبی دارند. این جامعه عموما اینطوری بود که خیلی سخت افرادی که بیرون گود بودند رو میپذیرفت و خیلی وقتها هم نمیتونستند یک سری موضوعات خاص رو بپذیرند. به همین دلیل، رفتارها بیشتر شبیه گنگسترها و یاکوزاها میشد. حقیقتا در مقابل پروژه جبیر هم تا حد زیادی به این شکل برخورد نشان دادند.
برخوردهایی از این دست که «چرا به فلان پروژه کمک نمیکنی؟» اصلا از نظرم بد نیست. خیلی هم خوبه و خیلی راحت میتونه شما رو مجاب کنه که نیاز نیست چرخ رو از اول اختراع کنید. اما خب، گاهی برخوردها سمت ترولینگ و قلدری سایبری پیش میرفت. مثلا شخصی میومد میگفت «بیا کرنل رو بکن داروین» و بعد چند نفر ادامه میدادند. نکته جالب هم این که از سادگی من هم به عنوان یک نوجوان، تا حد خوبی بهرهکشی شده بود اینجا. من الان دانشی دارم که بهم میگه که تعویض کرنل بسیار سخته، و در بعضی موارد کاملا ناممکن. اما اون موقع من چنین آگاهیای نداشتم.
خلاصه بگم که کم کم به جایی رسید که من دیگه میفهمیدم کجاها ملت دارند دستم میندازن. حقیقتا خوشم اومده بود که خودم همراه شم با این قضیه و تا میتونم چرت و پرت ببافم. اما خب حقیقتا این به ضرر من شد چرا بعدتر، برچسب ترول به من چسبید و از جامعه کاملا پاک شد. جامعهای که تقریبا همیشه نشون داده با افراد جدید – صرفنظر از این که آدمهای خوبین یا بد – چنین برخوردی رو داشته و خب این برخوردها، نتایج خوبی هم نداشته. برای مثال، خود من از سال ۹۳ تا ۹۶ واقعا در این جامعه هیچ حضور فعالی نداشتم و ۹۶ دوباره برگشتم بهش. سال ۹۹ هم موارد مشابهی پیش آمد و دلخوریهایی ساخته شد.
خلاصه بگذریم از این موضوع، میخواستم صرفا این موضوع رو شفاف کنم که جامعه، از دور ممکنه قشنگ به نظر برسه اما خب درونش نیازمند سازگاری بالا و همرنگ جماعت شدنه. حقیقتا من هم شخصی نیستم که بخوام همرنگ جماعت باشم، به همین خاطر ممکنه در جوامع مختلف، متضرر بشم 😁
سخن آخر
اول از همه از شما ممنونم که این مطلب رو خوندید و تا اینجا اومدید. دوم، میخوام ازتون دعوت کنم که علاوه بر این وبلاگ، ویرگول هم میتونید مطالب من رو بخونید ولی در ویرگول معمولا انقدر حرافی نمیکنم 🙂 و در نهایت، میخوام یک جمعبندی کلی روی این سه قسمت بکنم و بگم که به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست.
حقیقتا بعد از شکست پروژه جبیر، من یک درس بزرگ گرفتم. درسی که بهم گفت «نیاز نیست استیو جابز دوم باشی، تو خود خودت باش» و این درس به نظرم بزرگترین نکته شخصیتی بود که میتونستم از انجام چنین پروژهای دریافت کنم. درس و نکته بعدی هم این بود که حرفهای اطرافیان میتونه به شدت روی روان آدم تاثیر بذاره و نباید گذاشت این حرفها، از ما یک موجود کینهای بسازه که بعدتر نیازمند انتقامگیری و پروندهسازی و فلان باشه. درسهای شخصیتی و روانی این پروژه، واقعا برای من مهم و ارزنده بودند.
از نظر فنی هم، درسهای خوبی گرفتم. برای مثال اندازه افرادی که LPIC 1, 2 میگذرونند از لینوکس یاد گرفتم. تا حد خوبی پایتون یاد گرفتم. حتی همین امر باعث شد که بعدتر، روبی یاد بگیرم و … . همچنین یاد گرفتم که نیاز نیست برای متفاوت بودن حتما به سمت BSD رفت بلکه یک رابط کاربری متفاوت هم میتونه به خودی خود، تا حد خوبی تاثیر مثبت روی ذهن افراد داشته باشه.
از منظر بیزنسی هم بخواهیم نگاه کنیم یک درس خیلی خوب گرفتم. اون این که «وقتی تیم کوچیکه یا پروژه تکنفره جلو میره نیازی نیست که کد، بسته باشه. اتفاقا باز بودن کد به نفع توئه». و همین باعث شد از اون به بعد عمده پروژههای من روی گیتهابم قرار بگیرند.
خلاصه که یک پروژه شکستخورده، میتونه پر از درس برای ما باشه. مهم اینه که ما بخواهیم همیشه در سوگ بمونیم؟ یا این که به قدری سوگواری کنیم و بعد از اون سوگواری به سمت انجام یک پروژه جدیدتر قدم برداریم. نمیدونم فیلم Whiplash رو دیدید یا نه، اما در صحنهای یکی از شخصیتها میگه «چارلی پارکر وقتی با اون صحنه مواجه شد، اول سوگواری کرد. بعد یک روز کامل استراحت کرد و بعدش اونقدر تمرین کرد که ما امروز ازش حرف بزنیم». پس باید گفت که این ماییم که انتخاب میکنیم چارلی پارکر باشیم، یا اون نوازندهای که با یک شکست، کلا ساز و نوازندگی رو میذاره کنار.
در پایان، مجددا از شما بابت وقتی که برای خوندن این مطلب گذاشتید تشکر میکنم. همچنین امیدوارم که این تجربه شکست طولانی، تونسته باشه برای شما جرقه یا کمکی باشه در هندل کردن پروژههاتون یا حداقل بهتون کمک کرده باشه که چطور با پروژههای شکست خورده کنار بیایید. امیدوارم که در آینده نزدیک، بتونم با مطالب بیشتری در خدمت شما باشم.
چندین روز پیش، شخصی در لینکدین خبری از ساخته شدن یک فراجستجوگر داده بود که به شخصه برای من موضوع جالبی بوده همیشه. منتها طبق عادات مالوف هموطنانمون، بزرگ حرف زدن و زیادی مبالغهکردن هم میشد در اون حرفها دید. چیزی که ساخته شده بود اینطور توضیح داده شده بود که:
فراجستجوگر ساخته شده توسط تیمی از بهترین متخصصان که در یک دانشگاه خاص درس خواندند (که خب همین جملات، بدون توجه به اسم دانشگاه و موسسه و … معمولا پرچم قرمزی در بحث تولیدات ملی و بومیه) به این شکل کار میکنه که نتایج جستجو رو از وبسایتهای معروف به موتور جست و جو مانند گوگل، داکداکگو، بینگ و … برمیگردونه و رد پای شما رو از جست و جو حذف میکنه.
وقتی این رو خوندم، فهمیدم که با یک فراجستجوگر یا metasearch engine روبرو هستیم و خب گفتم بد نیست که با هم یکی بسازیم. قبل از هرچیزی، اگر نمیدونید فراجستجوگر چیه، میتونید به اینجا مراجعه کنید و تعریفش رو بخونید. برای ادامه دادن به مطالعه این مطلب هم لازمه که کمی لینوکس و مدیریت سیستم بلد باشید.
آشنایی با searx
خب searx یک نرمافزار آزاده که هدفش، بهبود تجربه جست و جوی افراد در اینترنته. این نرمافزار، به دو صورت قابل دسترسیه. اول این که تعدادی نمونه عمومی داره (لینک نمونههای عمومی در اینجا قرار گرفته) و هم به صورت «خودمیزبان» یا همون self-hosted. متد خودمیزبان یعنی شما به عنوان کاربر، میتونید به صورت رایگان یا با پرداخت پول (بسته به مدل کسب و کار و توسعه اون پروژه خاص)، اون نرمافزار رو روی هاست یا سرور مورد نظر خودتون نصب کنید.
در این آموزش، قراره با کمک یک سرور لینوکسی، یک زیردامنه، یک کارساز وب و داکر؛ یک فراجستجوگر ساده رو به کمک هم بیاریم بالا. به این شکل میتونیم هم یک نمونه عمومی عرضه کنیم، هم این که دیتای کمتری در اختیار شرکتهایی مثل گوگل یا مایکروسافت بذاریم.
ساخت فراجستجوگر
برای ساخت فراجستجوگر خودمون، نیاز به موارد زیر داریم:
سرور لینوکسی. من شخصا از اوبونتو ۱۸.۰۴ استفاده کردم. برای پردازش بهتر نتایج و نخوردن به مشکل تحریم و …؛ بهتره که سرور داخل ایران هم نباشه. به همین خاطر، من از سرور هلند استفاده کردم (کشور محل قرارگیری سرور، کاملا به خودتون بستگی داره).
یک دامنه یا زیردامنه. برای این پروژه من از searx[dot]haghiri75[dot]com استفاده کردم.
کمی آشنایی به کارهای سروری. اگر آشنایی خاصی ندارید هم مهم نیست! در حد لزوم در این مطلب یاد میگیرید 😁
آمادهسازی سرور
وقتی سرور رو از ارائهدهنده سرور تحویل گرفتیم (با فرض اوبونتو/دبیان بودنش) نیازه تا اول لیست بستههای اون رو کمی به روز کنیم:
sudo apt update
و اگر لازم شد، کل سیستمعامل هم یک بار بهروز میکنیم:
sudo apt full-upgrade
بعد از این که این اتفاقات رخ داد، یک دور سرور رو ریبوت میکنیم و پس از بوت شدن مجدد و اتصال به سرور، چند بسته نصب میکنیم:
nginx: این بسته، وبسرور یا همون کارساز وب ماست. چیزی که باعث میشه ما بتونیم بدون مشکل، یک وبسایت یا نرمافزار تحت وب رو استفاده کنیم.
python3-certbot-nginx: از این بسته استفاده خواهیم کرد تا یک گواهی SSL برای وبسایت خودمون بگیریم.
docker.io: داکر یک سیستم کانتینرییزشنه. در واقع نرمافزارها رو داخل بستههای کوچولو قرار میده و همه ملزوماتشون اونجاست. فقط تنها موردی که داره، اینه که از هسته سیستم عامل استفاده میکنه برای مدیریت فرایندها (در واقع تفاوتش با ماشین مجازی همینه).
حالا ما سرور رو آماده کردیم. گام بعدی چیه؟
آمادهسازی دامنه
برای آمادهسازی دامنه، کافیه که یک رکورد A با IP سرور مورد نظر ایجاد کنید. البته در بعضی موارد از CNAME هم میشه استفاده کرد اما اینجا چون سرور از وبسایت جدا بود، یک A تعریف شد. بعد از این که رکورد رو تعریف کردیم، باید ۵ تا ۱۰ دقیقه صبر کنیم تا عموم DNS Server های اینترنت، بشناسنمون. بعدش میتونیم به کارمون ادامه بدیم.
حالا ۱۰ دقیقه گذشت و یک قهوه هم خوردیم و آمادهایم که مرحله بعدی رو انجام بدیم.
دریافت گواهی SSL
خب دریافت گواهی SSL هم بسیار سادهست. کافیه این دستور رو در سرور اجرا کنید (و دامنه من رو با دامنه خودتون عوض کنید):
sudo certbot -d searx.haghiri75.com --nginx
در این مرحله شما باید آدرس ایمیلتون رو وارد کنید و به چند سوال هم پاسخ بدید. در کل همهچیز با یک wizard اتفاق میفته و نیازی نیست که زحمت زیادی بکشید. فقط یک نکته مهم رو اینجا باید بهش دقت کنیم. اون نکته اینه که certbot اینجا خودش nginx رو استارت میزنه. در مرحله بعدی، نیاز داریم که به این مهم توجه کنیم.
راهاندازی داکر و نصب فراجستجوگر
خب اول از همه کاربر خودمون (که در اینجا فرض میگیریم نام کاربریش هم Ubuntu ئه) رو به گروه داکر اضافه میکنیم:
sudo usermod -aG docker ubuntu
بعدش کافیه یک بار از نشست SSH خارج شیم و دوباره به سرور SSH بزنیم. دقت داشته باشید که این بخش الزامی نیست؛ ولی اگر شما این کار رو نکنید بعدا در استفاده از داکر، نیازمند دسترسی ریشه خواهید بود. نگران دسترسی ریشه هم نباشید چون با sudo قابل حله.
بعد از این مورد، ایمیج searx رو از رجیستری داکر دریافت میکنیم:
docker pull searx/searx
خب در حال حاضر، اتفاق خاصی میافته؟ خیر. فقط تصویری که searx روی اون نصب شده، روی سرور ما دانلود شده.
بعد از اون، نیازداریم که یک کانتینر براش بسازیم. برای این، مراحل زیر رو طی میکنیم:
mkdir searx
cd searx
docker run --rm -d -v ${PWD}/searx:/etc/searx -p 8080:8080 -e BASE_URL=http://localhost:8080/ searx/searx
خب تبریک به شما، الان شما یک فراجستجوگر دارید.
اما صبر کنید! هنوز نمیتونیم بهش دسترسی پیدا کنیم. پس چه کنیم؟
پراکسی معکوس برای دسترسی به محتوا
خب اینجا نیاز داریم که از پراکسی معکوس استفاده کنیم. انجینکس علاوه بر این که وبسروره، پراکسی معکوس هم هست و خیلی از ما عمدتا از قابلیت پراکسی معکوسش برای اجرای نرمافزارهای تحت وبمون استفاده میکنیم. مثل همین آموزش دپلوی کردن یک پروژه ریلز نوشته بودم (لینک). دونستن این که پراکسی معکوس چیه و چی کار میکنه، از ملزومات پایهای مدیریت سیستم و همچنین دواپس و CI/CD محسوب میشه (جهت اطلاعات بیشتر این پست رو بخونید).
پس اگر میخواهید در آینده مهندس DevOps بشید، شاید بتونید این مطلب رو فرصتی برای تمرین یکی از مواردش قرار بدید. فکر کنم زیاد صحبت کردیم. بریم سر اصل مطلب. برای این که بتونیم از پراکسی معکوس استفاده کنیم، کافیه که اول با ادیتور دلخواهمون، فایل پیکربندی رو باز کنیم:
sudo nano /etc/nginx/sites-enabled/default
و سپس دنبال دامینمون بگردیم (در نانو با ctrl + W میشه). بعد از این که دامینمون رو پیدا کردیم کافیه بخش location / رو پیدا کنیم (معمولا دو سه خط پایینتر از دامین و تنظیماتشه) و سپس به این شکل درش بیاریم:
location / {
# First attempt to serve request as file, then
# as directory, then fall back to displaying a 404.
# try_files $uri $uri/ =404;
proxy_pass http://localhost:8080;
}
و بعدش هم کافیه که دستور زیر رو اجرا کنیم تا انجینکس ریستارت بشه:
sudo systemctl restart nginx
استفاده از فراجستجوگر شخصی
سخن آخر
نرمافزار searx مثل هر نرمافزار متنباز و آزاد دیگری، قابلیت شخصیسازی داره و همین موضوع که با زبان پایتون نوشته شده هم نشون میده که شخصیسازیش احتمالا از چیزی که فکر میکنیم، سادهتره. به همین خاطر میتونیم به سادگی این نرمافزار رو تغییر بدیم که مطابق میل خودمون کار کنه و طبیعتا آموزشش هم در اینترنت وجود داره.
موضوع بعدی اینه که فراجستجوگرها، علاوه بر این که میتونن در حفظ حریم شخصی و … موثر باشند، میتونن کاملا بیزنسی هم کار کنند. مثلا هرکلید واژهای که سرچ کنید رو صرفا در موضوع خاصی دنبالش بگردند. مثلا شما اگر سرچ کنید «سیبزمینی» فقط در وبسایتهایی که وبینار میزبانی میکنند دنبالش بگرده. وقتی سرچ میکنید «قشم» فقط در وبسایتهای گردشگری دنبالش بگرده و الی آخر.
در این مطلب قصد داشتم این موضوع رو نشونتون بدم که داشتن یک موتور جست و جوی امن، اونقدرا که فکر میکنید سخت نیست و با کمک نرمافزارهای آزاد، به سادگی میتونید یکی رو خودتون بسازید. در پایان مطلب، جا داره از شما بابت خوندن این مطلب تشکر کنم. همچنین، ممنون میشم مطالب و خطخطیهای من رو در ویرگول هم بخونید و نظر بدید 🙂
خیلی از افرادی که این روزها، میخوان پروژههایی در حوزههای مختلف هوش مصنوعی مثل یادگیری ماشین، یادگیری عمیق، علوم داده و … انجام بدن یک گلوگاه بسیار بزرگ دارند و اون «داده» است. خیلیها واقعا نمیدونن از کجا میتونن دادههای مناسب پروژههاشون به دست بیارن. در این مطلب، قراره که این موضوع رو پوشش بدم.
منابع مناسب داده برای پروژههای شما
در این بخش، با هم چندین منبع مناسب برای پیدا کردن داده رو بررسی خواهیم کرد. فقط قبل از هرچیز این رو بگم که این منابع میتونن تغییر کنن در طول زمان پس هرچه که در این مطلب بیان شده رو در مرداد ۱۴۰۰ معتبر بدونید و اگر مدتی بعد از انتشار این مطلب دارید مطالعهش میکنید، با جستوجو و پرسوجو در مورد این منابع، اطلاعات بهروزتر دریافت کنید.
Kaggle
وبسایت کگل، یک محیط تقریبا مشابه شبکههای اجتماعی برای دانشمندان داده و متخصصین هوش مصنوعی به حساب میاد. در این وبسایت شما میتونید مجموعه داده (Dataset) های خوبی رو پیدا کنید. همچنین، میتونید کارهایی که ملت روی اون دادهها انجام دادن رو در قالب Kaggle Kernel (به نوعی همون جوپیتر نوتبوک خودمون) ببینید و یا کارهای خودتون هم به اشتراک بذارید.
برای دسترسی به کگل، میتونید روی این لینک کلیک کنید.
Academic Torrents
این وبسایت هم وبسایت جالبیه (و به نوعی مرتبط با بخش بعدی). در واقع هر حرکت آکادمیکی که زده شده و اطلاعاتش هم همزمان منتشر کردند رو در خودش داره. چرا؟ چون جست و جو در محتوای آکادمیک نسبتا سخته و این وبسایت اون کار رو براتون راحت کرده. همچنین یک بخش خوبی برای مجموعهداده (لینک) هم در این وبسایت در نظر گرفته شده.
برای دسترسی به این وبسایت، میتونید از طریق این لینک اقدام کنید.
وبسایت دانشگاهها
همونطوری که در بخش قبلی گفتم، بسیاری از دانشگاهها (و در کل، فضاهای آکادمیک) تحقیقات زیادی انجام میدن و دادههای اون تحقیقات رو هم معمولا منتشر میکنن. چرا که یکی از اصول مطالعات آماری، اینه که دادهها به صورت شفاف منتشر بشن (شاید دلیلش اینه که بعدها، یکی بخواد خودش اون آزمایش و مطالعه رو تکرار کنه و …).
به همین خاطر، وبسایت دانشگاهها – چه ایرانی و چه خارجی – میتونه محل خوبی باشه برای مراجعه و پیدا کردن دادههای خوب برای مطالعه.
دیتاستهای متنباز شرکتها
بسیاری از شرکتهای بزرگ مثل گوگل، فیسبوک، آمازون و …، میان و حجم خوبی از دادههایی که قبلتر در تحقیقاتشون استفاده کردند رو به صورت اوپنسورس، منتشر میکنن. پیدا کردن این دیتاستها هم اصلا کار سختی نیست.
برای مثال، در این لینک میتونید دیتاستهای گوگل رو ببینید. یکی از نمونههایی که خود گوگل اینجا مطرح کرده، دیتاست مرتبط با بیماری کووید-۱۹ است. (لینک)
چرا این شرکتها، دیتاستها رو منتشر میکنن؟ باز هم میگم دقیقا به همون دلیلی که دانشگاهها منتشر میکنن. شاید افراد یا سازمانهایی باشن که بخوان تحقیقات و مطالعات رو برای خودشون تکرار کنند و یا نتیجه آزمایشات و … رو صحتسنجی کنند.
خزیدن (Crawling) صفحات وب
خب، بعضی وقتا هم دادهای که ما نیاز داریم، توسط شرکتها یا دانشگاهها منتشر نشده. پس در این حالت چه کار میکنیم؟ اگر داده مورد نظر، در اینترنت موجود باشه، میتونیم یک خزنده (Crawler) بسازیم و با اون کارمون رو پیش ببریم.
در بسیاری از زبانهای برنامهنویسی و چارچوبهاشون، ابزارهای بسیار خوبی برای کراول کردن صفحات وب وجود داره. یکی از بهترین نمونههاش میتونه BeautifulSoup در پایتون باشه. در مطالب بعدی، احتمالا با استفاده از این ابزار، یک خزنده برای وبسایتهای مختلف خواهیم نوشت.
دوربین، میکروفن، حرکت!
اگر دادههای مورد نیاز ما حتی به شکلی که بتونیم کراول کنیم موجود نبود چی؟ سادهست. ابزارهای ورودی خوبی برای کامپیوتر وجود داره که میتونه بهمون کمک کنه تا داده مورد نظر رو جمعآوری کنید.
گذشته از این، دوربین تلفنهای همراه، میتونه منبع خوبی باشه برای جمع آوری تصاویر(پروژههای بینایی ماشین و …)، میکروفنهای استودیویی برای دریافت صدا خوبن. اگر نیاز به دیتایی مثل گرما یا رطوبت نیاز دارید، طراحی مداری که این داده رو از محیط بخونه و روی دیتابیس خاصی ذخیره کنه کار سختی نیست.
جمعبندی
پروژههای هوش مصنوعی به ذات سخت نیستند. چیزی که اونها رو سخت میکنه، همین دیتای ورودی و تمیزکاری و مرتب کردنشه. بعضی وقتا دادههای ما کم هستند و ما مجبور خواهیم شد که Data augmentation انجام بدیم. بعضی وقتا ممکنه نویز به قدری زیاد باشه که اصلا مرحله جمعآوری دیتا رو مجبور بشیم دوباره از نو انجام بدیم و … .
خلاصه هدف از این مطلب این بود که اگر پا در این عرصه گذاشتید، بدونید همیشه جایی هست که بتونید بدون مشکل، دادههایی رو دریافت و در پروژهتون استفاده کنید و از بابت نویز و …، خیالتون تا حد خوبی راحت باشه.
اینستاگرام یک شبکه اجتماعی بسیار خوب برای بازاریابی، ارائه محصول و در نهایت اشتراکگذاری تصاویریه که به شناخت بهتر شما یا برندتون کمک میکنه. قرار نبود چنین مطلبی بنویسم چون فکر میکردم خیلی از راههای تضمینی که در اینترنت وجود دارند، بعد مدتی ممکنه اسپم تشخیص داده بشن و خوب نباشن. اما خب، یکی از این راهها رو تستی رفتم و باید بگم که نتیجه گرفتم 🙂 در کمتر از ۲۴ ساعت دنبالکنندگان صفحهای که برای آزمایش ساخته بودم، به ۱۶ رسید.
از آنجایی که احتمالا این قضیه دغدغه شما هم هست، در این پست اون رو با شما به اشتراک میذارم که دنبالکنندگان صفحاتتون رو بتونید افزایش بدید.
ساخت صفحه
اولین قدم شما برای دریافت تعداد خوبی دنبالکننده باید ساخت صفحه باشه. ساخت صفحه، کاری نداره. به همین خاطر هم در اینجا راحت ازش گذر میکنیم و به راهاندازی نخستین صفحه میپردازیم.
تکمیل مشخصات
اولین قدم برای این که صفحه شما بتونه دنبالکننده دریافت کنه، اینه که مشخصاتش کامل باشه. در واقع شما به این موارد نیاز دارید:
تبدیل صفحه به صفحه Professional (در صورتی که صفحه واقعا قراره یک صفحه حرفهای و مرتبط با برند شما باشه)
تصویر نمایه
بیوگرافی
لینکهایی مثل شماره تماس و وبسایت هم اگر دارید قرار بدید بد نیست. چرا که موتورهای جستجو ممکنه از همونها بتونن افراد رو به شما برسونن.
قرار دادن پست
گرچه قرار دادن پست اجباری نیست، اما بهتره که برای صفحه تازه تاسیس خودتون حدود ۳ تا ۹ پست تهیه کرده باشید. احتمالا اگر صفحه شما مربوط به بیزنس شما، برند شخصی یا هنرتون باشه، متاعی که در صفحه قرار بدید در دسترستون هست و میتونید به سادگی این کار رو انجام بدید.
اگر پست آماده نداریم چی؟ مشکلی نداره. فقط نرخ دنبال شدن کمی میاد پایینتر و فکر کنم برای شروع اونقدرام بد نباشه. بهرحال قرار نیست ما مثل یک شخص نامدار یا اینفلوئنسر، دنبالکننده و … جذب کنیم.
به دنبالِ دنبالکننده گشتن …
خب شما دنبالکنندگان خودتون رو میخواید درست؟ اینجا جاییه که من فرمولش رو به شما میگم. اول از همه ببینیم که دنبالکننده (فالوئر/Follower) کیه؟ شخصیه که بخاطر محتوایی که شما تولید میکنید میاد و پیج رو دنبال میکنه. حالا وقتی محتوا کمه یا محتوا نداریم چطور میتونیم دنبالکننده جذب کنیم؟ برای پاسخ به این سوال، من سه احتمال زیر رو براتون توضیح میدم:
دنبالکننده ارگانیک: دنبالکننده ارگانیک، یعنی یک شخص یا بیزنس حقیقی پشت حساب کاربریش نشسته. بهترین نوع دنبالکننده بلاشک، همینه. چرا؟ چون میدونید که افرادی هستند که برای محتوای شما فالوتون کردند و با تقلب کردن یک نرمافزار شخص ثالث، به دنبالکنندگان شما اضافه نشدند.
دنبالکننده جعلی: حسابهای جعلی که خودتون میسازید، رباتهایی که دنبالکننده رو در زمان کم به حساب شما اضافه میکنن و … از این دست هستند. این دنبالکنندهها فعالیتی ندارند و فقط عدد و رقم الکی به شما اضافه میکنن. داشتن تعداد زیاد دنبالکننده بدون فعالیت و تعامل مفید، به هیچ دردی نمیخوره.
دنبالکننده ارگانیکِ جعلی: شاید باورتون نشه اما این مورد هم وجود داره. افرادی هستند که صفحاتی رو میسازند، تعداد خوبی دنبالکننده جذب میکنند و بعد صفحه رو به قیمتهایی که معمولا پایین هم نیستند، میفروشند. این فالوئرها، خوبن. اما مفید نیستند. اکثرا آدمهایین که برای دنبال کردن دیگران، هزینهای دریافت کردند یا در سیستم «داداشم فالو شه» خیلی معرفت به خرج دادند. به اینستاگرامشون سر نمیزنن و براشون مهم نیست در فلان صفحه چی بگذره و معمولا هر چندروز یک بار اینستاگرام رو باز میکنند، یه لایکی میزنن و میرن. اینها نه بدن و نه خوب، برای رقمسازی نیمچه ارگانیک، میتونن کمک باشن.
حالا تا اینجا آمدیم، بیایید فرمول تضمینی دریافت نخستین دنبالکنندهها رو بررسی کنیم 🙂 این که چطوری به دست میان و ما باید چه کار کنیم. حقیقتش، کار سختی نیست و حوصله میخواد. شاید هم بد نباشه که این وسط، اتوماسیونی صورت بگیره (احتمالا آموزش نوشتن ابزار اتوماسیونش هم به زودی منتشر کنم 😁).
مرحله اول: پیدا کردن تیکهای آبی
اول از همه، ما نیاز به یک سری صفحه داریم که اصطلاحا «تیک آبی» خوردند یا به عبارت بهتر، وریفای شدند. وریفای بودن صفحات، به این معناست که یک درجه خوبی از شهرت رو دارند. همین امر باعث میشه که دنبالکنندگان زیادی هم داشته باشند. گذشته از اون، بسیاری از دنبالکنندگان اون صفحات هم دنبال افرادی میگردن که در حوزههای مشابه فعالن. پس بازی، یک بازی برد-برد خواهد بود. حالا مرحله مرحله این کارها رو انجام بدیم؟
مشخص کردن حوزه کاری: در یک سناریو خیالی، فرض کنیم صفحه ما در حوزه موسیقی فعاله و موسیقیش محدود به ایران نیست. اولین کاری که باید بکنیم چیه؟ این که افرادی رو پیدا کنیم که در حوزه موسیقی فعالن و شهرت بینالملل دارند. مثلا گروهی مثل Metallica (طبیعتا با توجه به سبک کاری خودمون و سلیقمون میتونه عوض بشه) یک گروه فوق مشهوره و چند میلیون دنبالکننده داره. یک لیست از این افراد تهیه میکنیم.
دنبال کردن افراد لیست: الان کار ما راحت شده. افراد درون لیست رو یک به یک دنبال میکنم.
دنبال کردن دنبالکنندگان و دنبالشوندگان: این مورد بسیار مهمه، در بین دنبالکنندگان و دنبالشوندگان همون تیکهای آبی، باید دنبال باقی تیکهای آبی باشید! مثلا در یک گروه موسیقی ممکنه اعضاش هم خودشون تیک آبی داشته باشند. پس بهتره که فالوشون کنیم 🙂
تا اینجای بحث خوبه؟ نه؟ کار راحتی نیست ولی سخت هم نیست. به شما ایده کلی میده که این روش چطور کار میکنه. حالا باید بریم سراغ مرحله دوم 🙂
مرحله دوم: تکرار این عملیات به مدت چند روز
تیکهای آبی رو فالو کردید؟ بسیار هم عالیه. زاکربرگ به شما افتخار میکنه. حالا نوبت اینه که همه رو آنفالو کنیم (و خیر، شما مسخره پدر اینستاگرام نیستید و این روشیه که ما پیش میگیریم) و دوباره فالو کنیم.
این حرکت رو بهتره ۲ الی ۳ روز ادامه بدیم. احتمالا روز دوم متوجه خواهید شد که یک عده شما رو فالو کردند و معمولا عددش هم خوبه (برای من حدود ۱۶ نفر در یک روز بود که واقعا رقم خوبیه!). به این شیوه میشه در حدود ۳ روز، نزدیک به پنجاه نفر به دنبالکنندگان اضافه کرد. برای شروع، خوبه؛ نیست؟
و مرحله بعد چیه؟ مرحلهای دیگه در کار نیست. همین فرمون برید جلو تا به رقم دلخواه در دنبالکنندگان خودتون برسید. اما یادتون نره که اینستاگرام مثل هر پلتفرم دیگری، یک پلتفرم تولید محتواست و نه پلتفرم فالو/آنفالو بازی. در همین حینی که دارید فالو و آنفالو میکنید یادتون باشه که محتوای مناسب هم تولید کنید که ورودیتون از هشتگها و پستاتون هم خوب باشه.
نکات مهم در این روش
خب، شاید بد نباشه نکات مهمی رو بهتون گوشزد کنم که صفحهتون از بین نره. چرا که خیلی از ماها صفحه رو صرفا برای برند خودمون میسازیم و اگر از دست بره، بازسازیش کار حضرت فیل میشه. به همین خاطر به این نکات توجه کنید:
بیش از ۱۰۰ صفحه رو در روز دنبال نکنید. اینستاگرام ممکنه رفتار فالو-آنفالو رو به شکل اسپم و یا «فعالیت مشکوک» تشخیص بده و حساب شما رو ببنده.
سعی کنید این روش رو بیش از حد ادامه ندید. ممکنه در آینده این روش دیگه جواب نباشه و شما طبیعتا سرد میشید نسبت به ادامه فعالیت.
سعی کنید در صفحاتی که دنبال میکنید لایک بزنید، کامنت بذارید و … . این هم به اون صفحه و هم به اینستاگرام نشون میده که شما واقعا فعالیت ارگانیک دارید و فعالیتتون رباتی نیست.
در نهایت، بگم که روشهای افزایش فالوئر زیادند اما تضمینی نیستند. یک زمانی، صرف فالو کردن افراد در اینستاگرام کافی بود. یادمه که در هشتگها میشد چرخید و تعداد زیادی رو فالو کرد و اونها اصطلاحا «بک» میدادند. اما الان این روش کاملا منسوخ شده. روشی هم که در این مطلب پوشش دادم احتمالا به زودی منسوخ میشه پس تا معتبره، سعی کنید ازش استفاده کنید و حالشو ببرید 😁
جمعبندی
اول از همه، باید بگم که این مطلب برای من یک استراحت در میان مطالبی که در مورد مهندسی اجتماعی مینویسم بود. دوم این که، خودم تجربه استفاده از این روش رو داشتم وگرنه من معمولا آدمی نیستم که چنین مطالبی رو بنویسم و نشر بدم. در نهایت، بگم که این مطلب آموزش «پولدار شدن» به شما نیست! پس چیه؟ آموزشیه برای دریافت تعداد خوبی مخاطب که بتونید هنرتون یا کسب و کارتون رو به دنیا معرفی کنید. همونطوری که گفتم بعدها میتونه روشهای بهتری هم براش ارائه بشه. پس اگر مثل اینفلوئنسرها دیده نشدید هم نگران نباشید. همیشه روش خوبی براش هست 🙂
و در آخر، ممنونم از این بابت که وقت گذاشتید و مطلب من رو خوندید. شما هم اگر روش خوبی برای اینستاگرام مارکتینگ دارید، ممنون میشم با من به اشتراک بذارید 🙂
شاید الان با دیدن عنوان پست به خودتون گفتید که «ای بابا اینم که بیسوات از آب دراومد»، اما باید بگم نه، اشتباه نیست 🙂 عبارت «ماحیگیری» به نوعی بومیشده واژه Phishing به حساب میاد. فیشینگ یا ساخت صفحه جعلی، در واقع یک روش رایج برای انجام عملیات مهندسی اجتماعی و دزدیدن اطلاعات شماست.
در این مطلب، در مورد فیشینگ و راهکارهای جلوگیری ازش قراره صحبت کنیم. پس آماده باشید که بریم سراغ اصل مطلب 🙂
فیشینگ و راههای مبارزه با آن
سناریوی یک حمله فیشینگ
فرض کنید که یک ظهر تابستانی داغه، شما تازه از سر کار برگشتید و قصد دارید خونهتون رو کمی خلوت کنید. اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چیه؟ اینه که وسایلی که به نظرتون اضافی هستند رو بفروشید. فرض کنیم که شما قراره یک میز یا یک صندلی رو بفروشید. پس گوشیتون رو برمیدارید، از وسیله مورد نظر تعدادی عکس تهیه میکنید، وارد اپلیکیشن دیوار میشید و بعد از اون یک آگهی فروش درست میکنید.
همهچی خوبه، نه؟ 🙂 من میگم نه! چون بعد از این که شما آگهیتون رو منتشر میکنید و تایید میشه، یک پیام دریافت میکنید. در پیام ذکر میشه که مبلغ کمی، مثلا در حد هزار یا دو هزار تومان باید پرداخت کنید وگرنه آگهی حذف میشه. اینجا دو قسمت رو باید در نظر بگیریم که بعدا بهش برسیم:
هزار یا دو هزار تومان یا حتی ده هزار تومان پول زیادی نیست. معمولا راحت پرداختش میکنیم.
ما از این که آگهیمون حذف بشه ترس داریم. چرا؟ چون احتمالا به پول نیاز داشتیم که یه وسیله اضافی رو برای فروش قرار دادیم.
حالا شما روی لینک – بیتوجه به مشخصاتش – کلیک میکنید. وارد اون لینک میشید و میبینید که یک درگاه پرداخت کاملا درسته. اطلاعات کارتتون رو وارد میکنید و بعد از چند روز متوجه میشید که کارتتون خالی شده.
پینوشت : عمده این بحث برمیگرده به زمانی پیش از رمز پویا. گرچه الان هم برای رمز پویا راههای زیادی هست که بتونن ازتون بقاپنش.
نقاط ضعف ما در حملات فیشینگ
سناریوی بالا رو خوندید؟ دو مورد نقطه ضعف رو نوشتم. شاید یکیش صرفا بازی روان باشه اما عمدتا نقاط ضعف ما در این حملات (و در کل مهندسی اجتماعی) هدف قرار گرفته. در ادامه نقاط ضعفی که ممکنه برای شما دردسر بشه یا ماحیگیرها ازش استفاده کنند رو ذکر میکنیم:
ترس عقبماندگی یا FOMO – به این شکل که ممکنه به شکل فروش رمزارز، فروش بلیت بختآزمایی و …، ازتون اطلاعاتتون رو بگیرند و جای دیگر استفاده کنند.
ترس از پروندهسازی – این به نظر ممکنه احمقانه بیاد، اما حقیقتیه که وجود داره. چطور؟ ممکنه شما در معرض شکایتهای متعدد بوده باشید (مثلا شرکت ورشکستهای دارید و تعداد طلبکارانتون زیاده و …) و به این شکل ماحیگیر میتونه با استفاده از این ترس شما، با صفحه جعلی از سامانههایی که برای پلیس یا قوه قضاییه طراحی شدند، اطلاعات خصوصیای مثل سابقه کیفری شما رو علنی کنه.
ترس از دست دادن – در کیسهای خاصی مثل فروش روی دیوار، ترس از دست دادن به شدت میتونه قوی عمل کنه. با این ایده که شما پول لازم دارید و برای حذف نشدن آگهی هرکاری ممکنه بکنید.
لو دادن اطلاعات – این مورد کمی حساستره. در مکالمات روزمره، اینترکشنهای شبکههای اجتماعی و … مراقبتر باشید تا خدای نکرده، اطلاعاتی که بتونن محل زندگی، محل کار و … شما رو مشخص کنن رو اساسی لو ندید. چون همین اینها، میتونن باعث بشن که شما راحتتر طعمه فیشینگ بشید.
ما الان نقاط ضعف خودمون رو میدونیم. پس چطور میتونیم جلوی این حملات رو بگیریم؟ حقیقت تلخی هست و اون هم این که نمیتونیم. هکر، کلاهبردار، دزد و … همیشه هستند. همیشه هم مشغول کارند. کاری که ما میتونیم بکنیم کاری مثل ماسک زدن مقابل کروناست. این مثال ماسک رو چرا مدام به کار میبرم؟ چون میدونیم که ماسک هم صد در صد ما رو مقابل بیماری مصون نمیکنه (از شما چه پنهون که حتی واکسنها هم نمیکنن، فقط خطر بیماری رو کاهش میدن) ولی شانس ابتلا رو میاره پایین. پس ما هم شانس این که به تور ماحیگیرها بیفتیم رو میاریم پایین.
ماسک مناسب برای ویروس فیشینگ
در این بخش از مطلب، صرفا راهکارهایی که باعث شدن خودم تا الان کمتر مورد این حملات قرار بگیرم رو در اختیارتون میذارم. طبیعتا این راهکارها میتونن در طول زمان کمتر شن یا کلا دیگه معتبر نباشن. اما برای امروز (۱۷ خرداد ۱۴۰۰) کاملا کار میکنند.
چک کردن HTTPS محلهایی که دیتا وارد میکنیم (این راهکار الان هم اعتبار زیادی نداره، چرا که ماحیگیر میتونه به سادگی بره سراغ این که از Let’s encrypt یک گواهی SSL بگیره)
چک کردن آدرس وبسایت با آدرسهای معتبر (مثلا gmail صفحه ورودش mail.google.com/login خواهد بود، چیزی جز این احتمالا حقیقی نیست. البته دامین گوگل بسته به منطقه و VPN شما میتونه متفاوت باشه)
چک کردن اسامی، آدرسها و وبسایتها در اینترنت و درآوردن سوابقشون (حتی دایرکتوریهایی برای این قضایا ساخته شدند)
وارد کردن اطلاعات غلط اگر به درگاه یا صفحه لاگین مشکوکیم (چرا که معمولا وقتی اطلاعات رو غلط وارد کنیم، صفحه به صفحه واقعی ریدایرکت میشه، اینطوری به ماحیگیرا هم آدرس غلط دادیم)
اطلاعرسانی در باب این تیپ دزدیها به بقیه 🙂
در کل، اگر حواسمون نباشه احتمال این که سرمون کلاه بره خیلی خیلی زیاده. حواستون باشه که با چک کردن یک سری موارد ساده، به سادگی میتونیم از شر دزد و … در امان باشیم.
جمعبندی
در نهایت، ازتون بابت این که مطلب رو خوندید تشکر میکنم. دوم، امیدوارم این سلسله مطالب به دردتون خورده باشه. سوم، شما چه راهکاری برای جلوگیری از فیشینگ دارید؟ 🙂
در دنیایی زندگی میکنیم که متاسفانه یا خوشبختانه، عمده اطلاعات ما روی اینترنت هستند. در توییتر اسم و عکسمون روی پروفایله و از روزمرگیهای زندگیمون مینویسیم. در اینستاگرام لحظات غم و شادی خودمون رو به اشتراک میذاریم. در ساندکلاد صدای خودمون یا سازمون رو به رخ دیگران میکشیم. در لینکدین اطلاعات کار و تحصیل و … رو قرار دادیم. بسیار هم خوب، اما این دادهها و اطلاعات، آیا ممکن نیست علیه خودمون استفاده شه؟
جواب به سوال بالا «بله» است. احتمالا شما هم از پدر و مادرتون زیاد شنیدید که «ملت گرگن» و باید گفت که بله، اینترنت پر از گرگهاست. گرگهای اینترنت اما متفاوت از گرگهای اون بیرونن. گرگهای اون بیرون، معمولا تا وقتی سمتشون نرید گاز نمیگیرن، معمولا تا وقتی همکارشون نشید زیرابتون رو نمیزنن و … . اما گرگهای اینترنت چی؟ گرگهای اینترنت از هیچ فرصتی برای کسب اطلاعات در مورد شما و اذیت و آزار شما از اون طریق، دریغ نخواهند کرد. در این پست، قراره که با فرایند «مهندسی اجتماعی» آشنا بشیم و بعد یک سری راهکار برای مقابله باهاش ارائه کنیم.
اتصال نقاط، سادهترین روش مهندسی اجتماعی
چند وقت پیش، در مورد امنیت بیتکوین و معاملاتش داشتم مطالعه میکردم. یک نکته جالبی برخوردم که بد نیست شما هم در موردش بدونید. شخصی که مطلب رو نوشته بود (متاسفانه با کامپیوتر قدیمیتری مطلب رو خوندم و در هیستوری مرورگرم نیافتمش، وگرنه پیوند میدادم) اینطور بیان کرده بود که:
درسته که بلاکها و تراکنشها رمز شدند و ما روی حریم خصوصی این نوع ارز حساب ویژه باز کردیم، اما یادتون باشه که مردم نقطهها رو به هم وصل میکنن.
حالا، بیاییم ببینیم که این «نقطه»ها چین؟ ما چطور میتونیم به هم وصلشون کنیم؟ چرا اتصال نقاط مهمه و … . اول از همه، بیایید صرفا چندتا نقطه رو ببینیم:
سلام، من فلانی هستم.
من سال ۹۳ رفتم دانشگاه.
من کامپیوتر خوندم.
در یک بحثی مرتبط با یکی از دانشگاههای مطرح کشور (بیایید بگیم دانشگاه X)، من ورود کردم و از استادی، نقل قول کردم یا از استادی بد گفتم.
در لینکدین من، مشخصه که کجا کار میکنم اما محل تحصیلم رو مشخص نکردم.
از آب و هوای یک منطقه خاص در ایران تعریف و تمجید کردم.
حالا این دادهها رو داریم. چطور میتونیم ازش به اطلاعات بدرد بخوری برسیم؟ خب کاری نداره. بیایید در وصل کردن نقطهها با من همراه شید و ببینید چقدر ترسناکه 🙂
وقتی گفتم «من فلانی هستم» احتمالا به اسم شناسنامهایم، لقبم، اسم مستعارم یا یکی تو این مایهها اشاره کردم. وقتی گفتم سال ۹۳ رفتم دانشگاه، شخص میتونه حدس بزنه که من از اکثریتی بودم که ۱۸ سالگی رفتند دانشگاه پس احتمالا متولد ۷۵ باشم، اما بعضی وقتا (برای آقایان) دانشگاه رفتن بعد از خدمت سربازی اتفاق میافته، پس اینجا بهتره که در نظر بگیرید که رنج تاریخ تولد بین ۷۳ تا ۷۵ بوده.
در مورد رشته تحصیلیم صحبت کردم. البته رشته تحصیلی گهگاهی از محتوای تولیدشده روی اینترنت هم قابل حدسه، گاهی هم از بحثهایی که افراد با دیگران میکنن و به اسم اساتید یا دروس خاصی اشاره میکنن. مثلا اگر در بحثی اشاره به «الکترونیک دیجیتال» شده باشه، احتمال خیلی خوبی داره که شخص «مهندسی کامپیوتر گرایش سختافزار» رو در دانشگاه خونده باشه. پس به این شکل، میتونیم رشته تحصیلی فرد هم دربیاریم.
بعد از این، میرسیم به بحث در مورد محل تحصیل. در لینکدین شخص، نتونستیم چیزی پیدا کنیم. اما مثلا اومده و گفته «استاد چاکراهی در دانشگاه X از اون عوضیاس که دومیش خودشه». این که شخصی انقدر دقیق یک استاد رو بشناسه، با لفظ استاد صداش کنه و یا اشارهای به سابقه آکادمیکش کنه، نشان از اینه که اون شخص احتمالا در محل تدریس اون استاد تحصیل کرده. به این شکل اطلاعات بسیار دقیق تحصیلی هم داریم. یک جمعبندی از این سه پاراگراف بکنم؟ من الان میدونم «فلانی، متولد فلان سال، فلان رشته رو در فلان دانشگاه خونده».
و اما در مورد آخرین نقطه. صحبت در مورد مکانها، معمولا توسط کسی صورت میگیره که اشرافی به اون مکان داره. پس چه اتفاقاتی ممکنه بیفته؟ سادهترینش اینه که حدس هکر به سمت این بره که شما ساکن اونجایید. ممکنه مشخص نشه که ساکن اونجایید، اما شما گوشی رو دست شخص دادید که روی منطقهای خاص اشراف دارید و اونجا رو به خوبی میشناسید. پس در اون منطقه قطعا آمد و شدی دارید.
حالا اینا به کنار، چرا باید روی «اتصال نقطهها» انقدر حساس باشیم؟ به فرض که طرف دونست شما چهکارهاید و کجا زندگی میکنید، خب تهش که چی؟ در ادامه بررسی میکنیم.
اتصال نقطههای مختلف به هم، این شرایط رو فراهم میکنه
در موارد حساس (مثل امنیتی شدن جو کشورها، حساس شدن مسئولین یک شرکت یا سازمان روی موضوعی خاص و … ) میتونه به شناسایی راحت شما کمک کنه.
شما رو در معرض آسیبهای روانی (باجخواهی، پروندهسازی و …) قرار بده.
احتمال آسیب فیزیکی رو ببره بالا.
این رو در نظر داشته باشید. حالا بیایید بریم سراغ راههایی که مهندسی اجتماعی میتونه حتی راحتتر هم باشه. من بهش میگم «مهندسی اجتماعی تعاملی».
مهندسی اجتماعی تعاملی
در مهندسی اجتماعی تعاملی، هکر اتفاقا آدم ناامن و زاغسیاهچوبزنی نیست! بلکه دقیقا یکیه که با شما تعامل داره. این تعامل به روشهای زیر میتونه انجام شه:
ساخت حساب کاربری و کسب شهرت در شبکههای اجتماعی
ساخت حساب کاربری با نام و مشخصات جعلی در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها و ایجاد روابط دوستی با دیگران
ساخت صفحات جعلی از وبسایتهای خبری، صفحه ورود شبکههای اجتماعی، فرمهای تماس و … .
انتشار اخبار جعلی
در خواست کمکهای نقدی (در قالب ارزهای رایج، رمزارز و …)
حالا اینها هرکدوم چطور کار میکنن؟ بسیار هم خوب. بیایید در ادامه بررسیشون کنیم.
ساخت حسابکاربری و کسب شهرت در شبکههای اجتماعی
خواهناخواه بسیاری از حرفهایی که ما میزنیم، میتونه تاثیر خوبی در «بالا آمدن» و مشهور شدن اشخاص دیگر داشته باشه. کافیه که شخصی که دیتا میخواد با ترفندهایی مثل «فالو کنید بک میدم» یا «منشن بده بگو اسم عمه کوچیکت چند تا ر داره» و …، یک پایگاه خوبی از آدمها رو میسازند. حالا ممکنه فکر کنید که «مشکلش چیه؟» به ذات مشکلی نداره. هر انسانی نیاز طبیعی به توجه و روابط انسانی داره و این حق طبیعیشه. حتی خیلی از این اینترکشنها جالب و جذابن و به نظرم شرکت درشون میتونه خوشگذرانی کوتاهمدت خوبی باشه.
مشکل اصلی، زمانی رخ میده که این روش، میشه وسیلهای برای اقدامات بعدی. مثل چی؟ مثل انتشار خبرهای جعلی و یا کلاهبرداری و سوءاستفادههای متعدد از افراد. همین الان از افرادی که شناختهشدگی خوبی در دنیا دارند (مثل خوانندهها، بازیگران، فوتبالیستها و …) خبرهایی مثل آزار جنسی یا ایجاد مزاحمت کم نیست! فلذا بهتره که حواسمون جمع باشه که چه کسانی رو مشهور میکنیم و چرا.
ساخت حساب کاربری با نام و مشخصات جعلی در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها و ایجاد روابط دوستی با دیگران
شاید با خودتون بگید «عه این هم که مسالهای نداره، طرف نخواسته با هویت واقعیش فعال باشه». درست میفرمایید. این که هویت ساختگی داشته باشیم هم یک «حق» برای ماست (شاید جالب باشه بدونید که یکی از هجمههایی که علیه فیسبوک هست همینه! که چرا کاربران رو فورس میکنه هویت واقعی خودشون رو بذارن روی اکانتهاشون) ولی نکات مهمتری هم وجود داره. در اینجا یک کیسی رو مثال میزنم.
فرض کنید شخصی هست که حساسیت گروه خاصی رو برانگیخته. شخص A و گروه G میگیم برای راحتی کار. حالا گروه G یک پلنی چیده که به شکلی، بخواد شخص A رو از مسیر خودش کنار بزنه. اینها میتونن یک «کارمند سابق» و یک «شرکت» باشن (خلاصه فکر نکنید همیشه ماجرا، ماجرای سیاسی و … است). پس گروه G چه میکنه؟ یکی رو مامور میکنه تا اکانتی بسازه و با اطرافیان A دوست شه. به این شکل میتونه طی دوستی با روشهای مختلفی، اطلاعات به دست بیاره.
روشهای کسب اطلاعات هم میتونن به خودی خود جالب باشن. در ادامه بعضیاشون رو لیست میکنم :
سوال در مورد تواناییهای متفاوت شخص (در قالب تعریف و تمجید، تعجب، غیبت و …)
سوال در مورد تیپ شخصیتی فرد.
اعلام این که به شخص A علاقمند شده و نمیتونه پا پیش بذاره (بخصوص اگر A خانم باشه)
بدگویی از شخص برای سنجش نوع روابط و این که دیگران در مورد اون شخص چی میگن
دیدید، این فقط چهار حالتیه که به ذهن من میرسه. این حالات میتونه بسیار بسیار بیش از این قضیه باشه. فلذا حواستون باشه دفعه بعدی که پشت سر همکارتون حرف زدید، خدای نکرده به شخصی که باهاش خصومت داره دیتا ندید 😁
انتشار اخبار جعلی
اخبار جعلی هم میتونن در دامنه مهندسی اجتماعی قرار بگیرند! در واقع جمع کردن حجم خوبی از واکنشهای مردم به خودی خود گرچه میتونه یک آزمایش باشه (که معمولا این آزمایشها از قبل اطلاع داده میشن) اما به طور کل، برای پخش یک ایده خاص یا جمع کردن حجم خوبی از ریاکشنها، استفاده میشه.
بخصوص در زمانهایی که به اتفاقات خاصی مثل انتخابات نزدیک هستیم، گستره این اخبار به شدت بزرگ میشه و خیلی راحت میتونن در نتایج بسیاری از تصمیمات جمعی تاثیرگذار باشن.
درخواست کمکهای نقدی
در مورد این روش، بعدا به تفصیل خواهم نوشت. فقط حواستون باشه که خیلی از افرادی که در اینترنت به دنبال جمعآوری کمکهای نقدی هستند، هدفشون «کار خیر» نیست. بلکه صرفا به جیب زدن حجم خوبی پوله 🙂
ساخت صفحات جعلی
در مورد این یکی هم، به زودی خواهم نوشت. فقط عبارت «ماحی گیری» یا Phishing رو در ذهنتون داشته باشید.
چطور از مهندسی اجتماعی در امان بمونیم؟
خب بذارید راحت بهتون بگم آدم فضول، آدم زاغسیاهچوبزن، عین ویروس کروناست. نمیشه ازش در رفت، فقط میشه ریسکش رو کاهش داد. در ادامه، در مورد کاهش ریسکش کمی راهکار بهتون ارائه میدم 🙂
تا حد امکان سعی کنید دادههای خودتون رو منتشر نکنید. اگر هم کردید، سعی کنید وسطش نویز بدید.
ارسال عکس و صدا برای غریبهها کار خوبی نیست. سعی کنید کمتر سراغش برید.
به خیلی از موارد واکنشی نشون ندید. داغ شدن بعضی موارد (نمونه سادهش دنگ کافه!) میتونه به سادگی باعث بشه که شما دادههای زیادی از خودتون، محل زندگی و کارتون، روابطتون و … لو بدید.
از افرادی که به نظر ناامن میان دوری کنید!
به هرپیامی نیاز نیست پاسخ درست بدید.
برای واکنش دادن به اخبار و یا بازنشر اونها، منابع خبری معتبر داخلی و خارجی رو بررسی کنید. حسابهای کاربری تاییدشده رو هم چک کنید و ببینید که کی، چی گفته. یافتن حقیقت به اون سادگیها هم نیست چرا که بسیاری از موارد خبرهای کذب، توسط همون اشخاص نامدار هم میتونه نشر داده بشه.
در بحثهایی که حس میکنید ممکنه دردسرساز بشه براتون، شرکت نکنید.
از افرادی که مدعی هکری اجتماعی و مهندسی اجتماعی و … هستند دور شید. اینها ممکنه به خوبی بقیه هکرها نباشند، اما قطعا یه نقطهای برای آزار شما پیدا میکنند.
در نهایت، آرزو دارم که هیچوقت طعمه گرگهای اینترنت نشید. این مطلب مطلب کاملی نیست و دست کم دو یا سه پست دیگه فقط در همین مورد خواهم نوشت. اما دوست دارم پیش از نگارش مطالب دیگر، نظرات شما رو پیرامون این موضوعات بدونم.
پس از مدت طولانی، با یک پست دیگر برگشتم و این بار قراره با هم احراز هویت JWT رو در ریلز بررسی کنیم. اول از همه، لازمه بدونیم JWT چیه؟ چرا نیازش داریم؟ اصلا چرا احراز هویت و هزاران چرای دیگر که احتمالا الان در سر شما هستند. بعدش یک پروژه خیلی کوچولو ایجاد میکنیم و با هم براش احراز هویت رو پیادهسازی میکنیم 🙂
احراز هویت JWT چیه و چرا بهش نیاز داریم؟
اول از همه این سوال بنیادیتر رو پاسخ بدیم که «چرا احراز هویت نیاز داریم؟» و بعد بریم سراغ احراز هویت JWT که قراره در این مطلب در موردش مفصل حرف بزنیم.
ما به احراز هویت نیاز داریم چون همیشه بخشی از دادههای ما، خصوصی هستند. گذشته از اون، احراز هویت میتونه اجازه CRUD رو به شما بده، نه؟ فکر کنید اپی دارید که هرکسی میتونه روش بخونه و بنویسه. ممکنه خوندن چیزی باشه که برای «همه» مناسب باشه اما «نوشتن» اینطور نیست. بخصوص که نوشتن خودش به قسمتهایی مثل حذف و بروزرسانی هم شکسته شده.
پس ما به احراز هویت نیاز داریم که هر ننهقمری (😂) نتونه از API ما استفاده کنه. بلکه کاربرانی که ثبتنام کردند و دسترسی درستی به سرویس دارند، بتونن استفاده کنن. این قضیه در API های تجاری (یا Business facing) خودشون رو بیشتر و بهتر نشون میدن.
حالا سوال مهمتر …
احراز هویت JWT چیه؟
در اپهای قدیمی (مثل همین وردپرس)، احراز هویت توسط cookie ها انجام میشه. به چه صورتی؟ به این صورت که وقتی نام کاربری و گذرواژه وارد میکنیم، نرمافزار فضایی رو در مرورگر به خودش اختصاص میده و یک سری اطلاعات رو با خودش جابجا میکنه. اما در ReST API ها این قضیه رو نداریم. در واقع نمیتونیم به کوکیها اعتماد کنیم. پس چه میکنیم؟ اینجا لازمه جز یوزرنیم(که معمولا میتونه عمومی باشه) و پسورد (که میتونه راحت لو بره) میاییم و یک «توکن» هم تعریف میکنیم. این توکن، میتونه ثابت یا متغیر باشه. یعنی چی؟ یعنی میتونه به ازای هربار ورود تغییر کنه، میتونه سر زمان مشخصی هم منقضی بشه.
حالا توکن چیه؟ توکن به صورت کلی، در کازینوها معادل پولیه که شما در بازیها قرار میدید، در واقع مجوز حضور شما در اون کازینو، کلاب و … است. حتی به رمزارزهایی که بر مبنای دیگر رمزارزها ساخته میشن هم سکه نمیگن بلکه میگن توکن. شما فرض کنید که مثلا ۱۰۰ دلار میدید و پنج تا سکه با آرم اون کازینوی خاص دریافت میکنید. اگر در بازی برنده بشید یا ببازید، باید توکنهاتون رو تحویل بدید یا بگیرید.
حالا در احراز هویت JWT هم، ما به ازای کاربرمون یک توکن در نظر میگیریم. این توکن، معمولا یک رشته طولانیه که انسان نمیتونه بخوندش. نتیجتا خیلی از اطلاعات ما به صورت ایمنتر میتونن رد و بدل بشن (طبیعیه که مواردی مثل SSL داشتن و الگوریتمهایی که در ساخت توکن داشتیم هم مهمن). ضمن این که نامکاربری، ایمیل، رمزعبور و .. هم به همین سادگیا نمیتونن خونده بشن.
پس ما میآییم و یک دیتابیسی از توکنها در کنار دیتابیسی از یوزرها میسازیم (البته درستترش، جدوله!) و به ازای هر یوزر معمولا دوتا توکن در اون دیتابیس قرار میدیم. یکیش رو بهش میگیم «توکن دسترسی» یا Access Token و یکی رو میگیم «توکن بازنشانی» یا Refresh Token. توکن دسترسی، معمولا یک تاریخ انقضایی داره و بعد از اون با استفاده از توکن بازنشانی، میتونیم یکی جدید بگیریم. اما در آموزش امروز، صرفا میخوایم توکن دسترسی رو به دست بیاریم.
احراز هویت JWT به این شکل کار میکنه
خب، الان که تقریبا همهچی رو میدونیم، بریم برای پیادهسازی.
پیادهسازی یک اپلیکیشن ریلز با JWT
خب در قدم اول، باید یک اپ ایجاد کنیم. این اپ رو به این شکل ایجاد میکنیم:
rails new devise-jwt --api
خب توضیح واضحات:
قسمت rails که واضحا فراخوانی نرمافزار rails در ترمینال ماست.
قسمت new در خواست برای ایجاد یک اپ جدیده.
قسمت devise-jwt اسم پروژه ماست. حالا چرا؟ چون قراره از یک لایبرری با همین اسم استفاده کنیم. بنابراین، پروژه رو اینطوری اسم گذاشتیم.
در قسمت آخر هم، به ریلز گفتیم که ما تو رو بخاطر API هات دوست داریم. ویو نیاز نیست.
بعد از چند ثانیه (و بسته به سرعت اینترنت دقیقه) اپ ما ساخته میشه. بعد لازمه که مرحله مرحله کارهایی رو انجام بدیم.
نصب لایبرریهای مورد نیاز
خب، اول از همه با ویرایشگر متنی مورد علاقمون فایل Gemfile رو باز میکنیم و این خطوط رو بهش اضافه میکنیم :
gem 'devise'
gem 'devise-jwt'
gem 'rack-cors'
بعد از این که این خطوط رو اضافه کردیم، دستور زیر رو اجرا میکنیم:
bundle
این دستور چه کار میکنه؟ میاد و تمام لایبرریهای مورد نظر شما رو به صورت ایزوله در یک دایرکتوری، نصب میکنه. به این شکل شما میتونید به سادگی بدون رسیدن آسیب به باقی لایبرریهای روبی نصب شده روی سرور یا حتی کامپیوتر خودتون، ایدههاتون رو تست کنید.
لازم به ذکره که بعد از اجرای این دستور فایل Gemfile.lock بهروز میشه، این فایل حالا چه کار میکنه؟ این فایل حواسش به همهچی هست. در واقع، ورژن روبی، ورژن ریلز، لایبرریهای مورد نیاز و ورژنینگشون و … رو همه رو این فایل داره کنترل میکنه.
بعد از انجام مراحل فوق، کافیه این دستور هم اجرا کنیم:
rails g devise:install
این دستور چه میکنه؟ این دستور هم برای ما فایلهای devise رو در جای درستش قرار میده.
آشنایی با devise
برای احراز هویت در هر سیستمی ما دو راه داریم:
نوشتن سیستم احراز هویت از بیخ
استفاده از کتابخانههای موجود
در مورد روش «از بیخ»، ما معمولا این کار رو انجام نمیدیم. چرا؟ چون معمولا اونقدر خوب نیستیم که بتونیم امنیت سیستم رو به خوبی تامین کنیم. در مورد دوم، در هر فرمورک و زبانی، کتابخانههایی ساخته شدند که کمک میکنن ما بتونیم با اضافه کردنشون به پروژه خودمون، بخش احراز هویت رو هندل کنیم. برای ریلز devise ساخته شده. این لایبرری، یک لایبرری مبتنی بر cookie برای احراز هویت وباپهاست.
بعد از همهگیر شدن ReST API ها، لایبرری devise-jwt هم نوشته شد. این لایبرری، ابزاریه که به من و شما کمک میکنه بتونیم احراز هویت JWT رو به پروژهمون اضافه کنیم. در واقع هر سه لایبرری که به پروژه اضافه کردیم، کارشون همینه که JWT رو برای ما راحت کنند.
هندل کردن CORS
در این مطلب قصد ندارم در مورد CORS حرف بزنم، چون قبلتر ازش حرف زدم (و میتونید اینجا بخونید). اینجا ما صرفا قصدمون اینه که بیاییم و این مشکل رو حل کنیم. چطوری؟ خب این فایل:
config/initializers/cors.rb
رو با ویرایشگر متنی مورد علاقهمون باز میکنیم، و محتواش رو به این شکل تغییر میدیم:
Rails.application.config.middleware.insert_before 0, Rack::Cors do
allow do
origins '*'
resource '*',
headers: :any,
methods: [:get, :post, :put, :patch, :delete, :options, :head]
end
end
توجه کنید که این قسمت معمولا به صورت کامنتشده در کد هست، فقط کافیه آنکامنتش کنید و نیاز نیست که کلا این مورد رو کپی پیست کنید.
ساخت مدل و کنترلرهای مورد نیاز برای کاربر
یکی از خوبیهای devise اینه که به شکل scaffold گونهای، میتونه به ما کمک کنه که کاربر و سیستم کنترلش رو بسازیم. برای ساخت مدل کاربر فقط کافیه که این دستور رو اجرا کنیم:
rails g devise User
به این شکل میفهمه که باید یک مدل، مطابق مدل User ولی با مشخصات devise برامون بسازه. بعدش هم کافیه این دستور رو اجرا کنیم:
rails db:migrate
که جدولای مرتبط برامون در دیتابیس ساخته بشن.
حالا که خیالمون از بابت این قضایا راحت شد چی؟ هیچی. دو تا کنترلر هم میسازیم به این شکل:
rails g controller users/sessions
rails g controller users/registrations
بعد از این میشه گفت که کار ما اینجا تمام شده و باید بریم یه چیزایی رو ادیت کنیم 🙂
ویرایش مدل یوزر
بعد از این که کارهای بالا رو انجام دادیم، کافیه که بریم سراغ مدل یوزرمون و به این شکل ادیتش کنیم:
class User < ApplicationRecord
devise :database_authenticatable,
:jwt_authenticatable,
:registerable,
jwt_revocation_strategy: JwtDenylist
end
حالا این کار برای چیه؟ برای اینه که ما یک جدول دیگر به اسم JWT Deny List در نظر میگیریم و توکنهای منقضیشده رو درونش قرار میدیم. به اون شکل وقتی توکنی منقضی بشه، میتونیم به کاربر خطا نشون بدیم یا از توسعهدهندههای فرانت تیم بخوایم که وقتی اون خطا رو دیدن، کاربر رو لاگ اوت کنن. خلاصه که راه برای رسیدن به نتیجه مطلوب زیاده. بگذریم، بعد از این، در پوشه مدلها لازمه که یک فایل به اسم jwt_denylist.rb ایجاد کنیم و این محتوا رو درونش قرار بدیم:
class JwtDenylist < ApplicationRecord
include Devise::JWT::RevocationStrategies::Denylist
self.table_name = 'jwt_denylist'
end
بعد نیاز داریم که برای این قضیه یک مایگرشن اضافه کنیم:
rails g migration CreateJwtDenylist
سپس، فایل مایگرشن که معمولا در آدرس:
db/migrate
قرار داره رو باز میکنیم و محتواش رو به این شکل تغییر میدیم:
class CreateJwtDenylist < ActiveRecord::Migration[6.1]
def change
create_table :jwt_denylist do |t|
t.string :jti, null: false
t.datetime :exp, null: false
end
add_index :jwt_denylist, :jti
end
end
و بعد یک دور مایگرشنها رو اجرا میکنیم:
rails db:migrate
تا اینجا مطلب طولانی شد؟ ایرادی نداره. بریم یک قهوه بزنیم به بدن و برگردیم 🙂
کنترلر Session
امیدوارم که کافئین به قدر کافی مودتون رو بالا آورده باشه 🙂 حالا وقتشه که بریم و کنترلر session رو درست کنیم. نیازی نیست واقعا کار خاصی کنیم. تنها کاری که نیازه بکنیم اینه که کنترلری که ساختیم رو باز کنیم و این موارد رو درش کپی کنیم:
class Users::SessionsController < Devise::SessionsController
respond_to :json
private
def respond_with(resource, _opts = {})
render json: { message: 'You are logged in.' }, status: :ok
end
def respond_to_on_destroy
log_out_success && return if current_user
log_out_failure
end
def log_out_success
render json: { message: "You are logged out." }, status: :ok
end
def log_out_failure
render json: { message: "Hmm nothing happened."}, status: :unauthorized
end
end
نکته مهم، اگر هنگام ساخت کنترلر، جای users از چیز دیگری استفاده کردید باید Users رو در کد بالا به اون تغییر بدید. اگر هم کلا چیزی نذاشتید، کل قسمت Users:: رو ازش حذف کنید.
کنترلر Registration
خب عین همون بخش قبلی، شما کافیه کنترلر registrations رو باز کنید و این کد رو درونش کپی کنید:
class Users::RegistrationsController < Devise::RegistrationsController
respond_to :json
private
def respond_with(resource, _opts = {})
register_success && return if resource.persisted?
register_failed
end
def register_success
render json: { message: 'Signed up sucessfully.' }
end
def register_failed
render json: { message: "Something went wrong." }
end
end
تنظیمات نهایی devise
خب اول در ترمینال (یا cmd) این دستور رو اجرا کنید:
rake secret
و یک کد طولانی و مسخره بهتون میده 😁 اون رو در فایل:
config/initializers/devise.rb
در آخر فایل به این شکل کپی کنید:
config.jwt do |jwt|
jwt.secret = rake_secret_output
end
نکته بسیار مهم اینجا چیه؟ این که حواستون باشه این صرفا یک پروژه تسته و برای محیط پروداکشن اصلا جالب نیست که سیکرتها و توکنها، هاردکد باشن. برای اون زمان میتونید از ENV استفاده کنید.
مسیرها
خب، الان که تقریبا همهچی آرومه و ما چقدر خوشحالیم، کافیه که بیاییم و فایل routes.rb رو هم به این شکل ویرایش کنیم:
Rails.application.routes.draw do
devise_for :users,
controllers: {
sessions: 'users/sessions',
registrations: 'users/registrations'
}
end
خب پس چی میمونه که انجام ندادیم؟ یک سری آزمایش ساده 🙂
ساخت کاربر
خب الان کافیه بعد اجرای سرور ریلز (مطابق آموزشهای قبلی)، این دستور رو اجرا کنیم:
که اینها سرایند (Header) های ما هستند. در این قسمت، هرچی جلوی Authorization قرار داره توکن ماست. و میتونیم ازش استفاده کنیم.
بخش بعدی هم اینه :
{"message":"You are logged in."}
که صرفا به ما میگه ورودمون موفقیتآمیز بوده.
فکر کنم این مطلب، آخرین مطلبی بود که در مورد بیسیکهای روبیآنریلز مینوشتم. احتمالا در آینده نهچندان دور، همه اینها رو با هم به یک سری آموزش ویدئویی تبدیل کنم و از طریق آپارات یا یوتوب منتشرشون کنم.
طبیعتا یک قسمتهایی از آموزش در این مطلب پوشش داده نشده، سعی میکنم در آینده یک یا دو پست تکمیلی هم ارائه کنم که همه این قضایا به خوبی پوشش داده بشه (یا این که کلا در بخش ویدئویی در خدمتتون باشم).
به صورت کلی، دوست دارم بدونم نظر شما در مورد این تیپ آموزشها چیه؟ آیا ادامهشون بدم یا خیر؟ و این که آیا پایهش هستید که بحث فرانتند رو هم شروع کنیم یا روی همین بکند باقی بمونیم و اول یه پروژه کامل رو بکندش رو بزنیم و بعد بریم سراغ فرانت؟ 🙂
در آخر هم بابت وقتی که گذاشتید و مطلب رو خوندید ازتون متشکرم.
در پست قبلی با هم یک REST API نوشتیم که یک نمونه از مدل «پست» رو میتونست ایجاد کنه، بروز کنه، نمایش بده و نابود کنه.
در این پست هم قصد دارم که کار مشابهی کنم، منتها این بار تیم محصول به ما یک سناریوی جدید داده. از ما خواستند که این بار، کامنت هم به پستها اضافه کنیم و بتونیم با استفاده از API برای هرپستی، یک کامنت هم ایجاد کنیم. پس وقت رو غنیمت میشماریم و میریم سروقت پروژه (پوشهها و ساختار عینا مثل پست قبلیه و هیچ تغییری در اون رخ نداده).
ساخت مدل برای کامنت
بیاییم ببینیم تیم محصول برای ما چی طراحی کرده. این عزیزان در نظر دارند که هر کامنت صرفا یک «متن بدنه» داشته باشه و بیشتر از اون نیاز نداشتند. کار ما اینه که حالا مدلی طراحی کنیم که علاوه بر اون، به پستها هم ربط داشتهباشه. چطوری این کار رو میتونیم بکنیم؟
کافیه دستور زیر رو اجرا کنیم و مدلش رو بسازیم:
rails generate model Comment body:text post_id:integer
خب حالا میریم به پوشه :
app/models
و اول post.rb رو به این شکل ویرایش میکنیم:
class Post < ApplicationRecord
has_many :comments
end
و سپس comment.rb رو به این شکل ویرایش میکنیم:
class Comment < ApplicationRecord
belongs_to :post
end
حالا این خطوط چی میگن؟ ما در پایگاه داده چندین نوع رابطه داریم. توضیح این روابط به صورت مفصل باشه برای یک پست دیگه. اما اینجا بیاید در نظر بگیرید که طراحی محصول به شکلی بوده که «هر پست میتونه بیشمار کامنت داشته باشه و هر کامنت متعلق به فقط و تنها فقط یک پسته». این نوع رابطه اسمش هست «یک به چند» یا بهتر بگم «یک به خیلی» و به قول خارجیها One to many.
حالا که از این قضیه خبر داریم و پست رو هم ساختیم تعلل نمیکنیم. میریم سراغ ساخت کنترلر مربوطه. اینجا کنترلر به ما کمک میکنه که بتونیم به سادگی یک کامنت رو روی پست بسازیم و مدیریت کنیم. در مورد سناریوی کنترل کامنت هم این بار کمی سادهتر میگیریم. در ادامه این مورد رو با هم بررسی خواهیم کرد.
ساخت کنترلر کامنت
اول کنترلر کامنت رو به این شکل ایجاد میکنیم:
rails generate controller api/v1/comments
و سپس در فایل:
config/routes.rb
این تغییر ریز رو ایجاد میکنیم :
Rails.application.routes.draw do
namespace :api do
namespace :v1 do
resources :post do
resources :comments
end
end
end
# For details on the DSL available within this file, see https://guides.rubyonrails.org/routing.html
end
و بعد میریم سروقت کنترلر 🙂 اما قبل از اون بیاید یه چیزی رو بررسی کنیم. این روابط رو! این روابط چطوری تعیین شدند؟ و چرا مهمند. پس در ترمینالمون تایپ میکنیم:
rails c
این دستور، به ما یک «کنسول ریلز» میده. کنسول به ما کمک میکنه که ایدهها رو در یک لول قبل از مرورگر و درخواستهای HTTP بررسی کنیم. در اسکرینشات زیر از ترمینال من، میبینید که چطوری یکی از پستها رو تست کردم و دیدم که آیا روابطش با کامنتها درسته یا خیر.
خب حالا بیاییم کنترلر رو بنویسیم. قبل از اون، من یک کامنت دستی در کنسول به این شکل میسازم:
c = Comment.new(:body => "This is a comment", :post_id => 1)
c.save
و کنسول رو میبندم. میریم سراغ کنترلرمون. همونطور که گفتم اینجا یه سری چیزا نیستن. مثلا show اینجا نیازی نیست باشه ولی index نیاز هست. پس میریم سراغ این که این موارد رو در کنترلر لحاظ کنیم. خب با توجه به این توضیحات، ما یک متد index به این شکل نیاز داریم:
def index
@post = Post.find(params[:post_id])
render json: @post.comments
end
همونطور که دیدید، اینجا تنها چیزی که نیازه بررسی بشه post_id ماست. درخواستی که به سمت سرور میفرستیم هم به این شکله:
curl -X GET -i http://localhost:3000/api/v1/post/1/comments
حالا وقتشه که بتونیم یک کامنت جدید ایجاد کنیم. برای ساخت کامنت جدید هم کافیه که به این شکل، متد create رو بنویسیم:
def create
@comment = Comment.new(:body => params[:comment][:body], :post_id => params[:post_id])
if @comment.save
render json: {:status => "success", :comment => @comment}
end
end
و نمونه درخواستی که براش میفرستیم هم به این شکل:
curl -X POST -H 'Content-Type: application/json' -i http://localhost:3000/api/v1/post/1/comments --data '{
"body":"This is another comment"
}'
حالا یک سوال مهم ممکنه برای شما پیش بیاد و اون هم اینه که :
چرا پارامترهای ارسالی فرق دارند؟
دلیلش خیلی سادهست. ریلز اول میاد پارامترهای درون URL رو مستقیم میخونه، بعد میاد سراغ Request Body که در واقع اگر سلسله مراتبی (مثل یک فایل YAML) بهش نگاه کنیم این شکلی میشه:
- post_id: 1
- comment:
- body: "This is another comment"
در واقع برای خودش یک Resource space در نظر میگیره و body رو از اون میخونه. به همین خاطره که یکی زیرمجموعه comment و دیگری مستقیما post_id میشه.
باقی متدها چی؟
معمولا کامنتها قابل ادیت و حذف و … نیستند. ما هم به جهت سادگی این ماجرا رو براشون پیادهسازی نمیکنیم تا بعدا چه پیش آید 🙂
جمعبندی دو قسمت اخیر
خب در این دوقسمت ما خیلی چیزا یاد گرفتیم که فهرستوار بررسی میکنیم :
چطور ریلز نصب کنیم.
چطور یک پروژه ریلز جدید ایجاد کنیم.
چطور یک منطق تجاری (Business Logic) رو درک کنیم
چطور مدلهای مورد نظر رو بسازیم
چطور API بسازیم و تست کنیم.
این موارد بسیار مهمن و فکر کنم بعد خوندن این دو قسمت حداقلهای ساخت یک API رو یاد گرفتید. بعد از این چه چیزهایی لازمه که یاد بگیریم؟ این دیگه بستگی به خودتون داره. شاید در موردش مطلبی بنویسم اما فکر کنم این آخرین مطلبیه که انقدر مستقیم داره به نوشتن و ساختن API اشاره میکنه.
در مطالب بعدی، میخواهیم بریم سراغ یک سری مفهوم و پیادهسازی دیگر. احتمال قوی هم بریم سراغ فرانتند و ببینیم که در دنیای فرانتند چه خبره. پس منتظر باشید که فصل جدیدی از مطالب فنی در راهه 🙂
در آخر، از شما بابت وقتی که برای خوندن این مطلب گذاشتید هم کمال تشکر رو دارم.
پس از مدتی دست کشیدن از بلاگ نوشتن، به دنیای نویسندگی فنی برگشتم و قراره که امروز با هم یاد بگیریم چطور یک Rest API رو با روبی آن ریلز بسازیم. چرا روبی آن ریلز؟ دو تا دلیل داره. یکی این که چون من بلدمش و دلیل دوم این که منبع فارسی خوب براش به شدت کمه (کما این که برنامهنویس خوب ریلز کم نداریم در ایران).
در این پست قراره چیا یاد بگیریم؟ اول این که Rest چیه. بعدش با ریلز یه پروژه جدید ایجاد میکنیم، بعدش هم یک سناریوی ریزی که در این قسمت تا بخش خوبیش رو پیش میبریم. در قسمت بعدی هم پروژه رو تموم میکنیم و میریم که داشته باشیم فرانتند رو 🙂
تعریف Rest
واژه REST مخفف Representational State Transfer و به معنای «انتقال بازنمودی حالت» است. یعنی چی؟ یعنی ساده و مختصر و مفیدش اینه که شما هرچی که دارید رو بدون تغییر در حالاتش، به کاربر منتقل میکنید. یک تعریف بهترش هم اینه که همه چی به شکل یک لینک اینترنتی و خروجی قابل فهم برای مرورگر (و البته بهتر بگم، پروتکل HTTP) دربیاد.
رست، مزایای خاص خودش هم داره. اما بزرگترین مزیتش اینه که همهجا یکیه! یعنی اینطوری نیست که روی وبسایت من یه شکل باشه و روی یک وبسایت دیگه یه شکل دیگه. همهجا میتونید با دانشی که از HTTP و ابزارهایی که برای ارسال و دریافت درخواست HTTP دارید، باهاش کار کنید. ابزاری که در این پست باهاش کار میکنیم چیزی نیست جز curl دوست داشتنی. یک ابزار خطفرمانی در یونیکس که سالیان ساله برای هر بده بستانی با HTTP داره استفاده میشه.
نصب و راهاندازی روبی، ریلز و نود جی اس!
نصب کردن این موارد حقیقتا چیزی نیست که بخوام در این مطلب بهشون اشاره کنم، فقط یک سرنخ کوتاه میدم و شما خودتون دنبالش کنید.
همونطور که از اسم فرمورک مورد نظر پیداست، یک چارچوب توسعه روی زبان روبی محسوب میشه. حالا چطوری روبی رو نصب کنیم؟ یک راه نسبتا بدی هست که از مخازن توزیع یا brew نصب کنیم، یک راه بهتر هم استفاده از RVM میتونه باشه. شخصا همیشه از RVM استفاده میکنم، و راضی هم هستم. چون بهتون اجازه میده که چندین و چند نسخه روبی نصب داشته باشید.
برای نصب RVM از وبسایتش (لینک) استفاده کنید. این ابزار روی لینوکس و مک به راحتی نصب میشه. برای نصب روی ویندوز هم من از همین ابزار به کمک WSL استفاده کرده بودم و نتیجه، رضایت بخش بود. بعد از نصب این بزرگوار مطابق راهنماهاش، یک نسخه روبی (پیشنهاد من ۲.۷.۲ که این مطلب با استناد به استانداردهاش نوشته شده) نصب کنید. بعد از نصب روبی، این دو دستور رو اجرا کنید که ریلز و متعلقات نصب بشن:
gem install bundle
gem install rails
نصب ریلز یکمی طولانیه. میتونید این زمان رو صرف نوشیدن یک فنجان قهوه کنید 🙂 این طولانی بودن هم ربط زیادی به اینترنت نداره، چون روی بستههای خاصی مثل sass یکم درجا میزنه چون نیاز داره یه چیزایی رو کامپایل کنه.
بعد از این، شما با مراجعه به وبسایت نود جی اس (لینک) و yarn (لینک) میتونید اینها رو هم متناسب با سیستمعامل خودتون نصب کنید. حالا همه چی آمادهست که پروژهمون رو بزنیم 🙂
آغاز پروژه
سناریو
خب بیاید فرض کنیم که یک شرکتی قراره یه سرویس وبلاگدهی مشابه مدیوم یا ویرگول ارائه کنه. در حال حاضر هیچی ازمون نخواسته جز :
امکان ارسال پست از طریق API
امکان ارسال نظر روی پست از طریق API
و خب در حال حاضر احراز هویت و … براشون مهم نیست چون میخوان ببینن که MVP کار میکنه یا نه؟! و ما هم از خداخواسته قبول کردیم این رو براشون پیاده کنیم. اما این همه ماجرا نیست. این دو مورد، باید یک سری ویژگی هم داشته باشن. این ویژگیها رو طراح محصول باید درآورده باشه. فرض کنیم که طراح محصول اینا رو درآورده و فعلا برای «پست» به ما یک سری ویژگی داده :
عنوان یا title : یک رشته کرکتری
عنوان کوتاه یا slug : یک رشته کرکتری که با – از هم جدا میشه، یک رشته رندم هم تهش میچسبه که منحصر به فرد بودنش رو تعیین کنه (چسبیدن رشته رندم رو از فرانت هندل کنید)
بدنه یا body : متن اصلی.
خب، با این ویژگیها از ما میخوان که پست رو پیاده کنیم تا ویژگیهای کامنت رو بهمون بدن 🙂
ساخت پروژه جدید
ساخت پروژه جدید در ریلز بسیار سادهست. شما فقط کافیه که در پوشهای (مثلا من روی کامپیوتر یه پوشه دارم به اسم playground که پروژههای شخصیم توشن) که میخواید پروژه اونجا باشه، این دستور رو اجرا کنید:
rails new api-tutorial --api
اینجا چی کار میکنیم؟ rails که مشخصه، داره rails رو فراخوانی میکنه. new میگه یک پروژه جدید میخوام. قسمت بعدی، اسم پروژه و طبیعتا اسم پوشه پروژهست. در نهایت بخش مهم همون api عه. این داره به ریلز میگه که viewها و کلا مسخرهبازیای فرانتی رو بعدا و جدا انجام میدم. فعلا مسخرهبازی بکندی میخوام فقط 😁
حالا با اجرای دستور زیر، میریم به داخل پوشه پروژهمون:
cd api-tutorial
ساخت مدل جدید برای پست
همونطور که از مطلب MVC (لینک) میدونیم، مدل تعیین میکنه که یک موجودیت در دیتابیس به چه شکل قرار بگیره. خب، الان کاری که ما باید بکنیم چیه؟ اینه که دستور زیر رو اجرا کنیم و بگیم که چی میخوایم:
rails generate model Post title:string slug:string body:text
خب، در اینجا دقیقا همون چیزی که طراح محصول خواسته رو داریم پیادهسازی میکنیم. خب، الان در پوشه:
app/models
یک فایل به اسم post.rb ساخته شده که توش تقریبا هیچی نیست. و فعلا به اون فایل، کاری نداریم (تو قسمت دوم در مورد این فایل صحبت خواهیم کرد).
الان فقط لازمه که به دیتابیس بفهمونیم که ما یک جدول جدید برای پستها نیاز داریم. برای اون کار، دستور زیر رو اجرا میکنیم:
rails db:migrate
این کار برای ما جدول و روابطش رو میسازه.
ساخت کنترلر برای پست
خب، ما نیاز داریم که عملیات CRUD روی پست انجام بدیم. چرا؟
هر پست نیاز داره ایجاد بشه. پستی که ایجاد نشه پستیه که قطعا ایجاد نشده 😐
هر پست نیازمند اینه که به کاربر نمایش داده شه. قرار نیست مخزنالاسرار بسازیم که!
هر پست نیاز داره که ویرایش بشه. فرض کنید یه جا تو پست نوشتیم «خورش کرفس بهترین غذای دنیاست». خب معلومه که باید «خورش کرفس» رو به «قرمه سبزی» تغییر بدیم.
و هر پست باید قابل حذف شدن باشه. در مورد حذف نرم و سخت بعدا صحبت خواهیم کرد. اما فرض رو روی destroy یا همون «حذف سخت» میذاریم. چون طراح محصول هنوز اطلاعات بیشتری بهمون نداده.
خب، الان که این رو یاد گرفتیم چی کار میکنیم؟ این دستور رو اجرا میکنیم:
rails generate controller api/v1/post index show create update destroy
بعدش فایل :
app/controllers/api/v1/post_controller.rb
رو باز کنید. با چنین صحنهای روبرو خواهید شد:
class Api::V1::PostController < ApplicationController
def index
end
def show
end
def create
end
def update
end
def destroy
end
end
خب اول از new شروع میکنیم! از حرف C ! اما قبلش باید یک تغییر کوچکی در این فایل بدیم :
class Api::V1::PostController < ApplicationController
def index
end
def show
end
def new
end
def update
end
def destroy
end
private
def post_params
params.require(:post).permit(:title, :slug, :body)
end
end
متد post_params چی کار میکنه؟ این متد میاد فقط مواردی که نیازن رو validate میکنه و نمیذاره پارامتر بیشتر و یا اشتباهی به endpoint مربوطه پاس بدیم. خب، الان متد new رو به این شکل تغییر میدیم:
def new
@post = Post.new(post_params)
if @post.save
render json: {:status => "success", :content => @post}
else
render error: {:status => "fail"}
end
end
خب یک مزیت دیگر استفاده از post_params هم همینه، بدون دردسر میتونیم همه پارامترها رو پاس بدیم به متدهامون. حالا، بهتر اینه که این متد رو تست هم بکنیم نه؟ پس این دستور رو وارد میکنیم:
rails server
این دستور، سرور ریلز رو ران میکنه و به ما اجازه میده که برنامه خودمون رو آزمایش کنیم.
اما الان بهمون ارور میده. پس چی کار کنیم؟ هیچی. این فایل :
config/routes.rb
رو باز میکنیم و به این شکل درش میاریم:
Rails.application.routes.draw do
namespace :api do
namespace :v1 do
resources :post
end
end
# For details on the DSL available within this file, see https://guides.rubyonrails.org/routing.html
end
و حالا دوباره تست میکنیم. چطوری؟ به این شکل:
curl -X POST -H 'Content-Type: application/json' -i http://localhost:3000/api/v1/post --data '{
"title":"Hello, World",
"slug":"hello-world-abcd1234",
"body":"Hello, world! this is a simple test for my app"
}'
و خروجیای که میده به این شکله:
{
"status": "success",
"content": {
"id": 1,
"title": "Hello, World",
"slug": "hello-world-abcd1234",
"body": "Hello, world! this is a simple test for my app",
"created_at": "2021-03-28T17:44:16.608Z",
"updated_at": "2021-03-28T17:44:16.608Z"
}
}
حالا وقتشه که بریم سراغ R یعنی Retrieve/Restore. یعنی نمایش پستها و پست به صورت تکی. کافیه index و show رو یکم دستخوش تغییر کنیم:
def index
@posts = Post.all
render json: @posts
end
def show
@post = Post.find(params[:id])
render json: @post
end
و الان با ارسال چنین دستوری:
curl -X GET -i http://localhost:3000/api/v1/post/1
میتونیم پستهامون رو ببینیم.
حالا بیایم برای ویرایش هم چارهای بیاندیشیم 🙂 پس متد آپدیت هم به این شکل بهروز میکنیم:
def update
@post = Post.find(params[:id])
if @post
@post.update(post_params)
end
end
خب، اینجا چرا else نگذاشتم؟ چون اگر پست موجود نباشه (موجودیتش با if چک میشه) خود ریلز به ما ارور مناسب (معمولا ۴۰۴) رو نشون میده.
من در سیستم خودم، یک پست با آیدی ۲ دارم که قرار بود آپدیت بشه. الان اون رو با این دستور آپدیت میکنم:
خب، در نهایت فایل post_controller.rb ما به این شکل در اومده:
class Api::V1::PostController < ApplicationController
def index
@posts = Post.all
render json: @posts
end
def show
@post = Post.find(params[:id])
render json: @post
end
def create
@post = Post.new(post_params)
if @post.save
render json: {:status => "success", :content => @post}
else
render error: {:status => "fail"}
end
end
def update
@post = Post.find(params[:id])
if @post
@post.update(post_params)
end
end
def destroy
@post = Post.find(params[:id])
if @post
@post.destroy
render json: {:status => "success", :post_id => @post.id }
end
end
private
def post_params
params.require(:post).permit(:title, :slug, :body)
end
end
کل چیزی که در این قسمت نوشتم، برای درک عملکرد API کافیه. از شما هم میخوام که همین سناریو رو برای خودتون، یک دور به صورت کاملا دستی پیاده کنید و سعی کنید درش خلاقیت به خرج بدید. تجربیاتتون هم در بخش نظرات با من به اشتراک بذارید 🙂
قسمت بعدی، چی یاد میگیریم؟
در قسمت بعدی، کاری میکنیم کارستان. یاد میگیریم که در مدلها روابطشون رو تعیین کنیم. بعد مدلی میسازیم که به این مدل وابستهست. در نهایت هم به همین شکل، کنترلرش رو میسازیم و پروژه رو تحویل کارفرمای عصبانی میدیم 🙂
از این که وقت گذاشتید و این پست رو خوندید، واقعا ممنونم. هر یک ویویی که این پستها میخوره، برای من شدیدا ارزشمنده.
وبلاگ شخصی محمدرضا حقیری، برنامهنویس، گیک و یک شخص خوشحال