بایگانی برچسب: s

کسب درآمد از نرم‌افزار آزاد و متن‌باز – بررسی مدل‌های کسب و کار

مدتی پیش، من اعلام کردم که یکی از دلایل کم بودن طرفداران نرم‌افزار آزاد و متن‌باز در ایران به طور خاص، اینه که کسب درآمد ازشون توسط متخصصان حوزه فناوری اطلاعات ممکن نیست. گذشته از این هم، اگر جایی حاضر باشه روی چنین چیزی کار کنه احتمالا حقوق کمتری برای متخصصین و مهندسین در نظر می‌گیره.

دوستی همین حرف رو برای من فرستاد (به نقل از خودم) و نقدهاش پیرامون حرفم رو مطرح کرد. یک بحث نسبتا طولانی شکل گرفت و خب من به نتیجه رسیدم که این مطلب رو حتما بنویسم. چرا؟ چون لازم بود اون نیم ساعت صحبت من جایی مکتوب بشه که بحث کردن روی اون و نقل قول ازش ساده‌تر باشه.

من چند مدل برای کسب درآمد از نرم‌افزار آزاد، به ذهنم رسید که همه اونها رو در این مطلب برای شما موردی توضیح خواهم داد.

روش اول: کمک مادی و معنوی از سمت جامعه

در این روش، افرادی که در جامعه فعالند، به سایر پروژه‌ها، نرم‌افزارها و یا کمپین‌ها کمک مادی و معنوی می‌کنند. برای مثال، برای افرادی که نیازمند تامین هزینه سرور هستند، پول واریز می‌کنند تا سرویس آزادشون نخوابه. برای افرادی که نرم‌افزاری رو توسعه میدند پول واریز می‌کنند که توسعه ادامه دار بشه. این روش، روش خوبیه و خیلی از نرم‌افزارها عمده درآمدشون از کمک‌هاییه که از طرف جامعه بهشون میشه.

اما یک مشکل بزرگی اینجا هست و اون اینه شاید جامعه دلش نخواد کمک کنه. و همیشه باید این فرض رو در ذهن خود داشته باشید. هیچ تعهدی از طرف جامعه برای شما نیست که بهتون پول بدند، در ترجمه اثرتون سهیم باشند یا براتون پول رکوئست بفرستند و … . بنابراین نمیشه این روش رو «مدل کسب و کار» دونست. اما میتونه یک روش خوب برای تامین حداقلی مالی یک پروژه باشه.

در ایران این روش چندین بار تست شده. بعضی پروژه‌ها به خوبی تونستن به درآمدی برسن اما اکثریت اونقدری که لایقشن، کمک دریافت نمی‌کنند. شاید مسائل شخصی و کلا حواشی جامعه میتونه در این قضیه دخیل باشه.

روش دوم : شرکت‌هایی که به صورت تخصصی در این حوزه کار می‌کنن

در دنیا شرکت‌هایی هستند که به صورت تخصصی روی نرم‌افزارهای آزاد و متن باز کار می‌کنند. نمونه خیلی در دسترسش، میتونه ردهت باشه. نمونه دیگرش هم کنونیکال. نمونه‌های زیادی داریم. این شرکتها از طریق فروش پشتیبانی، سرویس و راهکار مبتنی بر محصولات و استراتژی‌های خودشون و صدالبته سخت‌افزار (مثل iXSystems که سخت‌افزارهای NAS مبتنی بر BSD می‌فروشه) کسب درآمد می‌کنن.

همچنین شرکتهای دیگری مثل گوگل یا اوراکل هم زیرمجموعه‌هایی دارند که تخصصی در این حوزه فعال باشند و پروژه‌هاشون به صورت کاملا آزاد منتشر شده باشه.

این شرکت‌ها در ایران وجود دارند. شاید عجیب باشه براتون اما چندین شرکت هستند که در ایران در این زمینه فعالیت مستمر دارند اما نکته مهم اینجاست که این شرکت‌ها معمولا توسط یک سری افراد مشخصی گردونده میشه. قصد ندارم بگم این خوبه یا بد، بلکه این موضوع بده که شرکت‌های دیگری در این حوزه ورود نکردند هنوز. وگرنه که وجود صرف خود شرکتها، میتونه خوب باشه.

روش سوم: کمک شرکت‌های بزرگ به پروژه‌های آزاد

ما یک سری شرکتی در هر فضایی داریم که اصطلاحا بهشون «تک‌شاخ» گفته می‌شه. تکشاخ‌ها در واقع همون غولهایین که شما هرروز اسمش رو می‌شنوید. اپل، مایکروسافت، گوگل، آی‌بی‌ام و … . این شرکتها، بعضا از پروژه‌های آزاد استفاده می‌کنند. برای مثال اپل برای هسته مک‌اواس و آی‌اواس از داروین استفاده می‌کنه که مبتنی بر FreeBSD عه. همیشه هم کامیت‌هایی روی این پروژه هست که ایمیل apple.com باشن.

و خب مایکروسافت هم احتمالا شنیدید که در چندسال اخیر چقدر به این دنیا خودش رو نزدیک کرده و حتی چقدر پروژه‌های خاص و بزرگ خودش رو هم متن‌باز منتشر کرده.

این شرکتها، سیاستشون اینه که هم کمک جامعه کاربری رو دارند (یعنی پول کمتری خرج می‌کنند)، هم مشکلاتشون سریع‌تر رفع میشه و هم به موقعش مقدار زیادی پول و سرمایه وارد این قضیه می‌کنند.

اما در ایران چطور؟ در ایران، ما شرکت‌های بزرگی داریم که اتفاقا از نرم‌افزارها و خدمات آزاد به کرات استفاده کردند. اما خب مورد داشتیم که حتی کپی‌رایت OSM هم به درستی در نقشه‌هاشون وارد نکرده بودند. این شرکتها، میتونند به این جامعه و توسعه‌دهنده‌ها برای کسب درآمد، کمک کنند.

روش آخر : یکی مجانی و آزاد، یکی پولی و بسته.

این هم یکی دیگر از روش‌هایی که به ذهنم رسید که بگم. در حال حاضر، خیلی از پروژه‌ها هستند که یک نسخه اوپن سورس دارند. مثل Metasploit یا NGINX . این‌ها کاری که میکنن اینه که نسخه اوپن رو رایگان ارائه میدن و کلی کمک هم از جامعه دریافت می‌کنند و یک نسخه با پشتیبانی تجاری و … دارند که معمولا کدش عمومی نیست (از اونجایی که شخصا هیچ نرم‌افزاری به این شکل نخریدم، نمی‌تونم بگم که آیا کد اون نسخه رو میدن به خریدار یا نه) و بابت دریافتش و همچنین دریافت پشتیبانیش، شما نیازمند پرداخت پول خواهید بود.

تا الان در کشور خودمون ندیدم که سرویسی چنین کنه. اما به نظر، ایده جالبی میاد برای کار کردن در این حوزه.

جمع‌بندی

خب نتیجه کلی این که «میشه از نرم‌افزار آزاد و متن‌باز هم پول درآورد». اما بحث، بحث مدله. این که شما کدوم مدل رو دنبال کنید و چطوری بخواید با پولی که درآوردید، به این جامعه ارزش برگردونید. مدلهایی که به ذهن من می‌رسید در این مطلب قید شدند. قطعا مدلهای بیشتری هم هستند که به ذهن من نرسیدند اما برای بحث پیرامون این ماجرا، من حی و حاضرم 😀

Share

اقتصاد رمزپولی و ویرگول؛ بازگشت وبلاگ نویسی

دوباره خواستم وبلاگ نویسی کنم، اینبار دلیلی مضاعف برای نوشتن داشتم؛ موجی که در توییتر شاهدش بودم به اسم «چالش وبلاگ نویسی» که خب، شخصا برای من جالب بود که مردم دوست داشتند از کانالهای تلگرامی و اکانتهای مجازی دیگر، دوباره به تریبون های اختصاصی خودشون یعنی «وبلاگ» برگردند.
این به معنی این نیست که توییتر یا فیسبوک یا اینستاگرام؛ تریبون اختصاصی نیست، اما پر از محدودیت هستند. حداقلش اینه که برای نوشتن متن یا کپشن و … ، محدودیت کرکتری داریم.

از اینها که بگذریم، چرا اصلا این عنوان رو برای مطلب انتخاب کردم؟ دلیل خاصی نداشت و واقعا هم قصد نداشتم که وارد مباحث تحلیلی و پیچیده «رمزپول» ها بشم، ولی دوست داشتم یکی دو تا از مطالب روز که در فضای وب فارسی هم خیلی مطرح هستند رو پوشش بدم. اولیش هم همین «رمزپول» یا پولهای دیجیتالی مثل بیت‌کوین و اتریوم و مونرو و … .
چیزی که برای من در این زمینه خیلی جالب شده، اینه که کم کم اقتصاد داره به سمت معامله با این پولها میره و پولهای کلاسیک – که یعنی یک پشتوانه پر ارزش داشتند، اون هم در خزانه ها و بانکهای بزرگ کشورها – کم کم کنار زده میشن. کم‌کم، سرویسهای آنلاینی که ازشون خرید میکنیم (یا چیزی رو روی اونها میفروشیم) هم دارند قبول می‌کنند که این پولها رو هم در کنار پولهای کلاسیک بپذیرند.
خب چیزی که واضحه، این پولها احتمالا توجه تاجران و سرمایه داران بزرگ هم به خودشون جذب میکنن و این یعنی جایگزین شدنشون با پولهای بین المللی و احتمالا به شکل قابل توجهی «جهان‌وطنی» شدن صنعت و تجارت (باز هم در انحصار عده‌ای خاص؟).
البته ما ، بعنوان جوامع گیک و نِرد هم صرفا این پولها رو مطالعه میکنیم، کاوش (ماین) میکنیم و بعضا ممکنه برای خرید و فروشهای ساده (مثل همونایی که از داخل یا خارج امکان معامله‌شون نیست، مثل خرید نرم افزار یا سرویس) استفاده‌شون کنیم و همین باعث شده که زندگی جماعت گیک حداقل کمی بهتر بشه.

و اما ویرگول! درست همین «،» ساده که هیچوقت نفهمیدیم ویرگول اسم درستشه یا کاما، شده اسم یک سرویس ایرانی برای میکروبلاگینگ (لینک) و بسیاری از وبلاگ نویسهای قدیمی که در «وبلاگستان» فعال بودند، دوباره سمتش اومدند و شروع کردن به نوشتن.
چه اونهایی که پست های مینیمال دو سه خطی می‌نوشتند، چه اونهایی که مثل من عادت به روده‌درازی و طومار نویسی داشتند. بهرحال تریبون کسانی که به دور از فیسبوک و توییتر و … میخوان که شنیده و دیده و خونده بشن، همین وبلاگهاست. همین فضاهای چند مگابایتی روی اینترنت!
از ظهور ویرگول خوشحال شدم، چون خیلی وقت پیش تلگراف (لینک) رو دیده بودم که عموما به زبان انگلیسی می‌نویسند (چندین پست از پاول دوروف، مدیرعامل تلگرام اونجا خوندم) و فهمیدم یک شکل جدید از وبلاگ نویسی رو به بازار عرضه کرده، در این فکر بودم که چرا فارسیش نیست؟ و حتی به فکر پیاده سازی یکی از اونها افتادم که دیدم ویرگول به خوبی و زیبایی پیاده سازی شده.

خلاصه، این یک مطلب طولانی و شاید غیرعلمی بود که پس از مدتها نوشتم، برای نویسندگی در وبلاگ برنامه های زیادی دارم 🙂

Share

چرا در چالش های کتابخوانی شرکت نمی‌کنم؟

بعد از چالش هایی که در وب فارسی مطرح شدند و مدت زیادی هم همه ما رو سرگرم کردند، چالش هایی با موضوع «کتابخوانی» مطرح شدند! چالش هایی که از معرفی ده جلد کتابی که خوندید؛ تا این که کتاب بخونید و از خودتون یک دقیقه فیلم بگیرید در حالی که کتاب میخونید. در همه این چالش ها، دعوت شدم ولی در هیچ کدوم شرکت نکردم. در این پست، قصد دارم تا دلایلش رو مطرح کنم!

اولین مشکل، اینه که اصلا «چالش» یعنی چی؟ یعنی این که از پسش برنیای، یا برات سخت باشه (به زبان خیلی خیلی ساده میخوام بگم) و خب اینجا باید تاسف خورد از این بابت، که یک کار روتین مثل مطالعه برای ما بشه «چالش»، در حدی که بتونی برابرش کنی مثلا با عکس گرفتن کنار کوسه ماهی یا ریختن چندلیتر آب یخ روی سر. خب، دیدید؟ با اسم این جنبش ها مشکل دارم، چون اصولا کتاب خوندن و مطالعه (در هر شکلی؛ نه فقط شکل کاغذی سنتی بلکه حتی مطالعات و کارهای میدانی) برای من چالش نیست. چون واقعا نه برام سخته و نه طوری که از پسش بر نیام!

این در مورد خود جنبش ها. حالا مشکل دومش چیه؟ اینه که مطالعه توی جامعه ما شده ابزاری برای شوآف، و متاسفانه کتاب های زرد هم این بین کم نیستند که بخاطر اسامی دهن پر کن و محتوای اصطلاحا «روی بورس» شون، هم پرفروش شدن و هم این که خیلیا خوندنشون رو مایه خردمندی میدونن. البته بدنیست که هر از گاهی کتاب های زرد هم خونده بشن، چرا که به ما این دید رو میدن که مردم تا چه اندازه دوست دارند سرشون کلاه بره یا این که ره صد ساله رو یک شبه برن. در مورد اینطور کتابها باید بگم اکثرا شامل کتاب های کارآفرینی، چگونه در شصت دقیقه بیل گیتس شویم و … میشه (این در حالیه که ما کلی مستندات و کتابهای خوب در زمینه تجارت و مدیریت و روانشناسی و کارآفرینی داریم!)

و اما سومیش … این که صرف «مطالعه» نمیتونه ابزار خوبی برای یک جا نگه داشتن افراد باشه. دلیلش رو بخوام توضیح بدم میگم اختلاف در سلیقه و عقیده و مکتب و فلسفه. کتاب (در کل امر نوشتن) بازتاب سلیقه و عقیده‌س. یا بهتر بگم بازتاب ذهن. و کسی میاد کتاب من نویسنده (از نوع نوعی البته 😀 ) رو میخره، که با من هم‌فکر باشه. پس باز هم نمیشه به صرف این که این جماعت کتابخون هستند، کنار هم قرارشون بده. ضمن این که تا الان از کتاب های تخصصی صرف نظر شده (مثلا فرض کنید من بیام کتاب سیستم عامل تنن‌باوم رو بخونم و یکی هم بره رساله منطقی-فلسفی ویتگنشتاین رو! خب نمیشه!).

و اما در پایان … بگم که «مطالعه» در جامعه ما بد جاافتاده. مطالعه رو حس میکنیم که حتما باید آموزنده باشه و یه تاثیر خیلی خیلی شدیدی توی زندگی ما بذاره ولی خب راه اشتباهی رو پیش گرفتیم. چرا؟ چون مطالعه به قصد فان، بدون شوآف و حتی بدون یادگیری هم میتونه به قدر کافی جذاب باشه. یعنی چی؟ یعنی این که بین این همه کتاب عرفان و فلسفه و کامپیوتر و … که داریم میخونیم، داستان هم بخونیم؛ فارغ از این که داستان ناقل چه پیامیه و اگر بعدها در فهمیدن سیر داستانیش مشکل داشتیم رو بیاریم به نقد و بررسیش! داستان و شعر و … رو بیشتر در مطالعاتمون بگنجونیم و با مطالعه تفریح کنیم (مثلا یکی از تفریحات شخصیم گشتن توی ویکیپدیاس. چیزی که میتونه ساعت ها مشغولم کنه. درسته که شعر و داستان نیست ولی واقعا به قصد یادگیری واردش نمیشم!).

امیدوارم که با این مطلب تونسته باشم بگم که چرا در این چالش ها، شرکت نمیکنم .

موفق باشید 🙂

Share

پیشنهادهای شما برای پیاده سازی یک ایده سخت افزاری

با سلام. خیلی وقت بود وبلاگ نویسی نکرده بودم و حالا پس از مدتها اومدم که بنویسم! شاید بگید الان که فرجه امتحانات هست و بهتره برم به زندگیم برسم، ولی خب توی همین فرجه هم وقت آزاد فراوان هست.

بگذریم، جادی چند وقت پیش در مورد ایده ای که بشه ازش استارتاپ ساخت صحبت کرد. البته ایده و همچنین پیاده سازی که بعد ها به کار گرفت یا همون استارتاپ بستون، کاملا نرم افزاری و بر پایه وب پیش رفت. حالا چرا من اینجا دارم این مطلب رو مینویسم؟

توی پست های جادی چند مساله جالب به چشم میخوره، اولیش اینه «چی نداریم؟! آیا وسیله ای هست اون کار رو انجام بده؟ اگر نیست، خودم میسازمش». و دومین نکته هم «پیاده سازی ایده و تبدیل کردنش به استارتاپ و حتی تا حدی به پول رسوندنش، اونقدر ها هم که فکر میکنیم سخت نیست». و حتی شاید سومیش این باشه که «معطل نکن، شروع کن به پیاده سازی». خب، حالا بیایم ببینم که من میخوام چی کار کنم؟ جادی به من ایده داد که ایده جمع کنم برای یک محصول سخت افزاری! اما محصولی که بشه به در یک مدت زمان نه چندان کوتاهی پیاده سازیش کرد و بعد ازش به پول رسید (بر خلاف StrongPC که بیشتر فاز تحقیقی داره).

ایده هایی که در ذهن خودم هستن اینان :

  • پیاده سازی یه دستگاه ساده با استفاده از میکروکنترلرهایی که توی بازار موجودند، و روبرو شدن با چالش هایی مثل مطالعه معماری، برنامه نویسی برای ریزپردازنده، طراحی مدارهای واسط و … .
  • پیاده سازی یه دستگاه ساده با استفاده از آردوینو و ماژول هاش
  • پیاده سازی یک دستگاه ساده IoT طور با استفاده از Cubieboard یا رزبری
  • و …

حالا از شماها که این پست رو میخونید، میخوام در این باره کمک بدید. اول این که «دستگاه ساده» چی میتونه باشه (مثلا ساعت؟! تقویم رومیزی؟ سیستم اطفاء حریق و …) و دوم این که با چی و چطوری پیاده سازی بشه. بعد از این که ایده مشخص بشه، مرحله مرحله پیاده سازیش در همین وبلاگ، گزارش میشه.

Share

ساخت یک کامپیوتر ساده در Logisim – قسمت اول

بالاخره یه سری پست جدید تصمیم گرفتم بنویسم، و خب این سری قراره که مرحله به مرحله پیش بریم تا یک کامپیوتر ساده بسازیم. تنها دانشی که شما برای این سری از پست ها نیاز دارید :

۱. دونستن کمی مدار منطقی (که قبلا در وبلاگ راجع بهش حسابی صحبت کردم)

۲. بلد بودن کار با Logisim (که میشه گفت مثل نقاشی کشیدن میمونه و همین پست ها رو دنبال کنید یاد میگیرید.).

راه اندازی محیط کار

برای این که بتونیم مداراتمون رو طراحی و آزمایش کنیم، نیاز داریم که نرم افزار Logisim رو داشته باشیم. یه نسخه خوب از این نرم افزار به اسم Logisim Evolution طراحی شده که کار ما رو به شدت ساده تر کرده، خروجی گرفتن ازش بی دردسر تره، و همچنین مدارات و ویژگی هاشون دقیق تر طراحی شده. برای دانلود و نصب و روش راه اندازیش میتونید به اینجا برید. فقط هم نیازه که جاوا روی سیستمتون نصب باشه.

چالش های پیش رو

خب، برای این که بیایم یک کامپیوتر بسیار ساده طراحی کنیم نیاز داریم که یک سری سوالات از خودمون بپرسیم و جواب بدیمشون، اینطوری راحت تر میتونیم مدارات مورد نیاز رو طراحی کنیم و از پیچیدگی محصول نهایی جلوگیری کنیم.

کامپیوتر ما باید چه عملیاتی انجام بده؟

یک کامپیوتر ساده که بتونه به راحتی قابل درک هم باشه، هم باید Word Size کوچیکی داشته باشه (توی آموزش ها با ۸ بیت میریم جلو) و هم Instruction Setش باید کوچیک باشه. یک سری دستور پایه هست که هر کامپیوتری میتونه انجامش بده، ما کامپیوترمون رو اینطور طراحی مکنیم که AND, OR, NOT رو بتونه انجام بده، علاوه بر اون بتونه جمع و تفریق هم بکنه. پس باید :

  1. مداری طراحی کنیم که بتونه ۸ بیت رو NOT کنه
  2. مداری طراحی کنیم که بتونه ۸ بیت رو OR کنه
  3. مداری طراحی کنیم که بتونه ۸ بیت رو AND کنه
  4. و مدار(ها)ی طراحی کنیم که بتونن ۸ بیت رو جمع و تفریق کنن.

حالا به سادگی میتونیم بفهمیم که چی میخوایم. البته این صرفا واحد محاسبه و منطق هست، ما باید یک واحد حافظه، یک واحد کنترل و چند واحد حافظه موقتی و کوچک هم طراحی کنیم که با چسبوندنشون به هم، بتونیم به کامپیوتر کامل برسیم.

در پست های بعدی، زیرمدارهای کامپیوتر خودمون رو میسازیم. در این پست صرفا با کامپیوتر ساده و کوچیکمون آشنا شدیم 🙂

Share

لقمه را دور سر نچرخانیم – برعکس کردن یک رشته در سی شارپ

با سلام و عرض ادب خدمت خوانندگان وبلاگ. در این پست قصد دارم یکم سی شارپ رو بررسی کنم. سی شارپ، یکی از دلایل محبوب شدنش، اینه که سینتکس نسبتا ساده ای داره، ولی همین رو هم میشه پیچوند 🙂 .

مثلا این سوال رو در نظر بگیرید :

برنامه ای بنویسید که یک رشته کاراکتری از ورودی دریافت کرده و سپس آن را برعکس در خروجی قرار دهد. 

اگر فقط بخواهیم از System استفاده کنیم و یک تابع ساده بنویسیم، کد ما میشه این :

کد   
using System;
 
namespace ReverseName
{
	class MainClass
	{
		public static void NameReverse(string name){
			for (int i = name.Length; i > 0; i--){
				Console.Write(name.Substring(i-1, 1));
			}
		}
		public static void Main (string[] args)
		{
			//Challenge Accepted!
			Console.Write ("Enter a name: ");
			string n = Console.ReadLine ();
			NameReverse (n);
		}
	}
}

(اون Challenge Accepted داستانی داره که بعدا تعریف خواهم کرد 😀 ).

خب با یکم بررسی می بینید که این کد، خروجی به صورت رشته ای نداره (دستور Console.Write) و نمیشه ازش جاهایی که لازمه، استفاده کنیم. پس بهتره به جای System از System.Linq استفاده کنیم و کد رو خلاصه کنیم :

کد   
using System;
using System.Linq; 
namespace ForEach
{
	class MainClass
	{
		public static void Main (string[] args)
		{
			Console.Write ("Enter your name: "); 
			string name = Console.ReadLine (); 
			foreach (char c in name.Reverse()) {
				Console.Write (c);
			}
 
		}
	}
}

و اگر دقت کنید به جای اون for ، از foreach استفاده کردم که بسیار کار رو راحت تر کرده.

امیدوارم هر وقت خواستید کد بزنید، به این شکل و به خلاصه ترین شکل ممکن کدتون رو بنویسید.

موفق باشید 🙂

Share

چالش توسعه و سهم من

از معرفی چالشی موسوم به IranDevChallenge که در واقع چالش توسعه ایران یا به صورت دقیق تر، چالش توسعه دهنده های ایرانی هست، مدت نسبتا زیادی میگذره. این رو بگم که آغازگر این چالش آرش بود، و آرش خودش رو به چالش کشید. من گفته بودم که باید مدتی فکر کنم و بعد بگم که چه چیزی میخوام عرضه کنم. در این چالش قرار هست که یک سرویس تحت وب یا به عبارتی همون Web Application رو طراحی و تولید کنیم  و شش ماه وقت داریم. یعنی اگر از امروز، یکم مهر 1393 شروع کنیم، یکم فروردین 1394 پروژه باید آماده باشه. البته میشه طور دیگه به قضیه نگاه کرد، پروژه ممکنه بیش تر از شش ماه طول بکشه، ولی با کیفیت بیشتر انجام بشه.

من خودم رو در حوزه موبایل به چالش میکشم. مدتها پیش، من دامنه پاسارگاد موبایل رو تهیه کردم. تا شاید بتونم یه فروم موبایلی روش نصب کنم. چیزی که بسیار کم هست 😀 . خب، حتما از اسمایلی به کار رفته فهمیدید که نه، اصلا هم کم نیست و خب چه کاریه؟ از طرفی مدیریت ایران بی اس دی هست، و در چند فروم دیگر هم فعالیت زیادی دارم و تگ های متنوع. پس چرا یک فروم جدید؟ اواسط بهمن ماه 1392 بود که تصمیم گرفتم یک اپ استور آنلاین برای iOS درست کنم، که تبلیغ شدن سیبچه در تلویزیون باعث شد که از این کار هم پشیمون بشم. آخرش که چی؟ یک رقیب سرسخت که پر از نرم افزار کرک هست و ادعا میکنه قانونی داره اپلیکیشن ها رو توزیع میکنه (البته در مورد اون دسته اپ هایی که برنامه نویس ها میفرستن، قانونیه ولی بعید میدونم OpenVPN یا Instagram خودشون اپلیکشن رو در سیبچه گذاشته باشن). و پشتیبانی هم داره.

پس نتیجه چی شد؟

نتیجه این شد که برم سراغ یک مارکت نرم افزار آزاد فارسی برای آندروید. در این مارکت، برنامه نویس میتونه برنامه رو بفروشه، یا رایگان تولید کنه و امکان خرید درون برنامه ای رو داشته باشه و همچنین برنامه رایگان منتشر کنه و درخواست حمایت بده. پس ایده من اینطوری پرورده شد! ایده من از F-Droid گرفته شده، در واقع میشه گفت یک بازار اما بصورت کاملا آزاد!

بیشتر توضیح بده، متوجه منظورت نشدم!

خب، F-Droid میگرده نرم افزارهایی که مجوز آزاد دارند، مثل GPL, Apache, LGPL, … رو پیدا میکنه، و درون مارکت خودش قرار میده. یا برنامه نویسی که اپلیکشن رو نوشته، اپ رو درون اف-دروید قرار میده تا دوستانی که نیاز دارند، دانلودش کنن و لذت ببرن. حالا، من تصمیم دارم همین رو بصورت فارسی ایجاد کنم ولی با تفاوت عمده 🙂

چه تفاوتی؟

خب، پاسارگاد موبایل، روی تلفن همراه شما نصب نمیشه. شما بواسطه مرورگرتون بازش میکنید. همچنین، برنامه نویس ملزم به قرار دادن لینکی به سورس برنامش خواهد بود، احتمالا درخواست میکنیم تا برنامه ها روی GitHub قرار بگیرن و لینکی به گیتهاب داده بشه. در پاسارگاد، برنامه نویس برنامه رو میفروشه و من هم یک سهمی از برنامه نویس دریافت میکنم (البته میشه سیستم اپلی کرد که برنامه نویس حق عضویت پرداخت کنه، ولی ترجیح میدم درصدی از هر فروش رو بردارم). و این ها تفاوتهای پاسارگاد موبایل با F-Droid هست.

آیا سرویس های جانبی هم راه اندازی خواهی شد؟

مطمئنا پاسارگاد موبایل، یک انجمن خواهد داشت که به سوالات کاربران پاسخ بده، و همچنین یک وبلاگ که اخبارش و اخبار دنیای فناوری رو به اطلاع کاربران برسونه.

من سعی میکنم هر از گاهی در مورد پاسارگاد موبایل و عمل کردش، مطلبی بنویسم و شما رو در جریان پیشرفت کار قرار بدم :).

موفق باشید.

Share

چالشی برای زندگی بهتر

خب، اول بزارید بگم که چه کسی این ایده رو شروع کرد، بله، آرش میلانی در وبلاگش خودش رو به چالش کشید تا سرویسی ارائه کنه تا بتونه از صفر، به پنج میلیون تومان در ماه برسه. خب در این راه خیلی کارها انجام شده، خیلی ها به آرش ایمیل زدند و بهش ایده دادن و خیلی ها هم مثل من خواستن خودشون رو در کنار آرش، به چالش بکشن. یکی از بهترین اقدامات انجام شده توسط کامیونیتی، ساخت هشتگ مخصوص به این چالش در توییتر بود. این یکی از بهترین جنبه های این قضیه بود. خب جریان از چه قراره؟ قرار هست سرویسی تحت وب ارائه کنیم که به عبارتی بترکونه، یعنی از صفر تومان در ماه، به پنج میلیون تومان در ماه برسه و خب طبیعتا توی مدت شش ماهه حق دونیشن گرفتن نداریم (البته اشاره ای به این که میشه تبلیغ کرد نشده، پس میتونیم آزادانه تبلیغ کنیم).

خب، ایده رو باید چجوری پرداخت؟ یه مطلب خیلی قدیمی توی وبلاگ خودم هست، و میگه چرا ایده های ما مسخره هستند. همه میتونن ایده پرداز باشن، ولی یکی از خواص جوامع بزرگ اینه که «همه لازم نیست یه چیزی رو بدونن» یا «همه لازم نیست متخصص امری باشن». خیلی خوب، اگر دوست دارید ایده پرداز خوبی باشید از مسخره شدن نترسید و به IranDevChallenge بپیوندید.

من خودم اعلام کردم که در این چالش شرکت میکنم. یعنی خودم رو به چالش میکشم و سرویسی رو پیاده میکنم. حالا سرویس چطوری قراره پیاده بشه؟ (البته راه طولانی هست و مطمئنا دهنم هم در کنار این سرویس، سرویس میشه 😀 ) من هنوز ایدم رو نتونستم به طور کامل بپزم. در واقع ایده من داره قل های اول رو میزنه و هر وقت به جوش اومد باید بنویسم، رسم کنم، سرچ کنم و پیاده سازی کنم، چون اصولا ما اول چیزی که در ذهن داریم رو می نویسیم ، بعدش شکل مورد نظرمون رو رسم میکنیم به تحقیق و سرچ کردن در موردش میپردازیم، و بعد پیاده سازی میکنیم. در واقع چندین مرحله رو میگذرونیم و بعد میرسیم به اون چیزی که در ذهن میساختیم.

موفق باشید!

Share