شروع مجدد در سال نو؟

با سلام. قبل از هرچیزی سال جدید رو به همه خوانندگان وبلاگ تبریک میگم و امیدوارم تعطیلات نوروز و سال خوبی رو داشته باشید. مدتیه که خیلی در وبلاگ مطلب نمی‌نویسم و هروقت متن طولانی و درخور توجهی به ذهنم میرسه، دست به قلم (؟ یا کی‌بورد؟) میشم و در این گوشه اینترنت، چیزی که در ذهنم میگذره رو مینویسم. این پست کمی متفاوت از پستهای قدیمی خواهد بود، چرا که موضوع خاصی نداره و فقط مروری بر تصمیمات چندروز اخیر خودمه 🙂

داستان از اینجا شروع میشه که چهارساله که دارم در مقطع کارشناسی «مهندسی کامپیوتر» و گرایش «سخت افزار» تحصیل میکنم. اونقدری به پایانش نمونده و موقعی رسیده که واقعا باید یک سری علامت سوال از ذهن و زندگی من، رفع بشه. چه علامت سوالهایی؟ مثل این که آیا واقعا قصد دارم تحصیلات عالیه داشته باشم؟ آیا قصد دارم همین کامپیوتر رو ادامه بدم؟ آیا قصد دارم رشته دیگری رو از صفر شروع کنم؟ و هزاران سوال دیگر. سوالاتی که شاید ذهن خیلی هایی که در مقطعی حساس از زندگیشون هستند رو درگیر کنه. همین الان که این پست رو می‌نویسم، دوستی که به مباحث علوم انسانی علاقه داره (و کامپیوتر میخونه) از من پرسید «به نظرت انصراف بدم برم جامعه شناسی بخونم؟» و خب بعد کلی بحث نتیجه‌ش شد که فعلا دست از این کار بکشه (بعدا در مورد این موضوع هم مفصل توضیح میدم در وبلاگ!)

قبل از این که این سوالات پیش بیاد باید یک علامت سوال بزرگتر رو رفع میکردم. این که «چرا کامپیوتر یک باره فرع زندگی من شد؟»! فکر کنم هرکسی که این وبلاگ رو از مرداد ۹۰ (یا ۹۱؟) خونده باشه و قبلتر من رو از وبلاگهای قبلی، فروم اوبونتو یا حتی انجمن آیفون بشناسه، می‌دونه که من شدیدا علاقمند به مباحث علوم و مهندسی کامپیوتر بودم (و هستم! و حتی با تقریب درست و زیادی خواهم بود 😀 ) ولی مدتهاست در این زمینه خبری از من نیست. نه به شکل قدیم پروژه هایی رو تعریف میکنم و پیش می‌برم، و نه مثل قدیم به صورت فعال وسط بحث های تخصصی حضور پیدا میکنم و سعی میکنم یاد بگیرم.
موضوع از اینجا شروع میشه که مدت زیادیه که از پروژه های کامپیوتری دور شدم و به «موسیقی» رو آوردم. موسیقی خوب و لذتبخشه و حقیقتا لازمه که هر آدمی، درجه خاصی از هنرمندی رو در خودش داشته باشه. حالا یا موسیقی یا خوش‌نویسی یا نقاشی یا آشپزی و … . مهم این نیست که شما چقدر وقت صرف هنر میکنید، موضوع اینه که میخواید عنوان اصلی شما در جامعه «هنرمند» باشه؟ یا مثلا «مهندس»؟ خب طبیعیه که من بعنوان کسی که مهندسی میخونه (و حقیقتا کم هم بابت این عنوان مهندس خرج نشده، چه هزینه دانشگاه چه وقتی که صرف شده) و رشته انتخابیش رو دوست داره، دوست دارم قبل از این که بهم بگن «هنرمند»، «مهندس» خطابم کنن.

موسیقی ذهن من رو درگیر کرد، آهنگسازی رو در این مدت یاد گرفتم (به صورت درست و علمی)، دوباره کلاس گیتار رفتم، حتی قطعاتی که ساخته بودم رو در اینترنت منتشر کردم و … . ولی این توانایی در آهنگسازی رو از کجا آوردم؟ به نظرم بخاطر تسلطی که روی کامپیوتر داشتم. اگر به این اندازه به زیر و بم کامپیوتر وارد نبودم (گرچه ادعایی هم ندارم درش)، نمیتونستم توی نرم افزاری مثل FL Studio راه بیفتم و کارایی مثل ساخت موسیقی الکترونیک، میکس و مستر و … رو یاد بگیرم. حتی استفاده از گیتار الکتریکم بعنوان یک MIDI Synthesizer .

خب برگردیم به موضوع! این «شروع مجدد» چه چیزی میتونه باشه؟ به خودم قول دادم که در این ایام نوروز، که ماشالله ترکش های تعطیلیش تا اول اردیبهشت هم اصابت میکنه 😂 ، یکی از موضوعات مرتبط با رشته‌م رو مطالعه کنم، و سعی کنم تا جای قابل قبولی فرایند یادگیری و تمرین رو براش انجام بدم. حالا یا دوباره یکی از موضوعات مورد علاقم رو میخونم (سیستم عامل، معماری کامپیوتر، ریزپردازنده و …) یا این که یک موضوع جدید رو باز میکنم و سعی میکنم درش به یه حداقلی برسم (که میتونه از برنامه نویسی جاوا یا آندروید رو شامل بشه تا شبکه های عصبی و پردازش موازی یا حتی متدهای رسمی در مهندسی نرم افزار :|) و احتمالا کل امسال رو وقف همون موضوع کنم و در تابستان هم بتونم یک مقدار نوآوری درش داشته باشم!

نتیجه‌ش چه خواهد شد؟ این که من باز به اون اصالت کامپیوتری خودم برگردم. وقتی قراره به عنوان «مهندس» در جامعه حضور داشته باشم نیاز به «دید مهندسی» هم دارم، و دید مهندسی هم چیزی نیست که الکی و یک شبه به دست بیاد. پس امیدوارم امسال، برای من سال «دید مهندسی» و «مهندس بهتر شدن» باشه 🙂

Share