چند ماه پیش، در قالب سه پست وبلاگی، در مورد پروژه جبیر نوشتم (+،+ و +) و از زمانی که ایده جبیر به سرم زد تا زمانی که پروژه کاملا خاموش شد رو توضیح دادم. از قضا، اون سه مطلب از پربازدیدترین مطالب وبلاگ من بودند و خب بد نیست دوباره بحث پروژه جبیر رو زنده کنم و این بار از جامعه نرمافزار ایران و رفتارش در قبال این پروژه بگم.
قبل از این که بخوام وارد اصل مطلب بشم و در مورد جامعه توضیحی بدم، به صورت کاملا خلاصه از پروژه جبیر میگم که چی بود و به کجا رسید. پروژه جبیر، جرقه ورود من به دنیای توسعه نرمافزار و همچنین دنیای نرمافزار آزاد و … بود. این پروژه به من و بعضی از دوستانم کمک بسزایی کرد در این که مسیر خودمون رو پیدا کنیم. حالا خود پروژه چه بود؟ پروژه جبیر یک تلاشی بود برای ساخت سیستمعامل دسکتاپ. همینقدر توضیح راجع بهش به نظرم کافیه اما تاریخ پروژه جبیر به این شکل بود که از سال ۹۰ استارت خورد و سال ۹۴ برای همیشه خداحافظی کرد. ابتدا بر مبنای گنو/لینوکس و دبیان/اوبونتو ساخته شد و بعدتر برمبنای FreeBSD و بعد از آن هم کاملا پروژه Discontinue شد.
در این مطلب، بیش از این که بخوام به بحث خود پروژه جبیر بپردازم، دوست دارم در مورد جامعه نرمافزار آزاد صحبت کنم و بگم که اوضاع از چه قرار بوده و چرا هنوز بعد گذشت ۱۰-۱۱ سال شاید بتونم بگم از این جامعه شاکیام. البته این هم بگم همون زمان هم نقدم به جامعه نرمافزار آزاد برپا بود و هنوز هم که هنوزه به این جامعه و رفتارهاش نقد دارم 😁
جامعه نرمافزار آزاد
جامعه نرمافزار آزاد، به طور کلی به جمعی از افراد گفته میشه که کاربر، توسعهدهنده و طرفدار نرمافزار آزاد و ایده آزادی نرمافزار هستند. این جوامع به شکلهای مختلفی خودشون رو نشون میدن. برای مثال بنیاد نرمافزار آزاد یا FSF به صورت کلی یکی از کارهایی که میکنه، ساختن جامعهست (چرا که خودش هم از دل جامعهای از توسعهدهندههای عصبانی به وجود اومده 😁). این جوامع میتونن به دو شکل باشند؛ یکی جوامعی که فقط روی نرمافزار آزاد و آزادی نرمافزار مانور میدن (مثالش: افرادی که در SFD ها شرکت میکنند) و یا میتونن جامعه کاربری یک نرمافزار خاص باشند (مثل جامعه کاربران وردپرس یا جامعه کاربران لینوکس).
حالا از بحث تعریف و اینها که بگذریم، بحثی وجود دارد به نام جامعه نرمافزار آزاد ایران که خب همین جامعه ولی در قالب کشور ایرانه. در کشور ما، شاید از چندین میلیون نفری که کاربر رایانه هستند، حدود ۹۰٪ روزانه از نرمافزارهای آزاد به صورت مستقیم (VLC, Firefox, …) و غیرمستقیم (سرورهای لینوکسی و …) استفاده میکنند اما خب بالطبع مانند سایر کشورها، افراد کمتری هم هستند که با فلسفه و چرایی این موضوع آشنان. این افراد در اشکال مختلفی مثل لاگها، گروههای تلگرامی، فروم اوبونتو، گروههای ماتریکس و …؛ گرد هم میان و انتقال تجربه و دانش صورت میگیره.
مشاهده رفتار جامعه نرمافزار آزاد ایران
خب همونطوری که در پستهای پیشین راجع بهش صحبت کردم، من از سال ۹۰ در این جوامع حضور دارم. قریب به ۱۱ سال. در این یازده سال، شاید شاخصترین چیزی که باهاش شناخته شدم همین پروژه جبیر بوده. در طی این سالها و تجربیاتی که از این پروژه داشتم، میتونم به راحتی جامعه نرمافزار آزاد ایران – یا لااقل اون بخش بزرگی که خودشون رو جامعه نرمافزار آزاد مینامند – رو یک جامعه بسته مثال بزنم.
بسته بودن جامعه، اصولا به معنای بد بودن جامعه نیست، چرا که اینطور حساب کنیم جامعه پزشکی هم یک جامعه نسبتا بسته محسوب میشه و خب دلیلش هم واضحه، منی که سررشتهای از پزشکی ندارم، چرا باید وارد جامعه پزشکی بشم؟ من در بهترین حالت مشتری جامعه پزشکی هستم. اما بحث نرمافزار آزاد، بحث متفاوتی از چیزی مثل پزشکیه. بسیاری از افرادی که شخصا هر روز میبینم در حال توسعه نرمافزار هستند، افرادی هستند که اصلا در دانشگاه و هنرستان و … کامپیوتر نخواندند. بسیاری دیگر از افراد هم هستند که صرفا کاربر نرمافزار آزاد هستند و اصلا حتی توسعهدهنده نرمافزار هم نیستند!
بنابراین این بستگی و همچنین راه دادن سخت به افراد جدید، همیشه معضل بوده و حتی هنوز هم تا حد زیادی هست. گرچه در سه چهار سال اخیر، این موضوع به شدت بهبود پیدا کرده و خوشبختانه موضوعاتی مثل قلدری برای تازهواردها، تمسخر اعضاء جدید و … به شدت کمتر داره دیده میشه.
حواشی جامعه نرمافزار آزاد ایران
متاسفانه جامعه نرمافزار آزاد ایران، هیچوقت از حاشیه مصون نبوده. حواشی بسیار زیادی در این جامعه طی این سالها مشاهده شده که به صورت کلی اگر بخوایم این حواشی رو دستهبندی کنیم، اولین و مهمترینش چندپارگی همیشگی این جامعهست، دومینش اشخاصی که شیطنت، پروندهسازی و … میکنند و آخرینش؛ حواشیای که بخاطر همکاریهای مشترک اعضا با شرکتها و افراد خاص ممکنه پیش بیاد.
شخصا معتقدم که هیچ کدوم از این موارد نباید جامعه رو به طور کلی تحتالشعاع قرار بده، اما خب واقعیت از داستان خیلی فاصله داره (ترجمهای از جمله Reality is far from fiction) و متاسفانه جامعه نرمافزار آزاد ایران، یک جامعه حاشیهدوست و حاشیهپرور بوده همیشه.
پروژه جبیر و جامعه نرمافزار آزاد ایران
در این بخش، چندین مورد از رفتارهای جامعه نرمافزار آزاد ایران در قبال پروژه جبیر رو قراره که مکتوب کنم و در موردش صحبت کنم. البته قبل از هرچیزی لازمه که سلب ادعا کنم که در این بخش اسمی از شخص نمیاد و اگر از پروژهای هم اسم میاد، بخاطر اینه که در وقایع تاریخی همان دوران، نقش خوبی ایفا کرده. پس اگر مخالف این بخشها و موارد هستید یا نقدی بهش دارید، خواهش میکنم ابتدا این بخش رو با آرامش بخوانید و سپس در بخش نظرات، به بحث بپردازید یا اصلا جوابیه بنویسید 😁
اختراع مجدد چرخ
شاید تنها نقد وارد به همه پروژهها همین باشه. بخصوص در دنیای نرمافزار آزاد. چرا که همیشه هزاران پروژه وجود دارند که پیش از پروژه ما بودند و ما شخصا دنبال این بودیم که چیزی شبیه اونها بسازیم. برای مثال نسخههای نخستین جبیر، به شدت شبیه به لینوکس مینت بود. حتی در همون دوران در ایران توزیع آریوس داشت تولید میشد (که البته بعدتر بهش میرسیم) و خیلیها نقدشون این بود که چرا به تیم آریوس ملحق نمیشی.
علیرغم این که این نقد رو، نقد واردی میدونم و عموما چیزی علیهش ندارم، فقط میخوام این موضوع رو اینجا شفاف کنم که صبر جامعه، به حد خوبی پایین بود. شاید چون آدم تازهواردی بودم و اسمی در این جامعه خاص نداشتم، افراد گارد به شدت بستهای مقابلم داشتند و صبرشون کمتر از حالت عادی بود. چیزی که اینجا میخوام بگم اینه که حتی اگر کسی در حال انجام کار تکراریه، یا بعبارتی در حال اختراع مجدد چرخه، بهش کمی فضا بدیم؛ شاید چرخی که داره اختراع میکنه از چرخ قدیمی، بهتر باشه.
قلدری مجازی و ترول کردن
البته این بحث رو من ترجیح میدم شخصا Cyber Bully یا «قلدری مجازی» ندونم و بیشتر به Trolling شبیهه (که متاسفانه واژه مناسبی در فارسی برای ترولینگ نداریم) نظراتی مشابه این بودند. خب حتی واضحا میشه دید که خودم هم حتی سر کار رفته بودم 😁 البته این رو هم باید ذکر کنم که خیلی از این دوستان، بعدها از بهترین دوستان من شدند و اینجا قصد خراب کردن چهره شخصی رو ندارم. همونطور که ابتدای مطلب عرض کردم.
خلاصه بحث این بود که از بیتجربگی، کمدانشی و خب اون شور نوجوانی من، میشد یک سکوی پرتاب خوب برای ترول کردن درست کرد و بعدتر حقیقتا (و متاسفانه) برای خودم هم جنبه تفریح پیدا کرده بود. یعنی به جایی رسیدیم که هردوطرف میدونستیم داریم مسخرهبازی درمیاریم، ولی باز هم ادامه میدادیم.
پتانسیل مسخرهبازیهایی که اینجا انجام شد، پتانسیلهای هدررفته بود. پتانسیلهایی که میتوانست جای خوبی – مثل همون پروژه جبیر – صرف بشه و پروژه جبیر رو خیلی خیلی جدی تبدیل کنه به یک پروژه موفق مثل همون لینوکس مینت! شاید در همون نقطه خاص باز چراغ پروژه جبیر خاموش میشد، اما در عوض چراغ به نیکی خاموش میشد.
دوگانه جبیر-آریوس
این بخش جاییه که خیلی حرف برای گفتن در موردش دارم. شاید به این دلیل که بیش از باقی موارد، اذیتم میکرد. یکی از بحثهایی که در جامعه نرمافزار آزاد معمولا مطرحه اینه که ما در این جامعه به اون معنایی که در میان نرمافزارهای غیرآزاد یا انحصاری وجود داره، چیزی تحت عنوان رقابت نداریم. البته این هم بگم خیلی طبیعیه که بقالها نگن ماستشون ترشه و ماستی که خودشون درست میکنن و میفروشن رو پروموت و تبلیغ کنند.
اما این وسط نقش جامعه چی بود؟ بهرحال پشت هر دو پروژه دو شخص یا دو تیم بودند که داشتند کار خودشون رو میکردند و این تناقضی با هیچ چیز نداشت. حتی افراد دخیل در پروژه آریوس هم حرفی در تاپیکها و وبسایتهای مرتبط با جبیر نمیزدند چرا که مشخص بود اگر حرفی بزنن میتونه نیتخوانی اشتباه بشه و خودش به شرایط و حواشیای که پیش آمد، دامن بزنه. اما امان از کاربران عزیز. شاید حدود یکی دو ماه از این حواشی قبلی نگذشته بود که به صورت خیلی جدی یک دوگانه یا چندگانه حتی! به وجود آمد بین کسانی که سمت جبیر بودند و کسانی که سمت آریوس بودند! این موضوع ادامهدار شد تا حدی که در تاپیک جبیر بحث آریوس بود و در تاپیک آریوس بحث جبیر 😁
البته این «جنگ توزیعها» همیشه در همه جوامع بوده و هنوز هم هست و گاهی صرفا جنبه تفریحی و بامزه داره (مثل جنگ بین اوبونتو و فدورا) اما اینجا جنگ جنگ تفریحی نبود. حداقل به من این vibe رو میداد که «توی بچه دماغو چی داری مقابل فردی که اسم و رسم و حق آب و گل در جامعه داره؟» که خب به قول معروف این بده :).
خلاصه این بخش خاص از رفتار جامعه خیلی بیشتر از سایر بخشها روی من اثر گذاشت. از سویی اثری که داشت این بود که سعی کنم آدم اسم و رسمداری بشم، تا به جایی برسم که هرکاری کنم هیچ تازهواردی حق اعتراض نداشته باشه که خب این برداشت خوبی نبود و سوی دیگر این که موقع ورود به کامیونیتیهای دیگر، کمی دستبهعصاتر باشم 🙂
سخن آخر
از آنجایی که جدیدا کمتر مینویسم، و در طی چند روز اخیر هم درگیر کرونای امیکرون بودم و امروز که حالم کمی بهبود یافت تونستم این مطلب رو قلمی کنم، حس توضیحات بیشتر نبود و یا شاید ته دلم، دلم میخواست که کمی «فرصت دوباره» به این جامعه داده باشم و به همین خاطر هم، ترجیح دادم یک بخش دیگر از رفتار جامعه رو اینجا ننویسم ولی اگر دوست دارید با اون بخش بیشتر آشنا بشید، میتونید اندر احوالات شهر هرت رو بخونید و کمی واقعیت آن زمان جامعه نرمافزار آزاد رو بیشتر درک کنید.
در پایان هم بابت وقتی که گذاشتید و این مطلب رو خوندید، ازتون تشکر میکنم. باز هم خواهشمندم اگر پاسخ درخوری برای این مطلب دارید، در قالب پست وبلاگ بنویسید (همینجا لینک میشه) یا از بخش نظرات استفاده کنید. مطمئن باشید که با حوصله خواهم خواند و پاسخ خواهم داد.