گروه کاربران گنو/لینوکس تهران: فروش یک هویت

ده سال پیش، در بین ترم ۱ و ۲ دانشگاه بودم که دوستی روی تلگرام به من پیام داد و گفت «لاگ نمیایی؟» و این شد رسما اولین حضور من در موجودیت/رویدادی به نام «لاگ تهران» یا همون «گروه کاربران گنو/لینوکس تهران».

دقیقا یادمه که اون روز یک ارائه در مورد جاوااسکریپت داشتیم و بعدش هم یک شبکه‌سازی بسیار خوبی بین دوستان شکل گرفت و بسیاری از دوستان دیگر مانند دانیال بهزادی عزیز رو اولین بار بود که اونجا می‌دیدم. این شبکه‌سازی بعدها به همکاری، دوستی و شبکه‌سازی‌های بیشتر منجر شد و شاید این موضوع، بزرگترین نقطه قوت لاگ بود.

اما اخیرا لاگ تهران، داستان‌های جالبی پیدا کرده، اما یکی از این داستان‌ها که به نظر می‌رسه لازمه بررسی عمیق‌تری بشه، اتفاقیه که اخیرا رخ داد و من هم شاملش می‌شدم. به همین خاطر بذارید یکم بریم عقب‌تر.

داستان فروش هویت گروه کاربران گنو/لینوکس تهران

در این قسمت، هر اتفاقی که رخ داد رو می‌نویسم و لازمه بگم که فقط و فقط دارم وقایع رو نقل می‌کنم و نه بیشتر. هرگونه نتیجه‌گیری (به جز آنچه خودم شخصا در بخش «جمع‌بندی» منتشر کنم، بر عهده خود شما خواهد بود.

پرده اول: درخواست ارائه (از طرف لاگ)

چندین روز پیش، دوستی به من پیام داد و از من خواست که اگر تونستم، ارائه‌ای برای لاگ تهران در تاریخ ۸ آذر ۰۳ آماده کنم. حقیقتا من از این موضوع خوشم اومد و گفتم باشه، من پایه‌م.

این موضوع خیلی داشت خوب پیش می‌رفت. موضوع ارائه مشخص شد، مشخص شد که هر ارائه باید کِی باشه و این‌ها. در همین حین هم صحبت‌هایی شد از این که لاگ حامی نیاز داره (و خب این دردی بود که لاگ همیشه داشته، این که شرکت‌ها یا افراد زیادی حاضر به حمایت نمی‌شدند).

اما این موضوع، تا حدی حل شده بود. لاگ مهرماه که رفتم، متوجه شدم شرکت ابر آروان، حامی لاگ شده و اونجا در حال پخش کردن تراکت و استیکره و ظاهرا کمی بیش از این بوده حمایتشون. در واقع اومدند و پذیرایی هم قبول کردند.

تا اینجا، نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوبه. حالا از اینجا به بعد، داستان می‌ره به سمت بد شدن 🙂

پرده دوم: درخواست حمایت (از طرف من)

در حین همون تماس‌های رفت و برگشتی تلگرامی، من ایده‌ای به سرم زد! گفتم خب حدود دو سالی میشه که استارتاپ مانی رو دارم، چرا نیام و به این دوستان، پیشنهاد ندم که حامی/اسپانسر برنامه بشم؟

اتفاقا این پیشنهاد اول قضیه خیلی هم با استقبال رو به رو شد. عجیب نیست، چون هم من قبل‌تر در فضای نرم‌افزار آزاد فعال بودم و کماکان هستم، هم مانی محصول آزاد داره و خب چه خوبه که این دو موضوع یک جا با هم تلاقی کنه.

از همین رو، در طی یک تماس گوگل میت (که البته این هم شخصا می‌تونم زیر سوال ببرم، چرا جایی که در مورد نرم‌افزار آزاده، باید از گوگل که هیچ ربطی به آزادی‌های دیجیتال نداره استفاده کنه؟ هم گوگل فرم هم گوگل میت!) قول و قرارهایی گذاشته شد. این که چی ببریم و چه کار کنیم و چه کار نکنیم و این‌ها.

همه این مسائل خیلی خوب پیش رفت و شخصا فکر نمی‌کردم مساله‌ای بخواد انقدر خوب بره جلو. ولی خب مثل همیشه، ظاهرا جلو جلو ذوق کردن همراه با کنسلی بود.

پرده سوم: فروش هویت

همونطوری که گفتم چون جلو جلو ذوق کردن موجب کنسلی میشه، فکر کنم حتی نیم‌ساعت هم نشد که پیامی دریافت کردم با این محتوا که «ابر آروان باید سایر حامیان را تایید کند».

و اینجا بود که به خودم آمدم، کمی بالا و پایین کردم و پاسخ دادم که «نیستم». به همین سادگی. چرا که برداشت شخصی من، از این موضوع برداشت خوبی نیست.

جمع‌بندی

در نهایت برداشت من اینه که لاگ تهران به ابر آروان فروخته شده. و حالا برای چی؟ یک پک استیکر و دوتا نسکافه؟ دوتا جعبه دانمارکی؟ حقیقتا این موضوع تا حد زیادی پیامد خوبی نداره.

این رو قبل از هرچیزی مشخص کنم، این که «ابر آروان» اسپانسر شده، هیچ مشکلی نداره. ابر آروان یک شرکته و برای تبلیغ خودش می‌تونه هرکاری که صلاح می‌دونه انجام بده. ایضا لاگ هم می‌تونه از هرشرکت و شخصی که خواست، حمایت دریافت کنه.

چیزی که اینجا درست نیست، این حاکمیتیه که ابر آروان پیدا کرده روی لاگ تهران. لاگ، موجودیتی‌ است «برای همه». یعنی هرکسی که در لاگ شرکت می‌کنه، صاحب اونه. ابر آروان و هر شرکت دیگری، می‌تونه رویداد لینوکس یا نرم‌افزار آزاد برگزار کنه و اتفاقا، دمشون هم گرم اگر این کار رو بکنند، ولی مصادره یک موجودیت به این شکل، جالب نیست.

خلاصه تا وقتی وضعیت اینطوری باشه، من شخصا موجودیت‌های گروه کاربران گنو/لینوکس تهران و گروه کاربران پایتون تهران رو تحریم می‌کنم و در هیچ کدام از جلسات و رویدادهای مرتبط با این موجودیت‌ها، شرکت نخواهم کرد و از همه عزیزانی که بلاگ من رو میخونند و قصد شرکت در این رویدادها رو دارند هم میخوام که چنین کاری کنند.

و در نهایت هم امیدوارم که بچه‌های لاگ، موفق باشند و کمی به کارهایی که می‌کنند؛ فکر کنند!

Share