بایگانی برچسب: s

پارچ، روحی تازه در کالبد اکوسیستم گنو/لینوکس ایران

اگر شما هم از «قدیمی»های جامعه نرم‌افزار آزاد و متن‌باز ایران باشید، احتمالا با خیلی از پروژه‌هایی که هدفشان ساخت یک توزیع گنو/لینوکس متناسب با نیاز روز کاربر بوده، آشنایید. چرا که به درازای تاریخ ورود گنو/لینوکس به ایران، تلاش برای ساخت توزیع ایرانیزه‌شده هم بوده.

اما متاسفانه، یک نگاه اجمالی به دیستروواچ (لینک) می‌تونه به ما نشون بده که تمامی این پروژه‌ها در نقطه‌ای متوقف شدند. البته لازم به ذکره که پروژه‌هایی مانند زمین، کاپریس و جبیر هم بودند که متاسفانه در دیستروواچ مدخل مرتبط با خودشان را نتونستن داشته باشن.

اما چند وقت پیش، توجهم به پروژه‌ای جلب شد که اتفاقا کاملا زنده‌ست و خیلی هم خوب داره پیش میره. پروژه‌ای با نام «پارچ‌لینوکس» که در واقع ترکیبی از واژه‌های Persian و Arch Linux می‌تونیم در نظر بگیریم. این ترکیب، موجب ساخت یک اسم بامزه هم شده که به نظرم این خودش می‌تونه تا حد خوبی، ارزش برندینگ خلق کنه برای این محصول. برای دریافت این توزیع و اطلاعات بیشتر می‌تونید به وبسایتش (لینک) مراجعه کنید.

آشنایی اجمالی با آرچ

احتمالا اگر کاربر گنو/لینوکس باشید، اسم آرچ رو به وفور شنیدید. یک توزیع نه‌چندان دوست‌داشتنی که بخاطر مدل عرضه «غلتان» معروفه. البته گذشته از اون، بخاطر این معروفه که همه چی رو «ساده» نگه داشته و از قاعده KISS پیروی می‌کنه.

در واقع، اگر شما در این زمینه تازه‌کار باشید، آرچ رو اصلا و ابدا نمی‌تونید بدون کمک یک حرفه‌ای‌تر، ویدئو یا مستند خاصی نصب کنید. اما خب از طرفی هم آرچ امکانات جالبی داره (مثل AUR) و به نسبت توزیع‌های سنتی‌تر (دبیان مثلا) در بعضی سخت‌افزارها می‌تونه کارکرد بهتری از خودش نشون بده.

یکی از دلایلی که تعداد نسبتا خوبی توزیع مبتنی بر آرچ‌لینوکس داریم، دقیقا همینه. توزیعیه که چیزهای خوبی برای عرضه داره ولی خب در دسترس همه نیست. به همین خاطر هم خیلی از افرادی که بیشتر من و شما با آرچ آشنان، اومدند و توزیع‌هایی ساختند که به ما هم کمک کنه ازش لذت ببریم.

بریم سراغ پارچ!

من به سهراب (سازنده پارچ) قول یک «نقد منصفانه» دادم و خب، اینجا هم می‌ریم که به صورت منصفانه نقدشون کنیم.

اول بگم که با شناختی که از پروژه پیدا کردم، سازندگان توزیع، روی KDE بیشتر مانور دادند و وقت گذاشتن (و البته این به معنای بد بودن سایر نسخه‌ها نیست) و اگر سیستم خوبی دارید، به نظر من بهتره مستقیم برید سراغ این نسخه.

من از اونجایی که میخواستم روی ماشین مجازی تست کنم و بعد به یک لپتاپ قدیمی ببرمش، نسخه XFCE رو دانلود و نصب کردم.

برخوردهای اولیه

پس از این که تصویر ISO پارچ رو بوت کردید، این صفحه به شما نمایش داده میشه:

طرح پس‌زمینه، جذاب و ایرانیه. معمولا خیلی از توزیع‌های مشابه روی این صفحه پس‌زمینه خاصی نمی‌ذارند. پس این هویت بصری، به نظرم تا اینجا یک نقطه قوت برای این توزیع بوده.

پس از این که گزینه اول رو انتخاب کنیم، به این صفحه می‌رسیم:

اینجا برام جالب بود. عموما XFCE در چنین توزیع‌هایی، پنلی به تقلید از ویندوز در پایین صفحه دارند، یا این که نرم‌افزارهایی مثل cairo-dock یا Plank رو پایین صفحه قرار میدند و پنل رو به بالا منتقل می‌کنند (به تقلید از macOS) که خب در اینجا کلا شکل متفاوتی از پنل xfce رو شاهدیم. پنل که گوشه سمت چپ صفحه نمایش قرار گرفته و امکان خوبی برای استفاده از فضای افقی مانیتور فراهم می‌کنه.

مورد بعدی، Welcome Screen جذاب این توزیعه. این هم از مواردیه که در توزیع‌هایی مثل پارچ، خیلی کمتر به چشم میخوره. ولی خب تا اینجا پارچ بسیار فراتر از یه ریمستر ساده از آرچ خودش رو نشون داده.

نصاب

مثل خیلی از توزیع‌های این روزها، پارچ هم از کالامارس برای نصب خودش روی دیسک شما استفاده می‌کنه و خب وقتی لوکیشن شما رو بر اساس IP ایران تشخیص بده، فارسی میشه و سیستم‌عامل هم فارسی نصب می‌کنه.

در نصاب تفاوت خیلی زیادی با سایر توزیع‌ها مشاهده نمی‌کنیم که این هم می‌تونه یک نقطه قوت محسوب بشه. چرا که حس آشنایی برای کاربرانی که از سایر توزیع‌ها میان داره.

به همین خاطر، نماگرفت‌های بیشتری از نصاب اینجا قرار نمی‌دم.

پروسه نصب، حدود ۳-۴ دقیقه طول می‌کشه و بعد از اون به این صفحه می‌رسیم:

و اینجاست که با یک ریبوت، به دنیای پارچ می‌ریم 🙂

تست پارچ پس از نصب

راستش یکم نقدم اینجا قراره تند بشه به چندین دلیل. نخستین دلیل اینه:

وقتی در syslinux که موقع بوت شدن ISO دیدیم اون پس‌زمینه زیبا به چشم میخوره، انتظار داشتم در گراب هم همون شمایل رو ببینم. با توجه به این که VirtualBox دارم انتظار لود شدن کامل plymouth نداشتم (اگر توزیع داشته باشه) ولی انتظار گراب زیباتری رو داشتم. گرچه پس‌زمینه گراب فقط یه عکسه و تغییری در کارکرد سیستم نداره.

اما مشکل اصلی من، بعد از بوت شدن شروع شد. پروسه بوت، کاملا درست طی شد ولی SDDM (مدیر نمایشگر) درست کار نکرد و مجبور شدم با یکم دانش لینوکسی‌ای که داشتم، وارد محیط گرافیکی بشم.

البته نکته خوب اینجاست که این مورد رو سریعا به سازندگان توزیع اطلاع دادم و راه‌حل سریعی براش ارائه دادند و از اون گذشته، در برنامه قرار دادند که در ریلیزهای بعدی این مشکل پیش نیاد. این پشتیبانی جامعه‌محور، برای من جالب و تحسین‌برانگیز بود.

محیط گرافیکی و عملکرد آن

خب، پس از فیکس کردن SDDM چنین صفحه‌ای رو می‌بینیم:

و پس از ورود پسورد، به محیط زیبای XFCE وارد می‌شیم:

برای تست یه سری موارد هم، ترمینال رو باز کردم و GIMP رو روی پارچ نصب کردم و همه‌چی خیلی خوب و روان پیش می‌رفت.

جمع‌بندی

برخلاف خیلی از توزیع‌های جدیدی که هرروز ایجاد می‌شن، پارچ تا حد خیلی خوبی حرف برای گفتن داره. یکی از دلایلش هم اینه که سیستم پایداری خوبی داره و تا الان، خبری از این که سیستم کلا از کار بیفته یا سر نصب بسته‌ها کرش کنه؛ نبوده.

در کل تجربه بسیار خوبی برای من رقم زد، آن هم در ویرچوال باکس مک (که احتمالا می‌دونید بلای عالمه) اما خب من رو داره قلقلک می‌ده که بعنوان سیستم‌عامل اصلی کامپیوتر قدیمی، ازش استفاده کنم.

حتی با توجه به سخت‌افزار لپتاپ قدیمی (پردازشگر i5 نسل چهارم و ۱۶ گیگابایت حافظه) عجیب نیست که نسخه‌های KDE یا GNOME هم بتونم بدون مشکل اجرا کنم. قطعا پس از نصب روی ماشین واقعی هم نقد مجددی بر این توزیع، خواهم نوشت.

در پایان و بعنوان حسن ختام هم باید بگم که مایه خوشحالیه که در شرایطی که هیچ‌کس به فکر جامعه نرم‌افزار آزاد نیست، چنین پروژه‌هایی زنده هستند و به باقی دوستان، امید می‌دن.

موفق و موید باشید.

Share

داستان پروژه جبیر – عملکرد وزنیاک، همچنان رویای جابز (قسمت دوم)

در مطلب پیشین (لینک) اشاره کردم که ایده‌ها و جرقه‌های ابتدایی پروژه جبیر، از کجا به ذهنم رسید و چرا مهم بود که اون ایده رو پیاده کنم و حتما به اون هدف برسم. این موضوع، باعث شد که من بیش از پیش تلاش کنم که به هدفی که برای خودم گذاشتم برسم.

در این یکی مطلب، قصدم اینه که در مورد فرایندی که جبیر برای ساخته شدن طی کرد صحبت کنم و قطع به یقین، خیلی از این مراحل قدیمی‌تر از اونی هستند که شما بتونید الان پیاده‌سازیشون کنید. پس اگر نیازمند این هستید که توزیع لینوکسی مبتنی بر دبیان یا اوبونتو بسازید، می‌تونید راهنمای عملی قرار دادن فیل در یخچال و همچنین چگونگی ساخت توزیع لینوکس رو بخونید. ولی اگر دوست دارید سفر طولانی یک نوجوان در مسیر پیاده‌سازی رویاش رو بدونید، به خوندن همین مطلب ادامه بدید.

بررسی راه‌های ساخت یک سیستم‌عامل

ابتدای راه، باید بررسی می‌کردم که سایرین چطور سیستم‌عامل ساختند و چطور شده که سیستم‌های عاملشون، رشد و نمو خوبی داشته. همونطور که در قسمت اول هم اشاره کردم، یکی از idol های من در زندگی، استیو جابز بود (و کماکان هم هست) و طبیعتا اولین سیستم‌عاملی که به نظرم اومد که داستان موفقیتش رو مطالعه کنم، مک بود. اما مک یک مشکل بزرگ داشت. بررسی درست و حسابیش نیازمند این بود که حتما یک سیستم اپل تهیه کنم. حالا چه آی‌مک، چه مک‌بوک و … . به همین خاطر، مک رو بیخیال شدم.

داستان موفقیت ویندوز هم تقریبا اظهر من الشمسه. این سیستم‌عامل عمده محبوبیتش رو به این خاطر داره که روی سیستم‌های سازگار با PC های IBM نصب می‌شد و از قضا، همون دوره IBM تصمیم گرفته بود که لایسنس تولید کامپیوترهای شخصی مشابه کامپیوترهای خودش رو به کمپانی‌های دیگری مثل Dell, Compaq, HP و … هم بفروشه. پس تعداد بیشتر، مصادف شده بود با مصرف بیشتر و محبوبیت بیشتر.

نهایتا، با خودم گفتم که «خب، می‌رم بین محبوبیت توزیع‌های لینوکس جستجو می‌کنم». اونجا بود که فهمیدم چندین توزیع ایرانی مثل پارسیکس (متوقف شده)، کارآمد (متوقف شده) و آریوس (متوقف شده) وجود دارند. در عین حال، فهمیدم این‌ها ویژگی‌های مشترک زیادی دارند. خلاصه که این مورد رو گذاشتم در لیست مطالعه که بعدتر در موردش مطالعه کنم و ببینم که دنیا دست کیه.

خلاصه، مطالعه پیرامون موفقیت سیستم‌های عامل تموم شد. دلم می‌خواست اون موقع وارد جامعه‌ای از برنامه‌نویسان بشم و ازشون یاد بگیرم و انتقال تجربه انجام بشه. به همین خاطر، در وبسایت برنامه‌نویس، ثبت‌نام کردم. اونجا بود که متوجه شدم یکی از اعضا، یک سیستم عامل نوشته به اسم آراکس. برخلاف عمده پروژه‌های سیستم‌عامل که دیده بودم، این یکی توزیع لینوکس نبود بلکه سیستم‌عاملی بود که از بیخ و بن توسعه داده شده بود و با خودم گفتم که پسر! باید با این رفیق شم حتما. اما خب نشد، یعنی نمی‌دونم چی شد ولی احتمالا شلوغی سر ایشون و عدم تمایلشون باعث این شد که دوستی‌ای شکل نگیره.

خلاصه، کمی هم به زبان انگلیسی گشتم. اون موقع مثل الان زبانم خوب نبود و در فهم بسیاری از مطالب، مشکل داشتم. با این حال با گشتن در اینترنت به ویکی توسعه‌دهنگان سیستم‌عامل رسیدم. جایی که هزاران و ده‌ها هزاران نفر دیگر، مشغول توسعه پروژه‌های خودشون بودند و همین باعث شده بود که من یک بهشت برین پیدا کنم. اما اونقدری نگذشت که امیدم ناامید شد. چرا؟ چند مدخل رو که خوندم فهمیدم از صفر نوشتن یک سیستم‌عامل که بتونه کلی کار ریز و درشت انجام بده به این سادگی‌ها هم نیست. که البته اگر نظر خودم رو بخواهید، خیلی خوب شد که این اتفاق افتاد. بعدا در موردش حرف خواهم زد.

به همین خاطر، یک تحقیق بزرگی در مورد سیستم‌عامل‌های متن‌باز موجود کردم که ببینم کدوم بعنوان پایه سیستم‌عامل می‌تونه گزینه خوبی باشه. گنو/لینوکس، بی‌اس‌دی‌ها، هایکو و حتی کولیبری رو چک کردم و به این نتیجه رسیدم که خب، لینوکس بهترین گزینه‌ست! حتی در این میان داشتم به اندروید هم فکر می‌کردم ولی باز پس ذهنم گنو/لینوکس رو داشتم. حالا وقت این بود که ببینم از کدوم یکی میشه یک نسخه شخصی‌سازی‌شده بهتر ساخت.

پیدا کردن توزیع مناسب به عنوان مبنا

خب وقتی که فهمیدم قراره بیس سیستم‌عامل من لینوکس باشه، نیاز داشتم که ببینم کدوم توزیع بهتره. به همین خاطر بارها و بارها، توزیع عوض کردم (و حتی همین امر موجب این شد که هاردم به شدت کند و حتی خراب بشه. بعد از مدتی حتی مجبور به تعویض هارددیسک لپتاپی شدم که اون زمان داشتم). نخستین توزیع، اوبونتو بود. بعدش دبیان. بعد اوپن سوزه، فدورا و … . به همین سبک و سیاق هزاران توزیع رو تست کردم که ببینم کدوم بهتره. البته دروغ چرا، هزاران خیلی مبالغه‌ست. درست‌ترش اینه که هر توزیعی که اسم و رسمی داشت رو نصب و آزمایش کردم که ببینم قضیه چی به چیه.

اما مشکلاتی هم در این میان بودند. یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی من، اینترنتی بود که اون زمان داشتیم. اینترنت پرسرعتی بود نسبتا اما دو مشکل اساسی داشت. اولین مشکل محدودیت حجمی بود و خب طبیعتا می‌دونید که بسیاری از این توزیع‌ها حتی موقعی که نصب میشن هم نیازمند اینترنت هستند و همین یعنی باید فاتحه اون حجم رو خوند. مورد دوم هم قطعی‌های زیاد اون خط خاص بود. خلاصه که با تمام این ماجراها، من تهش به چند کاندیدای قدر قدرت رسیدم.

اولین کاندیدا، خود دبیان بود. اصل کاری، پدر اوبونتو. دبیان نصب و راه‌اندازیش هربار من رو پیر می‌کرد البته. به همین خاطر ترجیح دادم که مدتی کنارش بذارم. در همین میان، باز به اوبونتو برگشتم. بعد از بازگشتم به اوبونتو، با لینوکس مینت آشنا شدم. حقیقتا از مفهومی که مینت داشت هم خوشم اومد! فهمیدم که مطابق قوانین خیلی از کشورها، یک تعداد زیادی از نرم‌افزارها مثل فلش‌پلیر، فونت‌های مایکروسافت، کدک‌ها، واین و … امکان «بازتوزیع» یا Redistribute شدن ندارند. اما مینت از این قاعده مستثناء بود. چطور؟ مینت در ایرلند جنوبی ساخته شده. کشور ایرلند هم مثل روسیه و کشور ما، از کشورهاییه که کپی‌رایت درش به اون شکل مطرح نیست و شما احتمالا راحت‌تر می‌تونید این تیپ بازتوزیع‌ها رو انجام بدید.

وقتی دیدم اینطوریه، با خودم گفتم چرا پایه این قضیه مینت نباشه؟ به همین خاطر مینت نصب کردم تا ببینم چی به چیه و دروغ چرا؟ عاشقش شدم. روی مینت گنوم ۳ نصب کردم و کلی باهاش کار کردم و دیدم عجب چیز خوبیه. خلاصه اینجا بود که کاندیداهای من به مینت و اوبونتو، تقلیل پیدا کردند.

پیدا کردن راهی برای پکیج کردن مجدد توزیع شخصی‌سازی شده

اینجا دیگه روی لپتاپ مینت نصب کرده بودم. شخصی‌سازی‌های مختلفی رو روش انجام داده بودم و وقتش رسیده بود که یک پکیج ازش بسازم. در واقع می‌خواستم یک ISO بسازم که بتونم بعدا روی لپتاپ خودم یا کامپیوترهای دیگر به طور کل، نصبش کنم. به همین خاطر از Relinux استفاده کردم (این پروژه تقریبا دو سالی میشه که از رده خارج شده، ولی اون موقع جوان اول ابزارهای ساخت توزیع بود). حالا وقت این رسیده بود که یک مینت خوش رنگ و لعاب با هزاران هزار بسته رنگارنگ، به ISO تبدیل بشه و همین تبدیل همانا و سیستم‌عامل‌ساز شدن من همان!

اما اینجا یه مشکلی پیش اومد. انقدر نرم‌افزارها زیاد بودند که حجم ISO تولیدی توسط Relinux بالای ۴ گیگابایت رفت. اگر این پست رو تشریف ببرید بخونید، توضیح دادم که استاندارد ISO9660 یک محدودیت روی حجم داره و بیش از چهار گیگابایت رو نمی‌تونه در خودش جای بده. همین امر، باعث شد که پروژه رو بکوبم و از اول بسازم. به همین خاطر، دوباره DVD اوبونتو 11.10 رو برداشتم (و در همون حین نخستین بتاهای ۱۲.۰۴ هم داشتند میومدند) و روی لپتاپ نصبش کردم. پس از نصب، تغییراتی روش دادم مثل جایگزینی یونیتی با گنوم، نصب تعدادی نرم‌افزار و جایگزینی تعداد دیگر. این بار شد! این بار واقعا شد و خب خوشحال و خرم بودم.

عکس از توزیع کاپریس است – کاپریس در سال ۹۹ ساخته شد.

انتشار نسخه اول به صورت LTS و اولین اشتباهات

خب در فروردین سال ۱۳۹۱، نخستین نسخه جبیر آمد. یادمه که ده روز قبل از انتشارش حتی این پست رو در فروم اوبونتو ایجاد کردم که خب همونطور که می‌تونید بخونید؛ کم هم حاشیه نداشته. خلاصه اینجا بود که اولین اشتباهات رو متوجه شدم. در این قسمت بیش از این که بخوام پیرامون این که جبیر چه بود مانور بدم، میخوام روی اشتباهات مانور بدم.

اولین اشتباه شاید برمی‌گشت به جهان‌بینی من. اینطور بخوام بگم که این جهان‌بینی این طور بود که اگر در ۱۶ سالگی یک سیستم‌عامل مثل جبیر ساختم، دیگه ته دنیای تکنولوژی و اینام. به قول یه بنده‌خدایی، دچار سندرم «جلوزدگی از خود» شده بودم. خب این مورد در سنین نوجوانی طبیعیه و حتی همین الان باور دارم که نسبت به سن و سال اون زمانم، واقعا کارم خفن بوده ولی نه اونقدری که خودم همیشه فکر می‌کردم. بهرحال در دوران نوجوانی خیلی‌ها دوست دارند کارهای بزرگ کنن و همونطور که در مطلب پیشین عرض کردم، این قضیه باعث شد من بشم اینی که الان هستم.

خلاصه این اشتباه، اشتباه اول بود. اشتباه دوم این بود که فکر می‌کردم اینجا می‌تونم سبک و سیاق اپل رو پیش بگیرم. یعنی چی؟ یعنی که یک سیستم‌عامل مبتنی بر یک سیستم‌عامل دیگر بسازم و بعدش، کدش رو ببندم و نهایتا سخت‌افزارهای مبتنی بر اون سیستم‌عامل رو به ملت بفروشم. نه روی زیرساخت فکری داشتم، نه روی این که پروانه‌ها چه اجازه‌هایی میدند. خلاصه که اینجا کلی اشتباه پشت هم دیدیم. اما تلاش کردم این موارد رو در نسخه ۲ اصلاح کنم.

نسخه ۲، رابط کاربری افسانه‌ای

توزیع آریوس، علاوه بر این که ریمستر از اوبونتو بود دو ویژگی داشت که از سایر توزیع‌های ریمستر؛ متمایزش می‌کرد. یکیش نصاب آفلاین درایورها بود، دیگری این که یک رابط کاربری خیلی خوشگلی هم داشت که خب به شکل یک نشست روی گنوم اجرا می‌شد. در نسخه دوم تصمیم گرفتم چنین تغییری رو ارائه بدم. به همین خاطر، با کمک AWN, Mutter و یک سری تغییر ریز دیگر، یک رابط کاربری نسبتا کاستوم ساختم و اسمش هم گذاشتم Legendary UI یا «رابط کاربری افسانه‌ای». همچنین در کنار اون نسخه، یک ایزو با XFCE هم ارائه کردم که خب در این مقطع، جبیر با دو میز کار داشت عرضه می‌شد.

حقیقتا نسخه ۲ تا حد خوبی ترکوند. به حدی که با این پروژه به جشنواره‌های استانی و کشوری (من‌جمله خوارزمی) راه پیدا کرده بودم. این رو هم اینجا بگم چرا که واقعا نمی‌تونم این رفرنس رو اینجا ندم 😁 در فیلم The Social Network – که داستان ساخت و رشد فیسبوک رو به شکل سینمایی روایت می‌کنه – کرکتر Divya Narendra (یکی از شرکای دوقلو‌های وینکلواس در پروژه Harvard Connection) در مورد مارک زاکربرگ می‌گه که «مارک بزرگترین شخصیت دانشگاه شده بود. اون هم دانشگاهی که نوزده‌تا برنده نول و پونزده‌تا برنده پولتیزر و حتی یک ستاره سینمایی داره». حقیقتا در میان دانش‌آموزان اون مدرسه و حتی شهر بندرعباس من چنین حسی داشتم و همینجا بود که دوباره کمی از خودم جلو زدم. اما این تمام ماجرا نبود. جزییات این بخش رو، در قسمت‌های بعدی این داستان خواهیم خوند.

نسخه ۳ و ۴، مشکل اینترنت و متاع خنده؟

در نسخه ۳، تغییر خاصی نبود جز این که قبل از این که Ubuntu GNOME Remix منتشر بشه، این توزیع با میزکار گنوم عرضه شد (حقیقتا جا داشت این مورد شدیدا بهش اشاره بشه). اگر دوست دارید در مورد این نسخه بیشتر بدونید می‌تونید به این مصاحبه من با لینوکس سیزن مراجعه کنید و کمی با ذهنیت من در اون سال آشنا شید. نسخه ۳ خیلی حاشیه نداشت. در عین حال، خیلی هم سر و صدا و برند نساخت. یک توزیعی بود که نصب می‌شد و خلق‌الله استفاده می‌کردند.

نسخه ۴، برای من خیلی مهم بود. در این حد که حتی اسم نسخه‌ش هم خواستم یک چیز باحال انتخاب کنم و از همین رو، اسم رو گذاشتم Pirates of Galaxy یا «غارتگران کهکشان». در این یکی نسخه خیلی سعی داشتم که همه‌چی رو مینیمال در عین حال شخصی نگه دارم. اما یک مشکل اساسی اینجا پیش آمد. مشکل چی بود؟ مشکل این که اوبونتو باگی داشت که اگر شما اون رو باز دوباره بسته‌بندی می‌کردی، نمی‌تونست کارت شبکه رو درست شناسایی کنه و به اینترنت متصل نمی‌شد. همین موضوع باعث این کامنت از جادی شد:

جادی

خب بخش اول کامنت تذکری بود به دوستی که ظاهرا ادب رو رعایت نکرده بود. بخش دوم هم از نظر من بد نیست، اما نکته مهم برخورد جامعه نرم‌افزار آزاد با این موضوع بود. چرا؟ چون من یادمه حتی سال ۹۶ که خودمم یادم نبود چه کرده بودم تو این سیستم‌عامل، در بعضی جلسات لاگ و بعضی رویدادها این موضوع شده بود متاع خنده! طبیعتا هیچکس خوشش نمیاد کاری که در نوجوانی کرده و حتی کار بدی هم نبوده (ساخت توزیع لینوکس واقعا کار بدی نیست، شاید بیهوده باشه ولی بد، نه!) سوژه خنده یک جمع باشه.

خلاصه اینجا دیگه شد آخرین جایی که جبیر بعنوان یک توزیع گنو/لینوکس عرضه شد و دفترش به پایان آمد. اما حکایتش همچنان باقی ماند.

رفتن سراغ BSD

بعد از جبیر ۴، دیگه تصمیم رو جدی گرفتم. با خودم گفتم لینوکس برای من سیستم بشو نیست :)) در این حد که هرجا بحثی از لینوکس می‌شد، سریعا اشاره می‌کردم به این که در PlayStation 4 از FreeBSD استفاده شده، واتسپ داره FreeBSD استفاده می‌کنه و OpenBSD ایمن‌ترین سیستم‌عامل جهانه و اپل با BSD اپل شد و این‌ها و در عین حال لگدی هم به لینوکس می‌زدم و می‌گفتم این سیستم‌عامل، یک سیستم‌عامل مرده‌ست.

در همین حین، ما باز به تهران برگشتیم و خب کمی سخت بود که روی توسعه جبیر کار کنم چرا که اینترنت درست و درمونی نداشتم، لپتاپم برای کامپایل کردن کد‌های FreeBSD ضعیف بود و کلی داستان و مشکل از این قبیل پیش آمد. خلاصه پس از این که مدتی گذشت و کمی این مشکلات حل شد، موفق شدم که جبیر رو دوباره از نو با کرنل FreeBSD تولید کنم و بعد مدتی حتی اسم کرنل رو از FreeBSD به JabirOS تغییر دادم (که خب این خودش یک اشتباه خیلی خیلی بزرگ محسوب می‌شد چون عملا از پورت‌ها نمی‌شد دیگه استفاده کرد) و کلا در مسیری بودم که با خودم می‌گفتم «دو سال دیگه به اپل رسیدم».

یکی از دلایلش، این بود که من کم کم داشتم وارد مدیای خارجی می‌شدم. مثلا این وبسایت، خبر انتشار جبیر جدید رو کار کرد یا این یکی، با من مصاحبه‌ای ترتیب داد. همه این موارد دست به دست هم دادند تا من خیلی بیشتر از پیش، از خودم جلو بیفتم.

اما خب این موضوعات پشت سر هم، پیش‌دانشگاهی و کنکور و ورود به دانشگاه باعث شدند که کلا بیخیال پروژه جبیر بشم و این مورد باعث شد که ذهنم برای پروژه‌های دیگری که در این سال‌ها انجام دادم بازتر بشه.

این داستان ادامه دارد

فکر می‌کردم شاید این داستان چهار یا پنج قسمت بشه، اما تا اینجا که توضیحاتم رو ارائه کردم، فکر کنم کلا یک مطلب دیگر که کلیت این دو قسمت رو جمع‌بندی کنه و کمی به رفتارهای اطرافیان – بخصوص جامعه نرم‌افزار آزاد – و داستان‌هایی مشابه شرکت در جشنواره خوارزمی و … اشاره کنه، کافی باشه.

خلاصه، دوست دارم ازتون تشکر کنم که تا اینجای مطلب رو خوندید و همراه من بودید. من همیشه دوست داشتم این تجربه رو مکتوب کنم و خب اتفاقات اخیر، موجب این شد که این مطالب مکتوب بشند و در وبلاگ هم به رشته تحریر دربیان.

در نهایت، برای تک‌تک خوانندگان این بلاگ، آرزوی موفقیت و خوشحالی می‌کنم.

 

Share

پروژه گاه‌شمار

خب، من در گروه های تلگرامی این پیام رو میذاشتم :

دوستی مدتی پیش (که خیلی هم ازش نگذشته ) یک چالش رو بعنوان تمرین برنامه نویسی پیشنهاد داد، و اون هم نوشتن یک API بود برای دریافت ساعت و تاریخ.
من هم وارد این چالش شدم و یک API با روبی و سیناترا نوشتم، روی گیتهاب هم قرارش دادم ولی الان دپلویش کردم که اگر شما هم خواستید بتونید ازش استفاده کنید :
https://gahshomar-api.herokuapp.com/

خب، این هم پروژه ای بود که محسن بعنوان تمرین خواست که ما یه API بنویسیم، من هم این رو با Sinatra نوشتم و الان دپلوی شده و در دسترسه! امیدوارم ازش لذت ببرید 🙂

Share

دوستی با محصول جدید اتودسک

اکثرا میدونیم که شبیه سازی و استفاده از بردهای آردوینو و AVR و … ، برای کاربران لینوکس خیلی مشکله. حتی شبیه سازی ساده مدارهای الکتریکی و الکترونیکی هم مشکلیه که اکثرا کاربران لینوکس باهاش روبرو هستند. اما امروز، میخوام ابزاری رو معرفی کنم، که هم رایگانه و هم تحت وب. به شما امکان کد زدن روی آردوینو و تست کردن مدارهای مجتمع، ساختن مدارهای دیجیتال و آنالوگ رو میده.

شرکت اتودسک که پیش تر با محصولاتی مثل اتوکد و مایا شناخته شده بود، الان اومده محصولی به اسم 123D Circuits رو ارائه کرده که با ساختن یک اکانت و عضویت درش، میتونید به راحتی آزمایشات الکترونیکی خودتون رو انجام بدید.

این هم نمونه مداری که بستم، یک آی سی 7408 هست که داره دو ورودی رو با هم AND میکنه :

کافیه روی start simulation کلیک کنید و بعد با کلید ها بازی کنید تا تغییرات توی ولت متر و LED قرمز رنگ روی برد بورد رو شاهد باشید.

Share

استفاده از اسمبلر MASM روی لینوکس

اگر شما هم هم رشته من باشید و زبان ماشین برداشته باشید، به احتمال بسیار بسیار بالا استاد این درس، کدهایی بهتون میده که با MASM اسمبل میشن، و طبیعتا شما ناراحت خواهید شد که چرا این اسمبلر نسخه لینوکسی نداره و … 😀 . و جالبه بدونید راهی که توی این پست به شما ارائه میکنم، نه تنها برای لینوکس و سیستم عاملهای غیر از ویندوز، بلکه روی ویندوز ۶۴ بیتی هم باید اجرا بشه.

اولین چیزی که نیاز دارید، این هست که یک ایمولاتور برای شبیه سازی محیط سیستم عامل قدیمی DOS تهیه کنید. برای ویندوز و لینوکس و BSD ها و … ، نرم افزاری ارائه شده به اسم DOSBox که محیط داس رو شبیه سازی میکنه. توی اوبونتو/دبین با این دستور نصب میشه :

کد   
sudo apt-get install dosbox

سپس، شما نیاز به دانلود اسمبلر MASM دارید که میتونید از اینجا دانلودش کنید.

پس از دانلود MASM و خارج کردن اون از حالت فشرده، حالا نیازمند اجرای داس باکس و سوار کردن پوشه MASM هستید. برای این کار ، داس باکس رو اجرا کنید، و دستورات زیر رو درون شل داس تایپ کنید :

کد   
mount f ~/masm
f:

دستور mount پوشه ای که آدرسش را به عنوان ورودی دریافت کرده را درون یک درایو مجازی به نام F سوار میکند و با دستور بعدی، به آن درایو مجازی میرویم. (توجه کنید که پوشه MASM در پوشه خانگی قرار داده شده است. چنانچه در آدرس دیگری قرار داده اید باید مسیر را عوض کنید)

حالا میتوانید با اجرای MASM.EXE یا ML.EXE ، کدی که به زبان اسمبلی نوشته اید را اسمبل کنید.

موفق باشید 🙂

 

Share

ساخت توزیع لینوکس غیرمستقل بدون نیاز به اسکریپت

اصولا برای نوشتن و ساختن یک توزیع لینوکس، شما نیاز به این دارید که یک اسکریپت یا نرم افزار مخصوص تهیه لایو دیسک رو استفاده کنید. اما این که پشت اون نرم افزار ها چی میگذره؟! این مهمه. خب این نرم افزارها معمولا اسکریپت هستند ( و اگر نباشن هم سورسشون موجوده) ، پس میشه با نگاه به کد، به راحتی پی برد که اون پشت چی میگذره. ولی برای این که این راه رو تست کنید، نگاهی به این مطلب من بندازید. بیاید اول ببینیم ساختار دیسک اوبونتو چیه و چطوره؟!

کد   
(CD ROOT)
|-------+casper
|	|-------filesystem.${FORMAT}	
|	|-------filesystem.manifest
|	|-------filesystem.manifest-desktop
|	|-------vmlinuz
|	|-------initrd.img
|
|-------+boot
|	|--------+grub
|	|	 |--------grub.cfg
|	|
|	|-------memtest86+
|
|--------md5sum.txt

 

توی دیسک اوبونتو، همه چیز به شکل بالا چیده شده! همه برنامه ها و کتابخانه ها (و به طور کلی کل سیستم عامل) داخل پوشه کسپر قرار دارند، و همچنین ملزومات بوت شدن سیستم عامل، توی boot . برای لایو بوت شدن هم از تکنولوژی AuFS استفاده میشه (بعدا در موردش مطلبی خواهم نوشت). اما اگر بخوایم ریز تر شیم، بازهم بهتره به توضیحاتی که سازنده های اوبونتو دادن توجه کنیم :

کد   
/casper/filesystem.${FORMAT}: This is the container of the linux filesystem we are going to copy from our harddisk. It is usually a compressed filesystem like squahsfs.
 
 
 
    /casper/filesystem.manifest: This file is optional. You only need it if you decide to include the Ubuntu installer in the CD. The purpose of this file will be explained later.
 
 
 
    /casper/filesystem.manifest-desktop: This file is optional. You only need it if you decide to include the Ubuntu installer in the CD. The purpose of this file will be explained later.
 
 
 
    /casper/vmlinuz: The linux kernel. This is copied form the linux filesystem.
 
 
 
    /casper/initrd.img: the initramfs that contain the customizations necessary for the live CD/DVD.
 
 
 
    /boot/grub/grub.cfg: File containing boot options for the live CD/DVD.
 
 
 
    /boot/memtest86+: Optional file used to test the RAM of the machine form the live CD/DVD.
 
 
 
    /md5sum.txt: Optional file containing checksums for all the files in the CD.

پس اسکریپت هایی که برای «ریمسترینگ» استفاده میشن، این کارها رو میکنند و چنین برنچی رو برای ما میسازند. خب برای ساخت چنین چیزی باید چه کار کنیم؟ قبل تر در مورد ساخت توزیع مطلب نسبتا زیادی نوشتم، چه تو وبلاگ قبلی که روی بلاگفا بود و چه توی این وبلاگ. اما اگر واقعا میخواید کار مشابه اسکریپتی مثل ReLinux انجام بدید، به این لینک سر بزنید.

این روش روی چه توزیع هایی کار میده؟!

این هم سوال بسیار خوبیه، میشه گفت هر توزیعی که ساختار مشابه اوبونتو داشته باشه. حتی اگر شما بخواید توزیعی بر مبنای آرچ لینوکس ارائه بدید، میتونید ازش استفاده کنید، ولی احتمالا زحمت زیادی خواهد داشت براتون. اگر توزیع مبدا ساختار مشابه نداشته باشه، احتمالا نتونید چنین توزیعی ازش بیرون بکشید ولی اگر تونستید هم به احتمال بسیار قوی توزیع جدید ساختار تازه ‌ای ارائه خواهد کرد. به زودی هم لینکی که دادم رو ترجمه میکنم 🙂

موفق باشید!

 

Share

ملاقات با اوبونتو ۱۵.۰۴

Screenshot from 2015-04-24 16:09:07پنجشنه، نسخه جدید اوبونتو، یعنی ۱۵.۰۴ منتشر شد. این نسخه، اولین نسخه منتشر شده در سال ۲۰۱۵ و در ماه آپریل، یعنی ماه چهارم هست و طبیعتا بخاطر همین نامش میشه ۱۵.۰۴ . در این تاپیک قصد بررسی فنی ندارم، فقط تنها خوبیش برام این بود که مینت مزاحم رو پاک کردم و این رو جاش نصب کردم. نسخه بعدی، ۶ ماه دیگه یعنی در ماه ۱۰ میلادی منتشر میشه. هنوز جزئیاتی ازش منتشر نشده. در مورد این نسخه بخوام بگم (۱۵.۰۴) باید بگم که در یک کلام «عالی» بود. تقریبا همه نسخه هایی که روی لپتاپی که یک سال از عمرش میگذره نصب کردم، خیلی خیلی خوب جواب دادن. تست ها و Review های دیگر هم همینو میگن :).

نرم افزار پخش ویدئوی این نسخه هم ظاهر جالبی پیدا کرده :

Screenshot from 2015-04-25 01:24:41تقریبا این نرم افزار رو ظاهرش  رو به مینیمالیست ترین شکل ممکن باز-طراحی کردن (بابت عکس ترسناکش معذرت! این کنسرت تنها ویدئوی موجود بود اون موقع که داشتم تست میکردم نرم افزارها رو!).

خلاصه که تغییرات زیادی کرده این نسخه و در یک مطلب طولانی، در موردش بیشتر خواهم نوشت 🙂

Share

نخستین دیدار با تکشاخ کنونیکال

Screenshot from 2014-10-25 22:16:00

خب، نسخه ۱۴.۱۰ از سیستم عامل گنو/لینوکس، توزیع اوبونتو، که توزیع محبوب و مورد  استفاده من هست هم منتشر شد. نام این نسخه Utopic Unicorn یا «تکشاخ اتوپیایی» گذاشته شده. شاید چون قراره که اوبونتو در این نسخش، به اتوپیای خودش برسه، این نام رو براش انتخاب کردن.

در این نسخه، هسته 3.16 مورد استفاده قرار گرفته و طبق معمول، همه قطعات لپتاپ Lenovo G510 من رو شناخت، البته به جز کارت شبکه بی‌سیم که broadcam هست و درایورهای انحصاریش رو از مخازن نصب کردم و کار کرد و الان دارم این مطلب رو برای شما مینویسم. طبق عادت مالوف، در این میان چندین شات قرار میدم :

Screenshot from 2014-10-25 22:14:05

تصویر بالا، اولین سکانسی هست که هر اوبونتو کاری مشاهده میکنه!!! محیط اصلی یونیتی به اضافه والپیپر چند رنگ اوبونتو که تم بنفش داره 🙂

Screenshot from 2014-10-25 22:14:13خب، این صحنه هم آشناست، Dash که بعد از فشردن کلید سوپر (که روی اکثر کیبرد ها با لوگوی ویندوز مشخص شده) ، باز میشه و میتونید آخرین فایلها و اپلیکیشن های باز شده، موزیک ها، ویدئوها و … رو از این طریق ببینید.

Screenshot from 2014-10-25 22:14:36با این که عمدتا ترجیح میدم از ترمینال برای دانلود و نصب برنامه ها استفاده کنم، اما این هم مرکز نرم افزار محترم، یعنی همون Software Center هست که در تمامی نسخه های اوبونتو عمدتاً با همین شکل و قیافه ظاهر میشه.

Screenshot from 2014-10-25 22:15:18و در آخر، مرورگر فایرفاکس که ذهن زیبا رو باهاش باز کردم. این هم به نوبه خودش جالبه، نه؟! مرورگر فایرفاکس هم در اوبونتو، حق آب و گل داره و از ابتدا باهاش بوده. البته فایرفاکس در توزیع های دیگری هم مرورگر پیشفرض هست، اما اوبونتو و فایرفاکس دو یار دیرینه هستند.

در پایان، باید بگم که این نسخه هم در ابتدای امر بسیار خوب و روان اجرا شده و هیچ مشکلی برای شخص من نداره، فقط باید دوباره طبق معمول برم سراغ اوکی کردن بوت ویندوز ۸.۱ که همراه این سیستم عامل، روی لپتاپ Lenovo G510 من نصب شده. راستی، تا یادم نرفته بگم که با کلید های ترکیبی Super + Space میتونید زبان رو عوض کنید. سعی کردم به Alt + Shift تغییرش بدم، اما نشد.

موفق باشید 🙂

Share

کتاب جدید اوبونتو برای تازه واردها

خب، خیلی از خوانندگان این وبلاگ میدونن اوبونتو چیه و چی کار میکنه. اوبونتو در کل سیستم عامل ساده ای هست، ولی همین سادگی باعث میشه که خیلی ویژگی های این سیستم عامل قدرتمند، به چشم نیاد. بچه های وبسایت آزاد راه که یکی از بهترین منابع لینوکسی و در کل اوپن سورس فارسی هم محسوب میشه، کتابی تحت عنوان «اوبونتو برای تازه واردها» منتشر کردند. این کتاب الکترونیکی هست و به صورت PDF قابل دریافت و خواندن هست. همچنین به گفته وبسایت خود کتاب، نسخه ePub هم در حال انتشار هست (یک امتیاز مثبت برای ساسان، نوا و احمد، چرا که ePub به خوبی با اکثر دستگاه های هندست، مثل اکثر گوشی های موبایل و تبلت ها سازگار هست).

خب، من این کتاب رو دانلود کردم و فهرستش رو خوندم، هنوز خودش رو نخوندم (یه بار یه کتاب فروش به من گفت که کتاب خوب از فهرستش مشخص میشه). در این کتاب همه چیز به خوبی آموزش داده شده (با توجه به فهرستش + کتاب اوبونتو ۱۲.۰۴) پس مشکلی برای تازه کار ها نخواهد بود.

برای این که این کتاب رو به اشتراک بگذارید این پست آزاد راه رو میتونید جاهای مختلف به اشتراک بگذارید. البته، این هم وبسایت خود کتاب هست و میتونید کتاب رو دانلود کنید و لینک دانلودش رو هم به بقیه بدید :).

 

Share

داستان لینوکس، کتابی که باید بر بستر اینترنت خواند.

فکر کنم اکثر خواننده های وبلاگ من، حداقل کسانی که از طریق فرومهای اوبونتو و … با وبلاگ من آشنا شدند، لینوس تروالدز رو بشناسند، کسی که دوست داشت سیستم عامل خودش رو بنویسه و این کار رو هم کرد و نام سیستم عاملش شد لینوکس، و این لینوکس الان یکی از ایمن ترین و پر کاربر ترین سیستم عاملهای جهان هست که در قالب «توزیع ها» خود نمایی میکنه! توزیع هایی مثل دبیان، آندروید، اوبونتو، ردهت انترپرایز و …! کلی تفاوت بصری، اما یکسان در هسته!

جادی رو هم اکثرا میشناسید، وبلاگ نویسی که نثر قشنگی داره و البته یک صدای گرم، پادکست «رادیوگیک» رو میخونه و من هم معمولا وبلاگش رو دنبال میکنم :).

کتاب Just For Fun (فقط برای تفریح) یک اتوبیوگرافی (خودزندگی نامه یا حسب حال نامه) به قلم شخص لینوس هست، و توسط جادی ترجمه شده. زمانی که جادی نتونسته از طریق قانونیش، کتاب رو منتشر کنه، تصمیم گرفته تا اون رو آنلاین منتشر کنه :

من سال ها پیش کتاب Just For Fun که مربوط به زندگی لینوس توروالدز و نوشته شدن لینوکس است رو ترجمه کردم ولی ارشاد بهش مجوز چاپ نداد. حالا تصمیم گرفتم آنلاین برای بقیه بذارمش و اینجا آپلودش کردم: www.LinuxStory.ir . خوشحالم می شم بخونین و به دیگران معرفی کنین چون به نظرم نشون دهنده بخشی از فرهنگی است که لینوکس زاده اونه.

منبع هم حرف جادی در فروم اوبونتو هست.

خوندن این کتاب آسونه! تنها نیاز دارید تا به اینترنت دسترسی داشته باشید و بتونید اسکرول کنید! یا یک نرم افزار PDF خوان داشته باشید!

این هم لینک داستان لینوکس!

Just_for_Fun_cover

 

Share