بایگانی برچسب: s

برای ساخت agent های هوش مصنوعی، فقط به پایتون نیاز دارید!

پاییز دو سال پیش بود که ChatGPT آمد و به شکل خاصی بازار همه چیز رو عوض کرد یا بهتره بگم که به هم ریخت 😁 در این مدت نه فقط OpenAI که هزاران شرکت دیگر هم دست به کار شدند و شروع کردند به ارائه مدل‌های زبانی بزرگ یا همون LLMها و خواستند که به شکلی با OpenAI رقابت کنند.

الان که دو سالی از اون روزها گذشته منتها موضوع کمی تفاوت داره و بیش از این که سمت ارائه مدل بریم، بهتره به سمت agent یا «عامل» بریم که خب خودش یک بحث مفصله.

دیشب، در بلاگ انگلیسیم کمی در مورد مدل‌های بزرگ و ایجنت‌ها صحبت کردم و امروز تصمیم گرفتم که بلاگ فارسیش رو هم بنویسم که هر دو طرف، محتوای مناسب رو داشته باشیم.

ایجنت‌ها، عملگرایی به LLMها اضافه می‌کنند.

اگر دنبال‌کننده بلاگ و در کل محتوای من باشید، احتمالا می‌دونید که من هم در بازی LLM بودم و مثلا یکی از LLMهای اوپن سورسی که روش کار کردم مدل مارال هفت میلیارد پارامتری بود که روی Alpaca Persian تمرین داده شد.

اما آیا یک مدلی که سوال-جواب کنه کافیه یا به چیزی بیشتر نیاز داریم؟ در واقع برای این که LLMها بتونن موثر واقع بشن، باید بتونن با ابزارهای مختلف تعامل کنند. حالا شما فرض کنید که بخواهیم این تعامل رو در سطح فاین‌تیون کردن، به مدل اضافه کنیم.

یعنی فرض کنید که ما APIهایی از دیجی‌کالا، اسنپ، دیوار و مثلا ابر آروان بگیریم. سعی کنیم با کمک تعدادی API Call نمونه، مدل رو تیون کنیم. حالا فرض کنید یک نفر بخواد این مدل رو برای استفاده از تپسی یا باسلام به کار بگیره. چی میشه؟ هیچی! مجددا بار فاین‌تیون با APIهای جدید میفته روی دوش کاربر.

برای حل این مشکل، ما نیاز به agentها داریم. در واقع در مثال‌های فوق هر API و ابزاری که لازم داریم رو برمیداریم، می‌بریم یک جایی براشون توابع درستی می‌نویسیم و سپس با کمک LLMها خروجی رو «انسانی» یا Humanize می‌کنیم. به این شکل بار فاین‌تیون کردن LLMهم به دوش نمی‌کشیم و همه چیز هم عالی پیش خواهد رفت.

ساخت ایجنت بدون استفاده از فریمورک

دقیقا از زمانی که OpenAI و سایر شرکت‌هایی که LLM ارائه دادند APIهای چت و یا Instruction Following خودشون رو هم ارائه کردند، فریمورک‌های زیادی مثل Flowise یا Crew AI ساخته شدند که به شما کمک کنند تا ایجنت بسازید.

اما راستش رو بخواهید – همونطور که در بلاگ انگلیسی هم توضیح داده بودم – خیلی از این فریمورک‌ها یه حجم عجیب و غریبی از پیچیدگی رو به فرایند ساخت ایجنت دارند اضافه می‌کنند.

نتیجه این شد که شخصا به دنبال روشی گشتم که بتونم بدون استفاده از فریمورک خاصی، به راحتی بتونیم یک ایجنت بسازیم. برای همین لازم بود که درک کنم ایجنت اصلا چی کار می‌کنه؟ چرا انقدر مهمه که ما بتونیم ایجنت رو درک کنیم؟ و صدالبته از هر ایجنتی که اسمش «اسمیت» باشه دوری بجوییم 😂

ایجنت‌ها یک سری «وظیفه» و «ورودی مناسب هر وظیفه» رو درک می‌کنند. این وظایف یا تسک‌ها در واقع توابعی هستند که در برنامه‌مون قرار ادادیم که بتونن یک کاری رو انجام بدن (مثلا بره رخداد n ام سری فیبوناچی رو حساب کنه) و ورودی‌هاشون هم دیتاییه که ایجنت باید با هوش خودش تشخیص بده و بسازه.

در نهایت نیاز به مکانیزمی داریم که بیاد این وظایف و ورودی‌ها رو اجرا کنه، خروجیشون رو دوباره بده به LLM و ازش بخواد که Humanizeش کنه. گذشته از این بد نیست که ایجنت ما یک حافظه کوچکی هم داشته باشه.

نمونه یک ایجنت ساده با پایتون

سلب ادعا: از اونجایی که کد این ایجنت رو در گیتهاب گذاشتم، صرفا مراحل ساخت ایجنت ساده رو توضیح میدم و باقیش رو میتونید از گیتهابم ببینید و ایده بگیرید.

اولین گام ما برای ساخت ایجنت باید این باشه که یک LLM مناسب انتخاب کنیم. شما مختارید هر LLMای که یک OpenAI Compatible API ارائه می‌ده انتخاب کنید اما من شخصا دارم از پروژه جبیر خودم استفاده می‌کنم 😁

بعد از اون، لازم داریم که بیاییم یک کلاینت ساده OpenAI درست کنیم که بتونه با API مورد نظر ما کار کنه:

from openai import OpenAI

client = OpenAI(api_key="FAKE", base_url="https://openai.jabirpoject.org/v1")

همونطور که قبلا در این پست توضیح داده بودم، کتابخونه OpenAI در پایتون نیازمند یک API Keyئه که اینجا ما از FAKE استفاده کردیم براش.

حالا یک کلاس ایجنت ساده درست می‌کنیم که حافظه هم داشته باشه:

class Agent:
    
    def __init__(self, system=""):
        self.system = system
        self.messages = []
        if self.system:
            self.messages.append({"role" : "system", "content" : system})
    
    def __call__(self, message):
        self.messages.append({"role" : "user", "content" : message})
        result = self.execute()
        self.messages.append({"role" : "assistant", "content" : result})
        return result
    
    def execute(self):
        completion = client.chat.completions.create(
            model = "jabir-400b",
            messages = self.messages,
            temperature = 0.0
        )
        
        return completion.choices[0].message.content

همونطوری که می‌بینید، این ایجنت می‌تونه یک تاریخچه از چیزهایی که بهش گفتیم (و بهمون گفته) نگه داره و کم کم باید بریم سراغ این که بهش اکشن‌های مورد نظر رو اضافه کنیم.

ولی خب بهتره قبل از اضافه کردن اکشن، تستش کنیم. برای تستش هم این کد رو می‌تونید اجرا کنید:

sample_agent = Agent("You are a helpful assistant")
print(sample_agent("What is 1+1?"))

کد نمونه با اکشن

اگر دوست دارید بدونید که این ایجنت ما با اکشن چطوری کار می‌کنه، می‌تونید به این مخزن گیتهاب مراجعه کنید و ببینید که چطور به راحتی میشه یک اکشن به همین ایجنت ساده اضافه کرد و بار فریمورک‌ها رو هم به دوش نکشید.

جمع‌بندی

اگر طی دو سه سال گذشته محتوای این بلاگ رو خونده باشید می‌بینید که علاقه من به هوش مصنوعی از پروژه‌هایی مثل ریاضی ۱ رو با هوش مصنوعی پاس کن یا پلاک‌خوان فارسی که با Yolo v5 پیاده کرده بودم جدی شد.

این علاقه، کم کم به سمت Generative AI رفت و خب طبیعتا همین علاقه باعث ساخته‌شدن پلتفرم مانی و همچنین آتلیه شد. اما خب در سال ۲۰۲۵ احتمالا بیش از این که به مدل‌های جدید نیاز داشته باشیم، نیاز داریم که مدل‌ها رو به سمت agentic شدن بیاریم و اپلیکیشن‌ها رو به شکل AI agent داشته باشیم.

Share

استفاده از APIهای ChatGPT به صورت کاملا رایگان!

سلب ادعا: این مطلب صرفا آموزشی بوده و هرگونه استفاده غیرقانونی از دانش به اشتراک گذاشته شده در این مطلب، بر عهده خواننده خواهد بود. 

احتمالا شما هم دوست داشتید که از APIهای OpenAI استفاده کنید ولی هزینه‌های بالایی داشته و اونطوری که باید و شاید، نتونسته شما رو راضی کنه. در این پست، می‌خوام یک راهکار بهتون نشون بدم که به صورت «کاملا رایگان» بتونید از این APIها استفاده کنید. فقط یادتون باشه که این روش رو فقط برای مصارف شخصی استفاده کنید، چون اگر ببریدش روی محصول، ممکنه دردسرساز بشه براتون.

این رو هم بگم که این مطلب، مطلبیه شدیدا برنامه‌نویسانه و خب برخلاف مطالب قبلی که یکم مخاطب عام‌تری داشت، نیاز به کمی دانش پایه برنامه‌نویسی داره.

پیش‌نیازها

برای این که از این آموزش استفاده کنیم، نیاز داریم این موارد رو بلد باشیم:

  • آشنایی پایه با APIها و این که چطور کار می‌کنند (می‌تونید یکی از مطالب قدیمی من رو بخونید)
  • آشنایی اجمالی با پایتون

همین؟ بله همین!

شروع به کار

نصب کتابخانه‌های مربوطه

مثل هر پروژه دیگری، ابتدا نیاز داریم تا کتابخانه‌ها و چارچوب‌های مربوط به اون رو، روی سیستم خودمون نصب کنیم. چون این پروژه پایتونیه، از ابزار pip استفاده خواهیم کرد.

اما قبل از اون، بهتره یک محیط مجازی پایتون ایجاد کنیم:

virtualenv -ppython3 .venv

بعد از اون، وقتشه که فعالش کنیم:

source .venv/bin/activate

دقت کنید این پروسه فعال‌سازی، در ویندوز کمی متفاوت از مک و لینوکسه که با یک سرچ ساده، می‌تونید بهش برسید. البته توصیه شخصیم اینه که روی ویندوز هم از WSL استفاده کنید که بدون مشکل تمامی کدهایی که در این پست قرار دادم، براتون اجرا بشه (چون هم روی لینوکس، هم مک و هم WSL تستشون کردم).

بعد از فعالسازی، ترمینال شما به این شکل درمیاد:

(venv) ~:$

این به این معناست که محیط مجازی پایتون، اجرا شده و میشه بدون مشکل ازش استفاده کرد.

حالا وقتشه که کتابخونه‌های openai و g4f رو نصب کنیم:

pip install "g4f[all]" openai

این دو کتابخونه، دقیقا تنها چیزهایی هستند که ما نیاز داریم!

حالا g4f چیه؟

عبارت g4f مخفف gpt4free و بازی با عبارت gpt for free یعنی «جی‌پی‌تی رایگان»ئه! حالا این کتابخونه چه کاری می‌کنه که gpt رایگان به ما می‌رسونه؟ 😁

کاری که این کتابخونه می‌کنه، اینه که میاد و از providerهای مختلفی که داره (بعضیا مثل Airforce/OpenRouter با خواست خودشون البته در اختیارش قرار دادند) استفاده می‌کنه و به شما امکان استفاده از مدل‌های متنوع هوش مصنوعی مثل GPT, Claude, Mistral و … رو میده. در واقع یک «تلاش برای دمکراتیزه کردن هوش مصنوعی» در نوع خودش می‌تونه محسوب بشه.

و خب نه فقط چت‌بات، که APIهای تولید تصویر (بخصوص با مدل Dall-E) رو هم پشتیبانی درستی داره می‌کنه! اما حقیقتش رو بخواهید، مدل‌های تصویرش به شدت محدودن و بهتره که به همین متنی‌ها قناعت بورزیم 😁

چرا به OpenAI نیاز داریم؟

این هم سوال خوبیه. مگه نگفتیم قرار نیست از خود OpenAI یا سایر فراهم‌کنندگان APIهاش سرویس بگیریم؟ درسته. ولی نیاز داریم به کتابخونه پایتونیش برای این که بتونیم از API لوکالمون استفاده کنیم!

راه‌اندازی API لوکال

خب الان وقتشه یک پنجره ترمینال جدید باز کنید، طبق چیزی که گفته شد، محیط مجازی رو فعال کنید و سپس تایپ کنید:

g4f api

بعدش enter بزنید و صبر کنید تا API بیاد بالا. وقتی API بیاد بالا چنین صحنه‌ای می‌بینید:

و تبریک، API ما قابل استفاده‌ست.

نوشتن کد پروژه

این همه توضیح دادیم تا برسیم به بخش جذاب ماجرا، که نوشتن کدهای پروژه‌مونه!

اول لازم داریم تا کتابخونه‌های لازم رو به پروژه اضافه کنیم:

from openai import OpenAI

این قطعه کد، میاد و کلاس OpenAI رو از کتابخونه openai برای ما در پروژه لود می‌کنه.

بعدش نیاز داریم یک کارخواه OpenAI درست کنیم:

client = OpenAI(
 api_key = "FAKE", 
 base_url = "http://localhost:1337/v1"
)

خب یک توضیحی بدم، کتابخونه OpenAI بدون API Key کار نمی‌کنه. به همین خاطر یک مقدار بی‌خود (در اینجا عبارت FAKE) رو وارد کردیم. در قسمت Base URL هم آمدیم و به این کتابخونه فهموندیم که به جای این که به APIهای خود OpenAI متصل بشه، به لوکال هاست ما متصل بشه.

در واقع کل کار رو اینجا انجام دادیم و حالا مونده یک مرحله! اون هم اینه که یک چت با مدل مورد نظر بسازیم:

response = client.chat.completions.create(
 model = "gpt-4o", 
 messages = [
   {
     "role" : "user",
     "content" : "Hello"
   }
  ],
)

و همونطوری که می‌بینید فرمت پیام‌های ما، فرمت چت و اسم مدلمون هم gpt-4o گذاشتیم. البته امکان استفاده از مدل‌های دیگر هم هست ولی اینجا با gpt-4o کار داشتیم 😁

و حالا وقتشه که نتیجه رو  در ترمینال ببینیم:

print(response.choices[0].message.content)

و تمام!

کد کامل

کد کامل این پروژه هم به این شکل خواهد شد:

from openai import OpenAI

client = OpenAI(
 api_key = "FAKE", 
 base_url = "http://localhost:1337/v1"
)

response = client.chat.completions.create(
 model = "gpt-4o", 
 messages = [
   {
     "role" : "user",
     "content" : "Hello"
   }
  ],
)

print(response.choices[0].message.content)

ملاحظات قانونی

احتمالا شما هم الان نگران این هستید که این نوع استفاده، می‌تونه برای شما دردسر قانونی درست کنه. حقیقتش رو بخواهید خیر. این کتابخونه (و سایر کتابخونه‌های مشابه) می‌تونن کاملا قانونی باشن اگر شما از مدل‌های اوپن سورس موجود استفاده کنید.

مثلا من پیشنهاد می‌کنم برای خیلی از پروژه‌هایی که با g4f قراره بسازید از mixtral-8x22b استفاده کنید. هم خوبه، هم اوپن سورسه و هم فارسی می‌فهمه. یا مثلا llama-3.1-70b و llama-3.1-405b و …

در کل میخوام بگم که می‌تونیم این موضوع رو کاملا درست و قانونی هم در دستان خودمون داشته باشیم و لذت هم ببریم 😎

جمع‌بندی

در دنیای امروز که ابزارها دارند حرف اول رو می‌زنن، خیلی مهمه که بدونیم چطور می‌تونیم به ابزار خوب برسیم. این پست، یکی از اهدافش این بود که به شما نشان بده ابزارهای خوب رایگان هم وجود دارند که شما بتونید بدون مشکل، باهاشون کار کنید.

احتمالا در آینده، باز هم ابزار یا API خوب در حوزه هوش مصنوعی و بخصوص هوش مصنوعی زایا (Generative AI) معرفی کنم. امیدوارم که موفق و موید باشید و این آموزش به دردتون خورده باشه.

ضمنا، لطفا از مدل‌های تجاری به صورت غیرقانونی استفاده نکنید 😁

Share

با موسیقا، رویای خود را بنوازید!

در سال گذشته، پلتفرم هوش مصنوعی مانی را معرفی کردم که معادل یا بعبارت بهتر، رقیبی برای میدجرنی به حساب می‌آمد. اما امسال، با یک غافلگیری تازه طرف هستیم.

موسیقا، پلتفرمی مبتنی بر تکنولوژی هوش مصنوعی زایا یا Generative AI است که به شما کمک می‌کند تا آنچه در ذهن دارید را با چند کلیک، به موسیقی آن هم در ژانرهای مختلف مانند امبینت، الکترونیک، پاپ و … تبدیل کنید.

نحوه استفاده از موسیقا

برای استفاده از موسیقا، ابتدا به وبسایت موسیقا به آدرس musiqa.ir بروید، سپس، منتظر بمانید تا مدل روی سیستم شما لود شود (بهتر است با رایانه شخصی خود به این وبسایت مراجعه کنید چرا که ممکن است گوشی‌های همراه شما سخت‌افزار لازم برای اجرای این مدل را نداشته باشند).

مدل حدود ۶۵۵ مگابایت حجم داشته و دانلود آن بسته به نوع اتصال اینترنتی شما، می‌تواند مدت زمان زیادی را صرف کند، اما این دانلود فقط یک بار انجام می‌شود و پس از آن نیازی به دانلود مجدد مدل نخواهیم داشت.

پس از دانلود مدل، یکی از پرامپت‌ها (داخل کادرهای زردرنگ) را انتخاب کرده و یا پرامپت مورد نظر خود را نوشته، سپس دکمه Let’s Party را بفشارید.

بسته به سخت‌افزار خود، صبر کنید تا موسیقی مورد نظرتان تولید شود!

نمونه موسیقی تولید‌شده با موسیقا

حامیان پروژه

شرکت محترم ایران‌سرور، از نیمه دوم سال ۱۴۰۲ هجری خورشیدی، با تامین زیرساخت برای پروژه‌های مانی، وکنتور و موسیقا به نخستین و بزرگترین حامی این استارتاپ تبدیل شده است.

همچنین، مفتخریم اعلام کنیم که برای تامین زیرساخت پروژه‌های دانشجویی شما نیز، آماده ارائه سرویس‌های نوت‌بوک با GPU با همکاری ایران‌سرور هستیم.

Share

مصاحبه با محمدرضا حقیری، مهندس هوش مصنوعی – ابزارهای هوش مصنوعی ما را به جهانی هل می‌دهند که مردم در آن هوشمندانه‌تر کار می‌کنند، نه سخت‌تر

متنی که در ادامه می‌خوانید، ترجمه فارسی مصاحبه من با یک شرکت آلمانیه که یک رسانه هم برای انجام مصاحبه و تولید محتوا در مورد مسائل مرتبط با نرم‌افزار، کامپیوتر، هوش مصنوعی و … دارند. مصاحبه به زبان انگلیسی اینجا و مصاحبه به زبان آلمانی اینجا در دسترسند.

مصاحبه با محمدرضا حقیری، مهندس هوش مصنوعی

ما با محمدرضا حقیری، توسعه‌دهنده‌ای از ایران که هم‌اکنون مشغول کار بر روی یک مدل متن به تصویر متن‌باز به نام مانی است، صحبت کردیم.

او دانشش درباره فناوری‌هایی که برای توسعه این مدل استفاده کرده را با ما به اشتراک گذاشته است. هوش مصنوعی چندمدلی او، از Stable Diffusion و Dream Booth استفاده می‌کند.

برای درک بهتر مطلب، مثل همون متن اصلی، سوالات و نظرات اون‌ها رو بولد و پاسخ‌های خودم رو عادی نوشتم.

لطفا خودت رو برای خوانندگان ما معرفی کن. چه کارهایی کردی که به اینجا رسیدی؟ و چطور؟

من محمدرضا حقیری هستم، متولد ۹ خرداد ۱۳۷۵ (۳۰ می ۱۹۹۶) در تهران، ایران. من همیشه علاقه وافری به ساختن چیزهای مختلف داشتم و این علاقه در حوزه علوم کامپیوتر بیشتر و بیشتر شد. در سن ۱۲ سالگی برنامه‌نویسی رو شروع کردم و اولین زبانی که یادگرفتم هم ویژوال‌بیسیک ۶ بود. یادمه اولین برنامه‌ای که نوشتم، ماشین حسابی بود که فشاری که یک جرم به سطح وارد می‌کنه رو محاسبه می‌کرد.

من در دانشگاه مهندسی سخت‌افزار خوندم و بعد از این که در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شدم (که همزمان با قرنطینه بود) مطالعه هوش مصنوعی رو جدی‌تر شروع کردم. ایده‌هایی در ذهنم بودند، برنامه‌نویسی بلد بودم ولی قبل اون دوره، هیچوقت به این که مهندس هوش مصنوعی بشم فکر نکرده بودم. انگیزه اصلی برای مطالعه هوش مصنوعی رو یک سریال تلویزیونی به نام مظنون (Person of Interest) به من داد که به نوعی داشت آثار واقعی هوش مصنوعی بر زندگی بشر رو به تصویر می‌کشید.

اواخر ۲۰۲۱ و اوایل ۲۰۲۲ بود که مفهوم «هوش مصنوعی مولد» و «هنر تولیدشده توسط هوش مصنوعی» رو شناختم و همونطوری که می‌تونی حدس بزنی، عاشقش شدم 😁 به همین خاطر هم مطالعاتم جدی‌تر شدند و سعی کردم مدل خودم رو در قالب یک استارتاپ توسعه بدم تا بتونم اون چیزی که در ذهن دارم رو تولید کنم.

در حال حاضر روی مدل متن به تصویری به اسم Mann-E کار می‌کنی. می‌تونی یکم در موردش توضیح بدی و بگی چطور کار می‌کنه؟

مانی (که در بلاگم توضیح دادم یک جورایی بازی کردن با اسم مانی بوده، یک نام مردانه فارسی که البته اشاره‌ای هم به رهبر روحانی دوران ساسانی به همین نام – که نقاش هم بوده – داره) یک مدل Diffusion محسوب میشه. این به این معنیه که اول یک فضای مبهم (مثل برفک تلویزیون) درست می‌کنه و شروع می‌کنه به توسعه دادن اون تصویر که همزمان با مدلی مثل CLIP هم داره چک میشه که آیا درست داره پیش میره یا خیر. در نهایت هم تصویر تولید شده رو به کاربر نشان میده.

هدف اصلی توسعه مانی ساده‌ست، من نمی‌خوام مردم ایده‌ها و احساسات هنرمندانه‌شون رو در ذهنشون نگه دارند. ما در حال حاضر در دنیای «سیل اطلاعات» زندگی می‌کنیم. ذهن‌های ما هرلحظه با دنیایی از اطلاعات روبرو میشن و من باور دارم که داشتن ابزارهای هوش مصنوعی که کمکمون کنند تا افکار و ایده‌هامون رو در قالب عکس و نقاشی داشته باشیم، می‌تونه کمی به آرامشمان کمک کنه.

اگر دوست دارید بدونید چطور می‌تونید از مانی استفاده کنید، می‌تونید به گیتهاب من مراجعه کنید. یک دفترچه یادداشت جوپیتر اونجا هست که می‌تونه به Google Colab وارد بشه. حجم زیادی از کد هم از دید کاربر مخفی شده که حسی مشابه Midjourney یا Dall-E داشته باشه.

تو وبلاگت اشاره کردی که مدل بر مبنای Stable Diffusion ساخته شده. چه فناوری‌هایی برای این هوش مصنوعی استفاده کردی؟

این چیزیه که من بهش میگم «سوال مورد علاقه‌م». می‌تونم ساعت‌ها در مورد فناوری‌هایی که استفاده کردم، صحبت کنم. اول بذارید یک تاریخچه‌ای براتون بگم. وقتی اکثر تولیدکنندگان تصویر خوب «آزاد» نبودند (در مصاحبه گفتم free و ظاهرا یادم رفته مشخص کنم free as in freedom) تنها پایه و مبنای خوب برای یک تولیدکننده اثر هنری با کمک هوش مصنوعی VQGAN بود. یادمه که اگر نتایجش رو با CLIP ترکیب می‌کردی می‌تونست نتایج خوبی ارائه بده. در واقع این یک بازی انکودر-دیکودر بین دوتا مدل هوش مصنوعی بود.

ولی به قدر کافی خوشحال‌کننده نبود، مخصوصا این که midjourney در همون نسخه‌ها هم تصاویری تولید می‌کرد که انگار همین الان از ذهن یک هنرمند چیره‌دست بیرون آمده. پس من چه کردم؟ شخصا به این فکر بودم که چه اتفاقی می‌افتاد اگر یک نسخه متن‌باز از Midjourney داشتیم؟ و همزمان افرادی در شرکت Stability AI هم فکر مشابهی داشتند. وقتی انتشار Sable Diffusion رو اعلام کردند، من واقعا خوشحال شده بودم. کانسپت رو واقعا دوست داشتم با خودم گفتم که این به درد پروژه من هم میخوره! اینجا دقیقا جایی بود که من رفتم هرچی مقاله و تحقیق در مورد Stable Diffusion بود رو خوندم. این برای من یک دنیا ارزش داشت، چون بالاخره یک مدل تولید تصویر بسیار خوب داشت منتشر می‌شد.

این Stable Diffusion فناوری ابتدایی من بود. بی‌نهایت دوستش داشتم. همیشه تلاش می‌کردم بهترین نتایج رو ازش بگیرم. از prompt engineering صرف بگیر تا نوشتن کد‌هایی که بتونه برای من نتایج بهتری ازش بگیره. در ماه‌هایی که از انتشار نسخه اولیه‌ش گذشت، دو تا اتفاق خیلی بزرگ افتاد. اول این که Dream Booth برای Stable Diffusion ریلیز شد ( و صادقانه بخوام بگم، فاین تیون کردن Stable Diffusion رو به شدت ساده کرده) و همزمان RunwayML هم ورژن ۱.۵ از Stable Diffusion رو منتشر کرد. من مواد اولیه اصلی برای ساخت Midjourney متن‌باز رو داشتم!

بخوام خلاصه بگم: هسته اصلی Stable Diffusion ئه، از چک‌پوینت‌های نسخه ۱.۵ ای که runwayml ساخته استفاده کردم و تیون/ترین کردن با Dream Booth انجام شده. اینا Mann-E رو ممکن کردند. همچنین زبان‌های مورد استفاده هم باید بگم که عمدتا از پایتون استفاده کردم و کمی هم کد روبی برای توسعه وب نوشتم. و این تمام چیزیه که من استفاده کردم.

چه تفاوتی با Dall-E, Open Journey و باقی مدل‌ها داره؟

این سوال سختیه، بخصوص که در طول سال گذشته هزاران مدل با تکنیک‌های Textual Inversion و Dream Booth منتشر شدند. ولی اگر بخوام خلاصه بگم که چه فرقی با Dall-E داره، باید بگم که مانی به اون اندازه گرون نیست. برای استفاده از مانی، فقط کافیه که Google Colab رو راه‌ بندازید، نوت‌بوک رو واردش کنید و تمام! می‌تونید بی‌نهایت تصویر باهاش بسازید. این رو با Dall-E مقایسه کنید که به شما ۵۰ تا تصویر رایگان می‌ده و بعدش باید هزینه پرداخت کنید (که البته به نظرم مدل درآمدی بدی نیست).

ولی وقتی بحث به SD و Open Journey می‌رسه، باید بگم که من همیشه از بزرگترین طرفدارای این مدلا بودم و همیشه حس می‌کردم یه چیزی اونجا درست نیست (بخصوص با SD خام). برای این مدل‌ها، این که نتایج پرت و پلا و بی‌ربط تولید کنند چیز عجیبی نیست. پس چه کار می‌تونستم بکنم؟ حدس می‌زدم بهتره سعی کنم مدل‌های خوب رو با هم ترکیب کنم. الان می‌تونم مدعی بشم که مانی، در واقع یک هوش مصنوعی چندمدلی محسوب میشه که در حال حاضر توضیحش یکم سخته، ولی فکر کنم مقاله‌ای به زودی در موردش منتشر خواهم کرد.

اون مدل‌ها برای نقاشی، طراحی، هنر مفهومی، استایل آنالوگ، دابل اکسپوژر و … بودند. با یک چک‌پوینت و کمی prompt engineering الان می‌تونید نتایج بسیار خوبی از مدل دریافت کنید.

روی مدلی به نام Open Journey کار می‌کردی ولی اسمشو عوض کردی. می‌تونی کمی در موردش بگی؟

مانی اول کار، اسم مدل نبود؛ بلکه اسم استارتاپی بود که در تابستان ۲۰۲۲ برای همین کار راه انداخته بودم. اسم مدل Open Journey بود که اشاره به Open Source Midjourney داشت. بعدا، فهمیدم که یک نفر از تیم میدجرنی از تیم prompthero خواسته که اسم مدلشون (که فکر کنم چیزی مثل midjourney-v4-style-stable-diffusion یا چنین چیزی بود) رو عوض کنند و اون‌ها (یعنی prompthero) هم اسم مدل رو به OpenJourney تغییر دادند. من ازشون درخواست کردم که اسم مدل رو عوض کنند ولی از اونجایی که ترجیحم این بود که اون استارتاپ رو در اون برهه زمانی متوقف کنم، اسم مدل رو به مانی تغییر دادم.

و البته یک اتفاق خوشحال‌کننده هم افتاد. یک نفر لینک قدیمی به مدل من (که هنوز اسم رو Open Journey درج کرده بود) رو در هکرنیوز پست کرده بود و وبسایت من هم از لحاظ تعداد بازدیدکننده ترکید. من اون صفحه رو به صفحه درست، ری‌دایرکت کردم و فکر کنم این «ناخواسته‌ترین دیده‌شدن»ی بود که من می‌تونستم از یک پروژه متن‌باز بگیرم.

فکر می‌کنی آینده هوش مصنوعی چطوریه؟ حرف و حدیث در مورد موضوع خیلی زیاده و اکثرا ریشه در محصولات شرکت OpenAI مثل ChatGPT داره. اتفاق بعدی چیه؟

باور دارم که هوش مصنوعی آینده‌ست. برخلاف چیزی که سال ۲۰۲۱ اومد و یه فازی ساخت و رفت (و بله، منظورم متاورس زاکربرگه). هوش مصنوعی واقعی و آینده‌داره. من دارم به چشم می‌بینم که افراد زیادی از این ابزارها برای تولید پست‌های بلاگ، کپی‌رایتینگ، تولید شعار برای شرکت و استارتاپ، تولید آیکون و تصویر شاخص و حتی تولید کد استفاده می‌کنند. این خیلیه، بخصوص با وجود ابزارهایی مثل GPT-3 یا ChatGPT حتی می‌تونه رایج‌تر هم بشه. از طرف دیگر قضیه هم که بخواهیم نگاه کنیم، ابزارهای متن‌بازی مثل BLOOM, BLOOMZ, Flan-T5, GPT-Neo و … رو داریم. افراد می‌تونند این مدل‌ها و API رو متناسب با نیازهای خودشون، تغییر بدند.

و باور دارم که ابزارهای هوش مصنوعی ما را به جهانی هل می‌دهند که مردم در آن هوشمندانه‌تر کار می‌کنند، نه سخت‌تر. می‌دونی، تو می‌تونی شونزده ساعت از بیست و چهار ساعت شبانه روز رو صرف توسعه یه کمپوننت تو پروژه ری‌اکتیت کنی، درسته؟ این خیلی خوبه که شغلت و کاری که می‌کنی رو دوست داره ولی حدس من اینه که این ماجرا برای کارفرما یا سرمایه‌گذار هیچ اهمیتی نداره، بخصوص وقتی می‌فهمن که با ۱۶ دقیقه prompt engineering می‌تونستی همون نتیجه رو از GPT-3 با کمی ویرایش کد بگیری. برای من، این یک دنیای بهتره.

در پایان هم از تو، الکساندر؛ تشکر می‌کنم که اومدی سراغم.

سخن آخر

سالها پیش دوستانی در وبسایت لینوکس سیزن با من مصاحبه‌ای انجام دادند که از اینجا در دسترسه. اما خب این یکی مصاحبه، برای من پراهمیت‌تر بود، چرا که فکر کنم تنها کسی هستم که در ایران، با جدیت روی پروژه‌های Generative AI (هوش مصنوعی مولد) به صورت آزاد/متن‌باز کار می‌کنه و خب حیف بود که الان که موقعشه، منتشرش نکنم.

خلاصه که ازتون ممنونم بابت وقتی که گذاشتید و خوندید. اگر به چنین مطالبی علاقمندید، می‌تونید من رو در ویرگول هم دنبال کنید و اونجا هم مطالب مشابهی رو مطالعه کنید. ممنونم بابت وقتی که گذاشتید و خوندید.

Share

نصب Phosh روی دبیان

گنوم، چندسال اخیر رو در حال بهبود تجربه کاربریش روی دستگاه‌هایی مثل گوشی‌های همراه و همچنین تبلت‌هاست. در کل، داره برای یک انقلاب در صفحات لمسی آماده میشه. حالا، یک رابط کاربری جالب به اسم Phosh (مخففی برای Phone Shell) ارائه کرده که روی دبیان (بله، حتی دسکتاپ!) قابل نصب و اجراست.

نماگرفت زیر، نماگرفتی از صفحه قفل این رابط کاربریه:

و خب همونطوری که می‌بینید، کار تمیز و نسبتا زیباییه. حالا سوال اینه چطور نصبش کنیم؟ در ادامه مطلب مفصلا توضیح میدم 🙂

نصب قدم به قدم Phosh روی دبیان

گام اول: نصب دبیان

توجه داشته باشید که دبیان مد نظر من اینجا، دبیانیه که شما روی پردازنده‌های x86 نصب می‌کنید. اگر قراره این دبیان روی رزبری پای باشه، یا سیستم شخصی شما صفحه لمسی داره، می‌تونید این قسمت رو نادیده بگیرید. اما من نصب رو روی یک ماشین مجازی با کمک Virtual Box انجام دادم. آموزش نصب دبیان، در اینترنت زیاد پیدا میشه؛ فلذا اینجا حرفی از آموزش نصب به میان نمیارم. فقط حواستون باشه نسخه Net Install دبیان رو دانلود و نصب کنید که چیز اضافه‌ای نداشته باشیم. برای دانلود دبیان هم می‌تونید به وبسایت دبیان مراجعه کنید و آخرین ISO مورد نظر رو بگیرید.

گام دوم: قبل از نصب Phosh چه کنیم؟

خب اولین کاری که قبل از نصب Phosh کنید اینه که با خودتون یک فنجان قهوه یا نوشیدنی خنک داشته باشید چون پروسه نصب ممکنه شما رو خسته و تشنه کنه. بعد از اون، بد نیست که سیستم رو بروزرسانی کنید. بعد از بروزرسانی سیستم‌عامل، نوبتی هم باشه نوبت اینه که مستقیم بریم سر نصب Phosh. اینجا هم جا داره نکته مهم رو متذکر بشم که من phosh رو از مخازن نصب می‌کنم تا صرفا کنجکاوی رفع شده باشه وگرنه روش درست‌تر نصب phosh نصب از کد منبعه (حداقل اگر روی سیستم x86 و به قصد توسعه نصب می‌کنید).

گام سوم: نصب و راه‌اندازی Phosh

خب برای نصب کافیه که دستورات زیر رو اجرا کنیم:

sudo apt install phosh-core

و اگر می‌خواهید Phosh شما مناسب تبلت باشه:

sudo apt install phosh-tablet

و اگر می‌خواهید نسخه کامل Phosh رو نصب کنید، کافیه که دستور رو به این شکل تغییر بدید:

sudo apt install phosh-full

و بعد از نصب حدود یک گیگابایت بسته‌های نرم‌افزاری، کل میزکار گنوم مخصوص صفحات لمسی یا همون Phosh برای شما نصب خواهد شد. پس از نصب، کافیه که اول سرویسش رو فعال و سپس راه‌اندازی کنیم:

sudo systemctl enable phosh
sudo systemctl start phosh

سپس، صفحه قفل (که بالاتر عکسش رو قرار دادم) و بعد از اون، صفحه ورود رمز به شما نمایش داده میشه.

پس از ورود رمز، وارد صفحه منوی اصلی می‌شیم که از اونجا می‌تونیم به نرم‌افزارها و ابزارهای نصب شده روی سیستم دسترسی داشته باشیم:

خب، حالا با خیال راحت می‌تونیم از Phosh استفاده کنیم و لذت ببریم 😁

نکات مهم

از اونجایی که Phosh نرم‌افزار نوپا و نسبتا جدیدیه، لازمه چند نکته مهم رو در موردش متذکر بشم:

  • نسخه خاصی ازش در مخازن دبیان پایدار موجوده که خب برای یک تست دم دستی و ویرچوال‌باکسی، بهترین گزینه بود (حداقل برای من) و خب قاعدتا روی مخازن تستینگ و ناپایدار هم قرارش دادند. موقع نصب، مراقب باشید تا به ضررتون نشه 😁 ترجیحا نصب رو روی یک ماشین مجازی انجام بدید.
  • این میزکار خاص، برای صفحات لمسی خیلی بهینه شده و استفاده ازش با ماوس و کی‌برد تا حد زیادی سخته. اگر صفحه لمسی دارید که می‌تونید به سیستمتون وصلش کنید، احتمالا تجربه کاربری بهتری داشته باشید.
  • بعضی نرم‌افزارها اندازه‌شون برای من مشکل داشت (که احتمالا برمی‌گرده به ویرچوال باکس). اگر در جای دیگری امتحان بشه شاید اندازه صفحه و برنامه‌ها، مناسب باشه.

کدوم توزیع‌ها از Phosh پشتیبانی می‌کنند؟

این هم سوال مهمیه، تا جایی که دیدم PostmarketOS (که برمبنای آلپاین ساخته شده) و همچنین Mobian (که برپایه دبیانه) از این میزکار (یا بهتر بگم پوسته) پشتیبانی می‌کنند. در مورد سایر توزیع‌ها/سیستم‌عامل‌هایی که ممکنه گنوم رو اجرا کنند، ایده‌ای ندارم.

جمع‌بندی

این بلاگ اصلا قرار نبود نوشته شه، ولی امروز از سر خستگی (دقیقا خستگی 😂) جستجو کردم ببینم Phosh چطور می‌تونه روی دبیان دسکتاپ نصب بشه. امتحانش کردم و به نظرم پروژه تمیز، باحال و آینده‌داری اومد. حالا هم تستش کردم و هم یک سری ایده‌ اومد به ذهنم. در آینده، احتمالا بیشتر با Phosh کار کنم و در موردش بنویسم. در آخر هم بابت وقتی که صرف کردید و این مطلب رو خوندید، ازتون تشکر می‌کنم.

Share

نصب کتابخانه tensorflow روی Raspberry Pi

حدود بهمن یا اسفند سال ۱۳۹۹ بود که من، یک عدد رزبری پای ۴ مدل B (لینک) خریداری کردم که باهاش یه سری ایده رو عملی کنم. از وقتی که این دستگاه رو خریدم، مدت زیادی تقریبا گذشته اما خب چند هفته اخیر، شدیدا با این دستگاه در حال کشتی گرفتن و تست ایده‌های مختلف هستم. یکی از ایده‌های من پروژه‌ای بود که تا حد زیادی به هوش مصنوعی (و بخصوص tensorflow) نیازمند بود. مشکلی که داشتم این بود که در خود مخازن PyPi ای که روی رزبری پای در دسترسه، هیچ ساخت درستی از tensorflow وجود نداره.

اما خب، نمیشه در دنیای تِک ناامید شد؛ به همین خاطر دنبال راهکار و راه حلی گشتم که بتونم تنسرفلو رو روی رزبری پای داشته باشم. یکم سخت‌تر از حالت عادی (که استفاده از pip بود) شد اما ارزشش رو داشت. چون تونستم بدون مشکل مدلی که مدنظر داشتم رو لود و استفاده کنم. همچنین لازمه ذکر کنم که در این مطلب قراره یاد بگیریم چطور خود تنسرفلو رو نصب کنیم و به TFLite کاری نداریم.

رزبری پای چیه؟

رزبری پای (Raspberry Pi) یک کامپیوتر تک‌برد (SBC یا Single Board Computet) محسوب می‌شه که توسط یک بنیاد غیرانتفاعی به همین اسم در بریتانیا طراحی شده (البته تولیدش مثل عمده محصولات دیگر، در کشور چین انجام میشه). این بردها معمولا یک پردازنده ARM دارند و می‌شه روی اونها سیستم‌عامل نصب کرد. خیلی‌هاشون هم ورودی/خروجی عام‌منظوره (General Purpose Input/Output) یا همون GPIO دارند که می‌تونن رابطی بین این کامپیوتر و قطعات الکترونیکی دیگر باشند.

این کامپیوترهای کوچک – که در ابعاد یک کارت اعتباری ساخته شدند – اسباب‌بازی خوبی برای برنامه‌نویسان و مهندسین کامپیوتر به شمار میان. بسیاری از متخصصین و علاقمندان از رزبری پای استفاده می‌کنن تا ایده‌ها و پروژه‌هاشون رو پیاده‌سازی کنن. البته لازم به ذکره که خیلی‌ها هم حتی محصولاتشون رو برپایه رزبری‌پای توسعه دادند (پس اگر دوست داشتید یکی تهیه کنید و باهاش بازی کنید، درنگ نکنید 😁)

تنسرفلو چیه؟

از اونجایی که این مطلب، در مورد نصب Tensorflow روی رزبری پای بود، لازمه که کمی هم در مورد تنسرفلو توضیح داده بشه. تنسرفلو یک کتابخونه نرم‌افزاری آزاد و متن‌بازه که توسط تیم Google Brain توسعه‌ داده میشه. این کتابخونه، به ما اجازه میده که پروژه‌ها و پروسه‌های یادگیری ماشین، هوش مصنوعی، یادگیری عمیق، استنباط آماری و … تا توسعه شبکه‌های عصبی مصنوعی رو انجام بدیم. به خاطر پشتیبانی گوگل از این کتابخونه، به یکی از محبوب‌ترین و پراستفاده‌ترین کتابخونه‌های هوش مصنوعی تبدیل شده (مثلا در پروژه خودران، من از این کتابخونه استفاده کرده بودم).

اما یک مشکل بزرگی با نصب تنسرفلو روی رزبری پای مواجه هستیم. مشکل اینجاست که وقتی دستور روتین pip برای نصب تنسرفلو رو بزنیم، اتفاق خیلی خاصی رخ نمی‌ده، جز این که یک ارور مبنی بر پیدا نشدن این کتابخونه در مخازن  PyPi متعلق به پلتفرم ما نشون داده میشه. پس باید چی کار کنیم؟ خب در ادامه قراره که همین داستان رو بررسی کنیم و به نتیجه درستی برسیم.

نصب Tensorflow روی Raspberry Pi

قبل از هرچیزی باید بگم که من این پروسه رو روی Raspberry Pi 4 Model B (با رم ۲ گیگابایت) و سیستم عامل Raspberry Pi OS نسخه Bullseye (بله درست حدس زدید، سیستم‌عامل رزبری پای دبیانه 😁 و صدالبته که می‌تونید توزیع‌های دیگری هم روش نصب کنید) و ویرایش ۶۴ بیتی طی کردم. بسته به مدل رزبری شما و سیستم‌عاملتون، این پروسه می‌تونه متفاوت باشه.

نصب نرم‌افزارهای پایه

ما برای این که بتونیم تنسرفلو رو نصب کنیم، نیاز به نصب تعداد زیادی نرم‌افزار روی خود سیستم‌عامل داریم. به نظر بهتره که ابتدا، لیست بسته‌های مخازن رو بروزرسانی کنیم:

sudo apt update

و صدالبته بهتره که خود سیستم‌عامل هم بروزرسانی‌های آخرش رو دریافت و نصب کنه:

sudo apt full-upgrade

پس از این که این مراحل انجام شد، تعداد زیادی نرم‌افزار رو به این شکل نصب می‌کنیم:

sudo apt install gfortran libhdf5-dev libc-ares-dev libeigen3-dev libatlas-base-dev libopenblas-dev libblas-dev liblapack-dev

عمده این نرم‌افزارها رو بر اساس پیام‌های خطایی که دریافت می‌کردم پیدا کردم، چرا که وقتی شما روی سیستم دسکتاپ یا لپتاپ خودتون تنسرفلو نصب می‌کنید، بسیاری از این‌ها (متناسب با معماری پردازنده) پیش‌تر نصب شدند اما سیستم‌عامل‌هایی که روی رزبری نصب می‌کنیم چنین حالتی ندارند. بهرحال، همه نرم‌افزارهای پایه‌ای که نیازه از مخزن دبیان نصب بشه، در این دستور موجوده (طبیعتا اگر نیاز به بسته دیگری باشه بعدا این مطلب ویرایش میشه)

نصب و بروزرسانی بسته های پایتونی

خب ما تعدادی پیش‌نیاز پایتونی هم داریم (که این‌ها رو اکثرا حتی در وبسایت تنسرفلو هم می‌شه پیدا کرد) که با دستورات زیر نصبشون می‌کنیم:

pip3 install pybind11
pip3 install Cython==0.29.21
pip3 install h5py==2.10.0

و سپس بسته setuptools رو هم بروزرسانی می‌کنیم:

pip3 install --upgrade setuptools

و این یکی رو هم نصب می‌کنیم (چرا که باید فایل تنسرفلو رو با این بزرگوار دانلود کنیم)

pip3 install gdown

دانلود و نصب Tensorflow

خب ابتدا به کمک gdown فایل wheel (فایل‌های wheel فایل‌هایی هستند که pip می‌فهمه باید نصبشون کنه) مربوط به نسخه مورد نظر تنسرفلو رو دانلود می‌کنیم:

gdown https://drive.google.com/file/d/1YpxNubmEL_4EgTrVMu-kYyzAbtyLis29

توجه کنید که اگر این دستور کار نکرد هم جای نگرانی نیست، می‌تونید این لینک رو باز کنید و فایل رو خودتون دانلود کنید.

سپس کافیه که با اجرای این دستور:

pip3 install <TENSORFLOW WHL FILE>.whl

نصب رو انجام بدید.

ضمنا، از اونجایی که ممکنه بعدتر نسخه‌ها تغییر کنن، بهتره که این صفحه رو هم هر چند وقت یه بار چک کنید تا اگر نیاز بود نسخه تنسرفلو رو تغییر بدید، فایل مربوطه رو دانلود کنید.

جمع‌بندی

مدتهای زیادی میشه که دوست دارم در مورد پروژه‌هایی که در حوزه «اینترنت چیزها» یا همون IoT انجام میدم هم بنویسم. اما متاسفانه پروژه‌های سخت‌افزاری، وقت زیادی از آدم می‌گیرن و وقتی وقت آزاد زیادی نداشته باشید، معمولا به پروژه‌های سخت‌افزاریتون هم آنچنان نمی‌تونید رسیدگی کنید. به همین خاطر مدتی میشه که در تلاشم تا پروژه‌های شخصی و صدالبته کاریم در حوزه بینایی ماشین رو با IoT ترکیب کنم و به این شکل این حوزه رو هم وارد کارهای روتین و اصلیم کنم که وقت هم همیشه براشون باشه 😁

تست چند پروژه بینایی ماشین روی Raspberry Pi شروعی برای این دوران از زندگی منه. راستی، اگر دوست دارید نقشه راه بینایی ماشین رو داشته باشید می‌تونید بیایید اینجا، اگر دنبال ایده برای پروژه‌ها هستید هم اینجا رو بخونید. حتی می‌تونید به ما در جامعه بینایی ماشین هم ملحق بشید و اشتراک تجربه و دانش کنید.

در پایان، ضمن تشکر از این که وقت گذاشتید و این مطلب رو خوندید، باید بگم که هنوز می‌تونید من رو به یک فنجان قهوه مهمان کنید 🙂

Share

چرا گولنگ زبان مناسب شما نیست؟

در دنیای امروز، یکی از بحث‌های مهم برای هر استارتاپ و سازمانی، اینه که چطور و با چه ابزاری، محصول خودشون رو بسازند. این موضوع می‌تونه از لحظه تصمیم‌گیری برای راه‌اندازی استارتاپ در ذهن بنیان‌گذاران باشه، حین پیاده‌سازی محصول کمینه ارزشمند (MVP) ذهنشون رو بیشتر درگیر کنه و حتی پس از ارائه محصول نهایی هم همیشه فکر بازسازی و بازنویسی محصول یکی از مشغله‌های ذهنیشون باقی بمونه. چند وقت اخیر، یکی از فازهایی که میان خیلی از برنامه‌نویسان – بخصوص نسل جدید و تازه‌نفس برنامه‌نویس – رایج شده، استفاده از گولنگ در ساخت MVP و … است.

در این پست، قصد من اینه که توضیح بدم چرا گولنگ انتخاب مناسبی نیست و چرا بهتره که در یک سازمان کوچک، سمتش نریم و از ابزارهای دم‌دستی‌تری مثل پایتون یا PHP استفاده کنیم. ضمنا اینجا یک سلب ادعا بکنم که «دم‌ستی» به معنای «بد» بودن اون ابزار نیست و اتفاقا در این متن بخصوص، یک مزیت برای اون ابزار ایجاد کرده.

چطور برای پروژه خود یک زبان یا فرمورک مناسب انتخاب کنیم؟

مطلب اصلی، در واقع اینجا شروع میشه. در این قسمت یک سری ویژگی رو کنار هم می‌چینیم و گولنگ رو در کنار ابزارهای قدیمی‌تر مثل PHP یا پایتون قرار می‌دیم که ببینیم کدوم یکی برنده از میدان بیرون میاد و اگر قراره که یک استارتاپ راه بندازیم، محصولمون رو با کدوم یکی از این ابزارها بنویسیم. توجه هم داشته باشید که این بخش متاثر از نظرات شخصی من هم هست و طبیعتا ازتون میخوام که در نقدهایی که به این مطلب وارد می‌کنید، این مورد هم در نظر بگیرید.

جمعیت توسعه‌دهندگان

مهم‌ترین فاکتور در انتخاب زبان و فرمورک برنامه‌نویسی، دقیقا جمعیت توسعه‌دهندگان اونه. می‌پرسید چرا؟ چون اگر امروز خودتون کد رو بزنید، طبیعتا وقتی بیشتر با جنبه بیزنسی کارتون مواجه شید، وقت کمتری برای کد زدن خواهید داشت و نیازمند بزرگ‌تر کردن تیم توسعه استارتاپتون هستید. پس از این جهت نیاز دارید که این مورد رو حتما در نظر بگیرید. دقت کنید که Go از سال ۲۰۰۹ عرضه عمومی شده و چندین ساله که داره بعنوان یک ابزار توسعه وب دیده میشه (که تعداد این سال‌ها به انگشتای دست هم نمی‌رسه).

حالا از طرف دیگر، شما نگاه کنید که چقدر می‌تونید لاراول‌کار پیدا کنید؟ افرادی که لاراول یا جنگو (یا حتی روبی آن ریلز!!!) کار می‌کنند تعدادشون به شدت بیشتر از کسانیه که با Go کار می‌کنند. نتیجه منطقی اینه که سمت ابزاری برید که بزرگ کردن تیم توسعه‌ش براتون کم‌هزینه باشه.

تعداد کتابخانه‌ها و ابزارهای توسعه

مورد مهمی که باید بهش توجه کنید، اینه که زبان مورد استفاده‌تون چقدر ابزار داره؟ چندتا ORM استخوان‌دار داره؟ چقدر طول می‌کشه تا ایده اولیتون رو صرفا با «به هم چسبوندن ابزارهای موجود» بسازید؟ متاسفانه در این مورد هم باید بگم که Go بازندست. البته این رو هم باید در نظر داشت که Go زیادی جوانه و خب طبیعتا از بین این همه شرکت بزرگی که برای توسعه به سمتش رفتند، بالاخره از این جهت هم به بلوغ کافی می‌رسه. اما بحث ما، بحث حال حاضره. در حال حاضر، پایتون از این جهت – به نظر من – بهترین گزینه می‌تونه باشه. می‌دونید چرا؟ چون برای هر چیزی که فکرش رو بکنید یک کتابخونه ارائه کرده و واقعا شما نیاز به پیاده سازی منطقی جز منطق خالص کسب و کار خودتون ندارید.

مقیاس‌پذیری

خب، جایی که Go واقعا حرفی برای گفتن داره و برنده‌ست، در مقیاس‌پذیریه. سرعت بالای Go باعث میشه با حداقل سخت‌افزار روی مقدار زیادی درخواست و کاربر همزمان پاسخ خوبی بده. در صورتی که مقیاس کردن پایتون یا PHP انقدر راحت نیست. اگر مقیاس‌پذیری براتون امری به شدت حیاتیه و حس می‌کنید که می‌تونید تو مدت زمان کوتاهی ممکنه نیاز به مقیاس بالایی داشته باشید، سمت Go برید.

سهولت استقرار

قبل‌تر در همین وبلاگ در مورد مهندسین DevOps توضیح داده بودم (لینک) و خب یه حقیقت تلخ در مورد این عزیزان اینه که نیروهای گرانقیمتی هستند. وقتی شما از ابزاری مثل Go یا حتی پایتون برای توسعه محصولتون استفاده کنید، احتمالا بعد مدتی نیاز دارید که برای استقرار و … محصول، از یک مهندس DevOps کمک بگیرید. این نیاز ممکنه از لحظه استقرار MVP با شما باشه تا وقتی که محصولتون رو بازسازی و ری‌فکتور می‌کنید. در صورتی که برای مثال یک پروژه Laravel ای رو می‌تونید به سادگی روی یک هاست سی‌پنل، میزبانی کنید.

و تیر آخر: زمان توسعه محصول!

در قسمت اول به این موضوع اشاره کردم ولی لازمه که دوباره هم اشاره بشه. چرا که این بخش به بخش کدنویسی و تست (و کلا کارهای برنامه‌نویسانه) محدود نیست و لازمه که موارد دیگر مثل استراتژی ورود به بازار، ارائه بتاهای عمومی و … هم در نظر بگیرید. متاسفانه Go در این مورد بازندست چرا که ابزارهایی به کاملی و خوبی جنگو، ریلز یا لاراول نداره. تنها راه‌حلی که بتونید با Go با سرعت زیادی به این مرحله برسید؛ اینه که چند توسعه‌دهنده حرفه‌ای استخدام کنید که خب هزینه‌هاتون رو شدیدا افزایش می‌ده.

جمع‌بندی

حالا که این همه مثنوی هفتاد من سرودم، جای داره که یک جمع‌بندی کلی ارائه بدم از مباحث بالا. اگر موارد بالا رو در نظر گرفتید و دیدید که زبانی مثل Go یا Rust در فاکتورهای بالا برای شما کارآمد و مناسب هستند و انتخاب شخصیتونن و در عین حال، منابع کافی هم براشون دارید؛ خب دیگه پرسش نداره و بهتره هرچه سریع‌تر کارتون رو شروع کنید. در غیر این صورت، اگر از سر جوزدگی قراره از این ابزارها استفاده کنید، چند بار با خودتون مرور کنید که کدوم یکی از این‌ها، نیازهای شما رو مرتفع می‌کنند.

در پایان جا داره بگم که زبان برنامه‌نویسی صرفا ابزاریه که ما بتونیم باهاش برنامه بسازیم و برنامه‌های کامپیوتری، پاسخ‌هایی هستند به نیازهای ما. انتخاب ابزار مناسب، امکان‌سنجی خودش رو نیاز داره و امیدوارم که در این پست؛ تونسته باشم به شما کمی در این امکان‌سنجی، کمک کرده باشم.

با تشکر از وقتی که گذاشتید و این مطلب رو خوندید. امیدوارم این مطلب براتون مفید واقع شده باشه.

Share

ایده هایی برای پروژه های بینایی ماشین

چندی پیش، در مورد پیش‌نیازهای یادگیری بینایی ماشین در همین وبلاگ نوشته بودم (لینک) و بعد از اون هم در مطلبی در ویرگول، در مورد این که چرا موجودیتی به اسم «جامعه بینایی ماشین» رو راه انداختم (لینک) صحبت کردم. پس از انجام چندین پروژه و تولید چندین محتوا پیرامون این موضوع، امروز در این پست قراره که ایده هایی که شما می‌تونید در پروژه های بینایی ماشین و پردازش تصویر خودتون به کار بگیرید رو بررسی کنیم.

توجه داشته باشید که در این پست، فرض رو بر این گذاشتیم که شما با هوش مصنوعی، پایتون، بینایی ماشین و … آشنایی لازم و کافی رو دارید و حالا قصد دارید یک پروژه جدی باهاش انجام بدید اما نمی‌دونید باید چی کار کنید. اگر آشنایی ندارید هم مشکلی نیست، می‌تونید این مطلب رو صرفا برای ایجاد علاقه و یا رفع کنجکاوی بخونید 😁

ایده های مرتبط با تشخیص چهره

تشخیص چهره، همیشه یکی از پرطرفدارترین شاخه‌های پردازش تصویر و بینایی ماشین بوده است. چرا که با استفاده از تشخیص چهره، می‌توانیم عملیات جالبی انجام دهیم و پروسه‌های زیادی از یک کار بزرگتر را، خودکار کنیم. همچنین می‌توانیم امنیت خانه و محل کار و … را نیز با استفاده از تشخیص چهره تامین کنیم.

در لیست زیر، تعدادی از پروژه‌های مرتبط با تشخیص چهره رو برای شما فهرست کرده‌ام:

  • حضور و غیاب مبتنی بر چهره
  • دوربین امنیتی (به این شکل که وقتی شخص ناشناسی وارد حریم دوربین شد از طریق ایمیل یا SMS و … به شما اطلاع بده)
  • قفل هوشمند ( به شکلی که اگر شما رو دید در رو باز کنه و در غیر این صورت، یک سیستم مانند دزدگیر یا سیستم امنیت خونه رو راه‌اندازی کنه)
  • تشخیص حالت و احساسات چهره
  • تشخیص خواب‌آلودگی (مثلا در یک کلاس این پروژه می‌تونه کاربردی باشه).

همه ایده‌های بالا، به سادگی قابل انجام هستند. فقط کافیه که کار با کتابخانه‌ها و تئوری پردازش تصویر رو بلد باشید. شاید دو سه روزه بتونید یکی از این پروژه‌ها رو به ثمر برسونید 😁

ایده‌ های مرتبط با تشخیص کرکتر

نتایج آزمایش روی دیتاست آزمایشی

تشخیص نوری نویسه یا Optical Character Recognition که به اختصار به اون OCR هم گفته می‌شه، یکی از شاخه‌های پرطرفدار دیگر در حوزه بینایی ماشین می‌تونه به حساب بیاد. پروژه‌هایی که در این حوزه انجام می‌شن به شدت کاربردی هستند و طبیعیه که در حوزه‌های مختلفی کاربرد خواهند داشت. در اینجا تعدادی از ایده‌هایی که می‌تونید روش کار کنید رو اینجا فهرست کردم:

  • تشخیص و استخراج شماره پلاک (که پیش‌تر در موردش نوشتم – لینک)
  • تشخیص و حل مسائل ریاضی/فیزیک (که این هم پیش‌تر در مورد نوشتم – لینک)
  • تشخیص دست‌خط فارسی
  • تشخیص خط نستعلیق (و در کل خوشنویسی) فارسی
  • تشخیص نسخه پزشکی (نکته جالب اینه که در نسخ پزشکی، بسیاری از خط‌خطی‌هایی که می‌بینید در واقع روش مصرف و دوزاژ دارو هستند، که طبق کدگذاری خاصی نوشته می‌شن).

البته باید این نکته رو هم عرض کنم خدمتتون که دنیای OCR خیلی گسترده‌ست. تقریبا هرجایی که شما با نوشتن سر و کار داشته باشید، می‌تونید از OCR هم اونجا استفاده کنید. خیلی چیزا اینجا به خلاقیت و نیازهای خودتون برمی‌گرده. اگر ایده‌ دیگری داشتید، می‌تونید در بخش نظرات همین مطلب با من به اشتراک بذارید.

ایده های مرتبط با پزشکی

هوش مصنوعی در علم پزشکی، جایگاه خاصی در سال‌های اخیر داشته. چرا که همه دانشمندان کامپیوتر و همچنین پزشکی، دریافتند که با استفاده از راه‌حل‌های هوشمند، می‌تونند به حد قابل توجهی، خطاهای پزشکی رو کاهش بدند. همچنین تحقیقات دارو و واکسن هم به شدت سریع‌تر می‌تونن انجام بدند. برای مثال، همین دنیاگیری ویروس کرونا که در سال ۲۰۱۹ آغاز شد و کماکان ادامه داره رو بررسی کنیم، بارها از این که از هوش مصنوعی برای پیدا کردن ترکیبات دارویی موثر بر ویروس استفاده شده، صحبت کردند. همچنین در پروسه ساخت واکسن هم بسیاری از مراحل رو به ماشین سپردند و به هوش ماشینی اعتماد کردند. شاید یکی از دلایلی که واکسن این بیماری انقدر سریع ساخته شد، استفاده از همین راهکارهای هوشمند در تولید بوده.

بینایی ماشین هم استثناء نیست و طبیعتا می‌تونه خیلی به کمک افراد بیاد. در این بخش، تعداد زیادی از ایده‌هایی که می‌تونه به پزشک‌ها در شناخت بهتر مشکلات بیمارهاشون کمک کنه رو فهرست کردم و خب بد نیست اگر شما هم سراغش برید و سعی کنید یکیش رو پیاده کنید (این بخش می‌تونه برای دانشجویان مهندسی پزشکی و پزشکی؛ بسیار مفید باشه)

  • تشخیص نوع تومور مغزی (تصویر این بخش، پروژه‌ای که خودم انجام دادم)
  • تشخیص رتینوپاتی دیابتی در اشخاص مبتلا به دیابت
  • تشخیص MS و مراحل مختلف اون بر اساس MRI
  • تشخیص سلول‌های سرطانی
  • تشخیص میزان درگیری ریه در بیماری‌های تنفسی (مانند COVID-19)
  • تشخیص ناهنجاری‌های پوستی
  • تشخیص آسیب‌های استخوان
  • تشخیص آسیب‌دیدگی‌ها و پوسیدگی‌های دندان

طبیعتا این‌ها، همه کارهایی که می‌تونیم در حوزه پزشکی با کمک بینایی ماشین و پردازش تصویر انجام بدیم نیستن و این دامنه می‌تونه به شدت گسترده‌تر باشه. طبیعیه که گستردگی این دامنه به خلاقیت خودتون و نیازهاتون برمی‌گرده. همچنین طبیعتا اگر شما دانشجوی مهندسی پزشکی یا رشته پزشکی و رشته‌های مرتبط باشید، احتمالا ایده‌های بهتری خواهید داشت.

سایر حوزه‌ها

چندین و چند حوزه دیگر هست که خب مثل باقی حوزه‌های پوشش داده شده در این مطلب، نمیشه ایده‌های پروژه‌های بینایی ماشین و پردازش تصویرشون رو فهرست کرد. به همین خاطر، توضیح اجمالی راجع به هر کدوم می‌دم تا شما ببینید که کدوم حوزه رو بیشتر دوست خواهید داشت و در کدوم حوزه ممکنه بتونید ایده‌پردازی بهتری داشته باشید.

تشخیص حرکت یا Action Detection

این حوزه به طور خاص، می‌تونه برای کارهایی مثل تشخیص و ترجمه همزمان زبان اشاره (لینک)، تشخیص حرکات ورزشی و یا تشخیص «نیت» افراد بشه. برای مثال، می‌تونیم سیستمی بسازیم که حرکات بعدی فرد در یک نبرد تن به تن (مثل مسابقه بوکس) رو پیش‌بینی کنه و به مربی‌ها و نوآموزهای اون رشته اطلاع بده.

خودروهای خودران

خودروهای خودران یا Self-Driving که پیش‌تر هم ازشون در همین وبلاگ صحبت کرده بودم (لینک) می‌تونن با استفاده از بینایی ماشین و پردازش تصویر، تابلوهای راهنمایی، رفتار سایر رانندگان، موانع در مسیر و … رو تشخیص بدند. این حوزه البته پیچیدگی زیادی داره اما کار کردن روی بخش‌های مختلفش می‌تونه برای یادگیری جوانب مختلف ماجرا جذاب و جالب و مفید باشه.

مصرف انرژی

حوزه انرژی هم حوزه جالبی می‌تونه برای پروژه‌های بینایی ماشین باشه. برای مثال OCR ای که بتونه دیتای کنتور گاز/برق رو به متن تبدیل کنه و اون رو با یک مرکز محاسبه قیمت، چک کنه و قیمت رو به ما اعلام کنه. همچنین می‌شه عکس‌های حرارتی از خانه‌ها و … تهیه کرد و با استفاده از بینایی ماشین دقیقا بررسی کرد که کجاها انرژی بیشتری داره از دست میره و … .

این پروژه‌ها به خودی خود شاید جالب به نظر نرسن اما ترکیبشون با IoT و هوشمندسازی در سطوح دیگر، طبیعتا می‌تونه جذاب و حتی پول‌ساز هم باشه.

کشاورزی

این هم گفتن نداره، شما کافیه که یک سری عکس هوایی از زمین‌های کشاورزی داشته باشید. احتمالا خیلی راحت بتونید سیستمی توسعه بدید که آفات رو شناسایی کنه. همینطور می‌تونید نوع خاک و … هم از روی این عکس‌ها طبقه‌بندی کنید و پیشنهاد بدید که چه محصولی در این زمین کشت بشه بهتره. در حوزه مصرف انرژی هم می‌تونید یکی از پروژه‌ها رو بردارید بیارید اینجا و ازش بهره‌برداری کنید. چی از این بهتر؟

ضمن این که امنیت زمین کشاورزی و گلخانه، بررسی نور و رنگ و … هم می‌تونن اینجا کاربردی باشند.

جمع‌بندی مطلب

در این مطلب، ایده‌هایی که می‌تونید بعنوان یک پروژه تفریحی یا جدی پیاده‌سازی کنید رو بررسی کردیم. همچنین این ایده‌ها، به جز این که می‌تونن رزومه خوبی برای شما بسازند طبیعتا می‌تونن پایه یک کسب و کار و یا یک استارتاپ باشند که شانس خوبی برای به پول رسیدن داره. به همین خاطر هم ممنون میشم اگر هر کدوم از این ایده‌ها رو پیاده‌سازی کردید در بخش کامنت همین مطلب در موردش بنویسید و به من اطلاع بدید تا ببینم چه کردید.
همچنین لازم به ذکره که اگر دوست دارید مطالب فنی/علمی دیگری از من بخونید، می‌تونید به ویرگول من هم مراجعه کنید. در پایان هم بابت وقتی که گذاشتید، ازتون تشکر می‌کنم و امیدوارم در آینده باز هم بتونم در این وبلاگ، مطلب بنویسم.

 

Share

خواندن پلاک خودرو با کمک YOLOv5 و پایتون

مدت‌ها پیش، من شروع به نوشتن پیرامون بینایی ماشین و پردازش تصویر کردم (برای مثال، یکی از نتایجی که از این موضوع گرفتم راه‌اندازی جامعه بینایی ماشین بود) و کم کم تلاشم بر این شد که هوش مصنوعی و یادگیری عمیق و یادگیری ماشین و … هم وارد ماجرا کنم چرا که دونستن OpenCV و به طور کلی بینایی ماشین، چیز خاصی نیست و دانش خاصی به ما اضافه نمی‌کنه. البته اشتباه نکنید، این که شما یک ابزار خوب مثل OpenCV و کار باهاش رو بلد باشید، خیلی هم خوبه اما کافی نیست.

خلاصه پس از مدتی، شروع کردم به مطالعه الگوریتم‌های مختلفی که برای تشخیص اشیا و یا مکان‌یابی اشیا نوشته شده بودند، اونها رو مطالعه کردم و یکی یکی این ابزارها رو سعی کردم امتحان کنم تا ببینم هرکدوم چطور دارند کار می‌کنند و … . در این میان با YOLO و مفهومی که داشت، آشنا شدم ولی مشکلاتی سر راه بود که در همین مطلب بهشون اشاره میشه. اما نسخه ۵ یولو، یه جورایی شد رفیق راهم (که خب توضیح دادم چرا دوستش دارم) و در بسیاری از پروژه‌ها مثل حل مسائل ریاضی و همچنین تحلیل مدارات الکتریکی، کمک بسزایی به پیش‌برد پروژه کرد.

حالا اگر نوبتی هم باشه، نوبت یک پروژه جدید و باحال دیگره که با YOLOv5 انجام بشه. در اینجا لازمه اشاره کنم که مدل‌های هوش مصنوعی صرفا ابزار هستند و گاهی ما ممکنه اصلا نیازی به هوش مصنوعی برای حل مساله نداشته باشیم. مورد بعدی این که ما از ابزار چطور، کجا و چگونه استفاده کنیم خودش امر مهمیه و عموم مقالات مهندسی، پایان‌نامه‌های رشته‌های مهندسی و …؛ همه در این تلاش هستند که یا این ابزارها را بهینه کنند یا این که روش مناسبی برای استفاده از این ابزارها پیدا کنند.

پروژه‌ای که این بار انجام دادم چه بود؟ این پروژه این بار سامانه تشخیص پلاک خودرو با کمک YOLOv5 است که در نگاه اول، به نظر چیز ساده‌ای می‌رسه اما در عمل خیلی ساده نیست و در حین پیاده‌سازی، نیاز داشتم که ساده‌ترش کنم. اما بذارید ایده کلی رو با هم بررسی کنیم. ایده کلی ما این بود که سیستمی داشته باشیم که حضور و غیاب به کمک پلاک خودرو را ممکن کند. حالا این مورد کجاها می‌تونه استفاده بشه؟ خیلی جاها. پارکینگ‌های عمومی، جاهایی که خودروها تا ثبت نشده باشند نمی‌تونن وارد باشن، پلیس راهنمایی و رانندگی و … .

در این پست، با هم به تفصیل به بررسی این پروژه می‌پردازیم و می‌بینیم که این پروژه بینایی ماشین چطور انجام شده. سعی کردم که مطلب تا حد خوبی فرمتی مشابه تحقیقات و پایان‌نامه‌های دانشگاهی هم داشته باشه تا دوستانی که نیازمند نوشتن چنین مطلبی هستند هم بدون تغییرات زیاد بتونن از مطالب این پست خاص استفاده کنند.

نتیجه آزمایش مدل

طرح کلی مساله

مساله کلی ما در اینجا اینه که نرم‌افزاری توسعه بدیم که بتونه نوشته روی پلاک خودروهای ما رو بخونه و اون رو با محتوایی که در یک دیتابیس خاص داریم، تطابق بده. در اینجا ما می‌تونیم سناریویی فرضی داشته باشیم به این شکل که «فرض کنیم یک پارکینگ داریم که خودروها باید قبل از حضور، پلاکشون رو ثبت کنند و موقع ورود، پلاک خوانده میشه و چنانچه مطابقتی بیش از ۷۰٪ با حداقل یکی از پلاک‌های درون دیتابیس پارکینگ داشت؛ مجوز ورود صادر خواهد شد». این سناریوی فرضی به ما کمک می‌کنه که در ادامه، بهتر پیاده‌سازی رو انجام بدیم.

پس مشخصا ما نیاز به سیستمی داریم که بتونه تصویر از پلاک دریافت کنه، محتوای متنی تصویر رو استخراج کنه و اون رو با متونی که پیش‌تر در یک دیتابیس ذخیره کردیم تطابق بده و خروجی مورد نظر ما (مجوز ورود) رو صادر کنه. برای این که بتونیم فرایندی که می‌خواهیم رو ساده‌تر کنیم، در اینجا چند مورد لحاظ شده:

  • محتوای متنی پلاک فقط محدود به اعدادیه که درون پلاک داریم.
  • برای سادگی بیشتر پروژه، بخش سخت‌افزاری سیستم در نظر گرفته نشده.
  • برای سادگی باز هم بیشتر، از قسمت دیتابیس و تطابق چشم‌پوشی کردیم.

در واقع، پیاده‌سازی پیش روی شما صرفا پیاده‌سازی از نویسه‌خوان نوری (OCR) و در حقیقت قسمت مرتبط با بینایی ماشین و YOLOv5 در این پروژه بوده که خود همان هم، بخش زیادی از این پروژه رو شامل می‌شد.

کارهای پیش تر انجام شده

در این بخش، کارهایی که پیش‌تر در این زمینه انجام شدند رو با هم بررسی می‌کنیم. چرا که در بخش انتخاب ابزار احتمالا نیاز به این داشته باشیم که به این قسمت برگردیم و مواردی رو بررسی کنیم. به هرحال در طی جستجوهای انجام شده توسط شخص من، دو پروژه خیلی نظرم رو جلب کردند که در ادامه به معرفی اون‌ها می‌پردازم.

پلاک‌ خوان دیوار

وبسایت یا اپلیکیشن دیوار برای خیلی از ماها، نام آشناییه. خیلی از افراد هستند که از طریق این اپلیکیشن اقدام به خرید و فروش خودرو هم می‌کنند و برای تامین امنیت صاحبان خودرو در این پلتفرم، اقدام به طراحی و تولید مدل مشابهی کردند که بهشون کمک کنه تا بتونند پلاک‌ها رو با قالب مناسب وبسایت دیوار، جایگزین کنند تا همه قادر به دیدن پلاک خودروها نباشند. دوستانی که در این پروژه در دیوار همکاری داشتند خوشبختانه مراحل کارشون رو خیلی دقیق و جالب در این پست ویرگولیشون، توضیح دادند و به نظرم بد نیست که همینجا توقف کوچکی کنید و پست این دوستان رو مطالعه کنید؛ سپس برگردید و ادامه این پست رو بخونید.

مراحل اولیه تشخیص پلاک در این پروژه
مراحل اولیه پروژه مورد بحث در همین پست – تلاش برای بازسازی پلاک‌خوان دیوار

پروژه تشخیص پلاک با پایتون (با استفاده از OpenCV و KNN)

این یکی پروژه هم یکی از پروژه‌های خوبی در زمینه بینایی ماشین و تشخیص پلاکه که یکی از کاربران آپارات، با پیروی از یک شخص خارجی – که در یوتوب کار مشابهی انجام داده – پیاده‌سازیش کرده. یک ویدئوی دو ساعت و نیمه که به نظرم ارزش دیدن و فکر کردن داره.

در بخش بعدی، اشاره خواهم کرد که چرا این روش رو اتخاذ نکردم و ترجیح دادم که از YOLOv5 استفاده کنم. برای دیدن این ویدئو، می‌تونید از این لینک استفاده کنید.

انتخاب ابزار و تکنولوژی

در این بخش، به تفصیل قراره تمامی ابزارهایی که پیش روی ما بود رو بررسی کنیم. در واقع این یکی از روتین‌های تحقیقات علمیه که قبل از توضیح کامل ابزاری که استفاده کردیم، توضیح بدیم چرا از یک سری از ابزارها، استفاده نکردیم. این مورد به افرادی که بعد از ما قراره روی اون موضوع کار کنند کمک می‌کنه تا اول سراغ ابزارهایی که قدیمی شدند یا به هر دلیلی «به درد نخور» هستند نرن و دوم اگر قرار باشه ابزار متفاوتی از ما رو انتخاب کنند، بتونن یکی از همین‌ها رو بررسی کنند (حالا ممکنه اصلا کل بررسی سر به درد نخور بودن ابزار باشه!).

استفاده از Tesseract

تسرکت یکی از نرم‌افزارهای آزاد مشهور در زمینه OCR محسوب میشه که امتیازات ویژه خودش رو هم داره. برای مثال شاید بشه گفت بزرگترین امتیازش اینه که بدون مشکل روی همه سیستم‌عامل‌های مرسوم دنیا نصب و اجرا میشه و مهم نیست شما مک داشته باشید یا ویندوز یا گنو/لینوکس؛ به سادگی می‌تونید اجراش کنید و ازش استفاده کنید. مورد بعدی که باعث میشه افراد به سمت تسرکت برن هم اینه که کتابخونه‌ای برای استفاده مستقیم در پایتون داره و این خودش یک امتیاز بزرگه که نرم‌افزاری که به صورت stand-alone اجرا میشه رو بشه با یک wrapper ساده وارد زبان برنامه‌نویسی مورد علاقمون کنیم.

در عین حال تسرکت مدعیه که زبان‌های مختلفی – من جمله فارسی – رو پشتیبانی می‌کنه و اینجا می‌خوایم دلیل عدم استفاده از این ابزار رو دقیقا در همینجا پیدا کنیم. تسرکت، نیاز داره که با فونت‌های مختلف آموزش داده بشه و پیدا کردن فونتی مشابه فونت‌های مورد استفاده در پلاک خودروهای ایران، کاری تقریبا ناممکنه. البته بعضی از تایپ‌فیس‌ها مثل تایپ‌فیس فونت رویا تقریبا به فونت مورد استفاده در پلاک خودروهای ایران نزدیکه و شاید بشه باهاش کاری کرد. اما این بحث آموزش تسرکت و نتیجه نگرفتن احتمالی باعث خط خوردن تسرکت از لیست شد.

استفاده از KNN

خود کتابخانه OpenCV تابعی برای آموزش یک طبقه‌بند KNN یا K-Nearest Neighbor ارائه می‌کنه که در ویدئویی که در بخش قبل لینک دادیم هم استفاده شده. این مورد هم مشکلات خاص خودش رو داشت و از لیست حذف شد. یکی از واضح‌ترین دلایل این بود که ممکن بود این روش خاص، در اعداد شبیه به هم کمی مشکل ایجاد کنه. در کل، علیرغم این که الگوریتم K نزدیک‌ترین همسایه، الگوریتم مورد اطمینانی در یادگیری ماشین کلاسیک محسوب میشه، ریسک خطای مدل نهایی رو هم می‌تونه بالا ببره.

استفاده از EasyOCR

کتابخانه EasyOCR یکی از محبوب‌ترین کتابخانه‌ها در میان مهندسین بینایی ماشین در دنیاست. یکی از دلایلش اینه که با سرعت خوبی (بخصوص با داشتن GPU) می‌تونه متون رو تشخیص بده و از همه مهم‌تر، دور متون مورد نظر ما Bounding Box قرار بده. این کتابخانه هم زبان‌های زیادی مثل انگلیسی، آلمانی، نروژی و … رو پشتیبانی می‌کنه اما نقطه قوتش نسبت به Tesseract اینجاست که در زبان‌های فارسی و عربی هم بدون نیاز به استفاده از فونت و …؛ می‌تونه تشخیص خوبی بده.

با این وجود، مدلی که EasyOCR ازش استفاده می‌کنه هنوز به خوبی برای زبان فارسی fine-tune نشده و پروژه حال حاضر رو نمی‌تونه به سرانجام برسونه. به همین دلیل، این ابزار هم از لیست ابزارهای مورد استفاده در پروژه ما، خط می‌خوره. البته این هم باید اشاره کرد که EasyOCR نرم‌افزاری آزاده که میشه بهش کمک کرد و بهبودش بخشید (روشش رو اینجا می‌تونید پیدا کنید).

استفاده از سیستم‌ها و سرویس‌های OCR ایرانی

در سال‌های اخیر، با توجه به این که افراد زیادی به خوندن کتاب‌ها و جزوه‌های الکترونیکی و اسکن‌شده روی آوردن، خیلی از شرکت‌ها و گروه‌های فعال در زمینه متن‌کاوی و … هم بیکار نبودند و سیستم‌های OCR خوبی توسعه دادند که به صورت خاص، برای زبان فارسی کار می‌کنند.

اما دو مشکل بزرگ اینجا داشتیم. اولین مشکل این که اکثر این سرویس‌ها آنلاین هستند و خیلی از کاربران نهایی این پروژه (مثل یک سازمان دولتی) احتمالا حاضر به این نمیشه که داده‌های خودروهاش و کارمندانش رو به یک سرور شخص ثالث ارسال کنه. مشکل دوم هم این بود که اکثر نسخه‌های آفلاین گرون‌قیمت هستند. البته شاید بشه مشکل سومی هم اینجا لحاظ کرد و اون اینه که خیلی‌هاشون امکان این که در یک کد پایتونی بشه ازشون استفاده کرد هم فراهم نمی‌کنند. پس این گزینه هم کاملا از لیست ما خط خورد.

توسعه CNN اختصاصی

این روش همیشه برای من نقش پلن ب رو داره که اگر مدلی مثل YOLOv5 برای نیازم پاسخگو نبود، سراغش بیام. اما چرا در این پروژه سراغش نرفتم؟ چون که توسعه برای OCR می‌تونست به شدت زمان، هزینه و انرژی مصرف کنه و حقیقتا چون این پروژه قرار نبود پروژه پول‌ساز باشه یا برای هدفی مثل پایان‌نامه و … انجام بشه، ارزش این که شبکه عصبی اختصاصی براش توسعه بدیم رو نداشت.

استفاده از YOLOv5

در نهایت، لازم بود که از مدلی مثل YOLOv5 استفاده بشه برای این که بتونیم OCR مخصوص پلاک رو توسعه بدیم. چرا YOLOv5 و چرا سایر نسخه‌های یولو نه؟ پیش‌تر این مورد رو به تفصیل توضیح دادم اما توضیح کوتاه ماجرا میشه سهل‌الوصول بودن نتیجه transfer learning و fine-tuning این مدل خاص. این مدل، یعنی YOLOv5 به سادگی می‌تونه روی سیستم شخصی من (مکبوک پرو آخر ۲۰۱۹ با سیستم عامل مک) و روی گوگل کولب اجرا بشه. همچنین انتقالش به سایر سیستم‌ها هم راحت انجام میشه و از این نظر، خیالم می‌تونست راحت باشه.

گذشته از بحث سخت‌افزار و پلتفرم، YOLOv5 به شدت سریع و با دقته، و این مورد می‌تونه خودش یک امتیاز مثبت بزرگ برای استفاده از این مدل خاص در کاری مثل پروژه خواندن پلاک با YOLOv5 باشه!

جمع‌آوری و پیش‌پردازش داده مورد نیاز

بعد از این که ابزارها و تکنولوژی‌های مورد نیازمون رو پیدا کردیم، لازم بود تا داده‌های مورد نیاز پروژه هم پیدا کنیم. اولین و ساده‌ترین راه (مطابق این مطلب) این بود که خودمون دست به کار شیم و از پلاک خودروها، عکاسی کنیم. اما این قضیه می‌تونه دردسرساز بشه چرا که خیلی‌ها خوششان نمیاد که کسی از ماشینشون عکاسی کنه. به همین دلیل، در اینترنت جستجو کردم و به دیتاست مورد استفاده در این مطلب رسیدم. در این دیتاست ۳۱۷ عکس از پلاک خودروهای ایران وجود داره که این خودش عالیه! یک حجم خوب از پلاک خودرو که می‌دونیم دردسری هم برای ما ایجاد نمی‌کنه.

پس از این که داده‌های مورد نظر خریداری و دانلود شد، نوبت به لیبل زدن بود. لیبل‌های ما اعداد ۰ تا ۹ بودند و گذشته از اون، برای این که داده تستی کافی داشته باشیم و مراحل پیاده‌سازی سریع‌تر پیش بره، فقط ۷۵ تا عکس رو با کمک labelImg لیبل کردیم.

پیاده‌سازی پروژه

پس از این که ایده کلی، ابزار و داده برچسب‌زده‌شده رو داشتیم، نوبتی هم باشه نوبت آموزش دادن YOLOv5 برای اینه که کار ما رو به درستی انجام بده. حقیقتا، YOLOv5 و ابزارهای مشابه، خودشون یک دور آموزش دیدند و ما فقط به قولی اون‌ها رو fine-tune می‌کنیم که کاری که ما بخواهیم رو انجام بدن (در نظر بگیرید که ما در دوران ابتدایی و راهنمایی خیلی چیزا رو یاد گرفتیم، در دبیرستان رفتیم سراغ ریاضی و تجربی و اختصاصی اون‌ها رو یاد گرفتیم و بعد در دانشگاه مثلا مهندسی خوندیم که یک فرم خاص‌تر از ریاضیه. دقیقا مشابه همین فرایند اینجا برای آموزش YOLOv5 هم داره صورت می‌گیره) و الان فقط کافیه که دیتا و کدهای مورد نیازمون رو در یک سیستم مناسب پروژه‌های هوش مصنوعی بارگذاری کنیم و سپس مراحل آموزش رو طی کنیم.

داده‌های ما روی Google Colab آپلود شدند چرا که آموزش YOLOv5 نیازمند داشتن GPU است. بعد از اون، آموزش به این صورت شکل گرفت که هفتصد و پنجاه epoch (یا نسل) طول کشید، سایز batch ما ۳۲ بود، اندازه تصویر به ۴۱۶ د ۴۱۶ پیکسل تغییر کرد (اسکریپتی که برای آموزش YOLOv5 توسط تیم Ultralytics ارائه شده خودش امکان تغییر سایز رو فراهم کرده) و مدل پایه مورد استفاده yolov5m بود که با ۲۱.۲ میلیون پارامتر آموزش داده شده. پس از حدود ۳ ساعت و ۴۰ دقیقه، مدل ما آماده بود و نیاز داشتیم که تستش کنیم.

نتایج آزمایش

نتیجه آزمایش روی دیتاست آموزش

نتیجه آزمایش مدل

همین عکس که در ابتدای مطلب هم ازش استفاده شده، عکسیه که در دیتاست آموزشی موجود بود و درستی کار مدل رو تایید می‌کرد. جدول زیر هم میزان دقت رو به درستی به ما نشون میده:

جدول میزان دقت مدل - دیتاست آموزشی

نتیجه آزمایش روی دیتاست آزمایشی

نتایج آزمایش روی دیتاست آزمایشی

در جدول زیر هم به صورت مرتب شده می‌تونیم میزان دقت این مدل رو هم ببینیم. همچنین با یک تابع ساده، پلاک رو به شکل درستش (مبتنی بر ستون xmin) مرتب کردیم تا با پلاک اصلی تطبیق بدیم:

داده استخراج شده از پلاک - دیتاست آزمایشی

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در اینجا لازمه که پروسه‌هایی که طی شده رو یک بار دیگه بررسی کنیم تا به یک جمع‌بندی روی پروژه برسیم:

  • ابتدا تصمیم گرفتیم سیستمی طراحی کنیم که حضور و غیاب یا رفت و آمد رو بتونه مبتنی بر پلاک خودروهای حاضر در یک محل خاص، بررسی کنه.
  • سپس تصمیم اولیه رو با حذف پروسه دیزاین سخت‌افزاری و همچنین حذف حروف مورد استفاده در پلاک ساده‌سازی کردیم.
  • پس از ساده‌سازی، ابزارهای متنوعی رو مطالعه کردیم و سپس YOLOv5 رو به عنوان ابزار اصلی خودمون انتخاب کردیم.
  • دیتاستی رو تهیه کردیم و برچسب زدیم.
  • مدل YOLOv5 رو مطابق نیاز و با داده‌های خودمون آموزش دادیم.

در کل، این پروسه گرچه پروسه نسبتا وقت‌گیر و سختی بود، اما نتیجه به دست آمده واقعا راضی‌کننده و خوبه. در حال حاضر پروژه ما در حالی قرار داره که می‌تونه به سادگی با ارتباط با یک سیستم سخت‌افزاری، کاری که براش در نظر گرفته شده رو انجام بده. البته هنوز ضعف‌هایی متوجه این پروژه هست که در بخش بعدی در موردشون بحث خواهیم کرد.

کارهای آینده

در این قسمت، کارهایی که در آینده میشه برای این پروژه انجام داد رو با هم یک بررسی اجمالی می‌کنیم:

  • توسعه سیستم برای خواندن حروف وسط پلاک (چالش‌های خاصی در این زمینه وجود داره، مثلا حرف ژ در پلاک خودرو معمولا به شکل ویلچر چاپ میشه)
  • توسعه سیستم برای خواندن پلاک‌های غیرشخصی (پلاک‌های عمومی و تاکسی عموما زرد، پلاک وزارت دفاع آبی، پلاک سپاه و نیروی انتظامی سبز پررنگ، ارتش سبز خاکی، دیپلماتیک آبی آسمانی و پلاک خودروهای دولتی قرمز هستند)
  • توسعه سیستم برای تشخیص و خواندن پلاک‌های منطقه آزاد
  • توسعه سیستم برای تشخیص و خواندن پلاک‌های گذر موقت
  • توسعه سیستم سخت‌افزاری و قرار دادن مدل‌های هوش مصنوعی در سخت‌افزار مناسب

مجوز نشر

این پست وبلاگ، تحت پروانه مستندات آزاد گنو یا GNU Free Document License منتشر شده و بازنشر و استفاده از محتویاتش کاملا آزاده. فقط توجه لازم داشته باشید که دیتاستی که برای آموزش استفاده شده آزاد نیست و این آزادی در استفاده شامل بخش‌هایی از این مطلب میشه که مسولیتش با منه (به طور کلی هرچی که شما در این پست خوندید)

سخن آخر

این پست برخلاف پست‌های دیگر این وبلاگ به شدت طولانی شد و از بابت این که وقت زیادی برای خوندنش گذاشتید، واقعا از شما متشکرم. در پایان جا داره از شما دعوت کنم که به ویرگول من هم سر بزنید تا اونجا موارد فنی و تجربیات دیگر من رو بخونید. همچنین، اگر این مطلب برای شما مفید بود کافیه که روی تصویر زیر کلیک کنید و من رو به یک فنجان قهوه به انتخاب خودتون مهمان کنید 🙂

Share

با هوش مصنوعی، ریاضی ۱ رو پاس کن!

دقیقا دو هفته پیش، در نسخه انگلیسی وبلاگ در مورد YOLOv5 نوشتم (لینک) و توضیح دادم که چرا این مدل هوش مصنوعی برای تشخیص اشیاء رو دوست دارم (و حتی چرا شما باید دوستش داشته باشید) و خب طبیعتا دوست داشتم یک پروژه خیلی خیلی ساده و در عین حال باحال هم با این مدل انجام بدم.

ایده‌های زیادی در سر داشتم. برای مثال ایده بازی Red Light – Green Light که در سریال اسکوییدگیم همه دیدیم. اما این ایده علیرغم خوب بودنش، آنچنان کاربردی نبود. پس تصمیم من برآن شد که یک نرم‌افزار دیگر توسعه بدم. نرم‌افزاری که هم چالش داشته باشه، هم در نهایت یک کاربرد درست ازش بشه درآورد.

نمی‌دونم شما یادتونه یا نه، اما نرم‌افزار سیمبولب، دروانی خیلی خاص و معروف شد. به همین خاطر، تصمیم من هم این شد که سیمبولب رو دوباره بسازم و بعد از این که نتایج مورد نظرم رو گرفتم در موردش وبلاگ بنویسم. پس این شما و این ماجرایی که من داشتم تا این نرم‌افزار رو بسازم.

نتیجه حل مساله توسط هوش مصنوعی

گام اول: طرح مساله

در هر پروژه‌ای، اولین گام اینه که مطرح کنیم چه مشکلی رو باید حل کنیم. یا به قول دنیل کوهن Look for the pain. خب دردی که ما اینجا به دنبال حل کردنش بودیم، چی بود؟ این که بسیاری از دانش‌آموزا و دانشجوها سر ریاضی عمومی یا Calculus مشکل دارند. این مشکل ریشه‌ش کجاست؟ برای من شخصا مهم نیست که این ریشه رو بررسی کنم (البته به معنای این نیست که نظری در موردش ندارم، اما از حوصله این مطلب خارجه).

حالا درد این که بسیاری از دانشجوها و دانش‌آموزها مشکل دارند، چطور میشه براشون یک مسکن خوب تجویز کرد؟ بعنوان یک مهندس هوش مصنوعی، یا بهتر بگم مهندس بینایی ماشین در ذهنم این ایده چرخید و اون این بود که:

یک نرم‌افزار هوش مصنوعی وجود داشته باشه که از روی عکس مساله، پاسخ نهایی یا راه‌حل رو به افراد بده.

و این پروژه، در نظر پروژه بسیار بسیار بزرگی بود اما در نهایت، پروژه ساده‌ای شد. در ادامه، در راهی که طی شد توضیح خواهم داد.

گام دوم: انتخاب ابزار

گام دوم برای من، انتخاب ابزار بود. اول از همه می‌خواستم برم سراغ OCR های آماده برای تشخیص مسائل پارامتری مثل x و y و … . اما بعد دیدم که اینجا علاوه بر حروف و اعداد، نشانه‌ها هم هستند. ضمن این که به شکلی باید توان و … هم تشخیص داد. پس کمی پروژه رو نگه داشتم تا به ابزارها فکر کنم.

بعد از مدتی تحقیق و تفحص، به دارک‌نت رسیدم که برای ترین کردن YOLOv3 و YOLOv4 استفاده میشه و خب دارک‌نت مشکلات زیادی هم با خودش به همراه داره. برای مثال کاملا در سی‌پلاس‌پلاس نوشته شده و روی سیستم‌های مختلف باید از نو کامپایل بشه. با CPU درست کار نمی‌کنه. کامپایل کردنش روی مک یا ویندوز دردسره و انتقال دادنش به Google Colab هم می‌تونه تا حد زیادی مشکل‌ساز بشه.

بعد از اون الگوریتم YOLOv5 رو کشف کردم. تقریبا همه مراحل کاملا پایتونی پیش می‌رفت و این عالی بود. کم کم دیدم که میشه بعد از ترین کردن قضیه، از pytorch هم استفاده کرد و اشیاء رو تشخیص داد و از اون بهتر این بود که در تشخیص اشیاء، می‌شد خروجی pandas هم گرفت که مختصات شیء مورد نظر به همراه لیبلش در اون data frame خاص موجود بودند. پس به این شکل تشخیص این که ما با چه چیزی روبرو هستیم هم ساده‌تر از گذشته می‌شد.

وقتی این ابزار رو با چند چیز مختلف تست کردم، نوبت این رسید که در این پروژه حتما ازش استفاده کنم. اما این تمام ماجرا نیست. دقیقا وقتی که سمت OCR ماجرا هندل می‌شد، یک بحث خیلی مهم می‌موند. بحث این که چطوری باید مساله حل بشه؟ برای حل مساله هم از Wolfram Alpha گفتم کمک می‌گیرم.

خب حالا نوبتی هم باشه، نوبت اینه که داده‌های مورد نیاز رو جمع کنیم. قبل‌تر در مورد راه‌هایی که شما می‌تونید برای جمع‌آوری داده استفاده کنید، صحبت کردم و می‌تونید از اینجا بخونیدش.

نمونه داده‌های پروژه
نمونه داده‌های استفاده شده در این پروژه

گام سوم: جمع‌آوری داده

برای جمع‌آوری داده‌ها، نیازمند این بودم که روی چند سطح مختلف (وایت‌برد، کاغذ A4 و همچنین کاغذ خط‌دار) و با چند دست‌خط مختلف، مسائل ریاضی رو بنویسم. بعد از نوشتن مسائل ریاضی، از دوستانم خواهش کردم که روی صفحات مختلف و همچنین وایت‌برد، مسائل ریاضی رو بنویسند.

بعد از این که مسائل ریاضی رو روی این سطوح و با دست‌خط‌های مختلف داشتم، نوبت عکاسی ازشون بود. از هر بار نوشتن، چندین عکس از چند زاویه گرفتم. چرا که زوایای مختلف باعث میشن توزیع نور هم در تصاویر یکسان نباشه و این خودش یک مرحله data augmentation رو برای من کاهش می‌داد.

حالا یه حجم زیادی داده دارم، باید بعدش چی کار کنم؟ پاسخ ساده‌ست. الان زمانیه که ما وارد مرحله پیش‌پردازش داده میشیم.

گام چهارم: پیش‌پردازش داده

بعد از این که ما داده‌های مورد نیاز خودمون رو جمع کردیم، نیازمند اینیم که داده رو پیش‌پردازش کنیم. به طور کلی، پیش‌پردازش داده به پروسه‌ای گفته میشه که در اون قراره داده ها تمیز بشن، تغییر کنند (یا به قولی data augmentation رخ بده)، برچسب زده بشن و داده‌های غیرلازم (یا همون نویز) دور ریخته بشه.

اولین مرحله برای من اینجا، تکه تکه کردن عکس بود. شاید فکر کنید که برای تکه تکه کردن عکس، از ابزار خاصی استفاده کردم یا کدی زدم. باید بگم که خیر، ابزارم دقیقا ادوبی فتوشاپ و ابزار Slice بود. بعدش با قابلیت save for web آمدم و عکس‌های قطعه‌قطعه شده رو ذخیره کردم. پس از ذخیره نهایی عکس‌ها، نیاز بود که عکس‌ها برچسب زده بشن.

برچسب‌ها، در مرحله آموزش مدل، به ما کمک می‌کنند که اشیاء رو در تصاویر پیدا کنیم. این برچسب‌ها در مراحل بعدتر به کمک ما میان تا بتونیم مسائل یافت شده رو به ولفرام‌آلفا بدیم تا برامون حلش کنه. پس لازم بود که این اتفاقات بیفته.

پروسه برچسب‌زنی

گام پنجم: آموزش مدل YOLOv5

و اما گام یکی مونده به آخر دقیقا این بود که مدل آموزش داده بشه. آموزش این مدل با pytorch به شدت سرراست و راحته و کلش اجرا کردن یک دستور در ترمیناله. باز با این حال، مشکلات عدیده‌ای داشتم. برای مثال روی لپتاپ شخصی چون GPU مناسب نداشتم، آموزش به شدت طولانی می‌شد. آموزش رو به Google Colab منتقل کردم و چون پلن رایگان داشتم، اونجا هم یک سری داستان جدیدتر پیش آمد. اما بهرحال هرطور که شد، مدل آموزش داده شد و نتایج خوبی هم ازش گرفتم.

در مورد آموزش مدل و نحوه کار اون به زودی محتوای آموزشی جدیدی تولید خواهد شد که به تفصیل در اون توضیح میدم چطور می‌تونید YOLOv5 رو خودتون آموزش بدید و باهاش کار کنید. در حال حاضر، توضیح مراحل آموزش تا حد زیادی از حوصله این پست وبلاگ خارجه.

و گام نهایی: آزمایش مدل و نوشتن رابط ولفرام آلفا

پس از این که مدل آموزش داده شد، نیاز بود چندین خط کد پایتون نوشته شه برای چند منظور. اول این که وزن‌هایی که لازم بود از مدل آموزش‌داده‌شده، لود کنه. دوم این که یک عکس رو از ورودی بگیره و مراحل inference رو روش انجام بده و در نهایت، اگر کاربرخواست اون رو بفرسته به ولفرام آلفا و مرورگر رو براش باز کنه.

برای این مرحله، برخلاف باقی مراحل وقت زیادی نذاشتم ولی با این حال کدش (بدون وزن‌ها) در گیت‌هاب شخصی من موجوده و می‌تونید نگاهی بندازید. البته که به زودی گیت‌هاب بروزرسانی میشه و شما قادر خواهید بود که وزن‌ها رو هم دانلود کنید. اما فعلا وزن‌ها در دسترس نیستند.

در نهایت هم برای این که عملکرد قضیه رو ببینید، این ویدئو کوتاه رو می‌تونید تماشا کنید که هم inference رو تست می‌کنیم هم حل مساله با ولفرام رو:

جمع‌بندی و مشکلات این نرم‌افزار

این پروژه به عنوان یک پروژه تفریحی، واقعا تفریح خوب و سالمی بود و کلی یادگیری برای من داشت. یادگیری دقیق‌تر و عمیق‌تر YOLOv5، یادگیری دقیق‌تر و عمیق‌تر PyTorch و از همه مهم‌تر درگیر شدن با چند مساله و به قولی، دردهای دنیای واقعی. از نتیجه کاملا راضی بودم و هستم، اما فکر نکنم در آینده این پروژه خیلی برام راضی‌کننده باشه.

احتمالا بعد از مدتی به این پروژه برگردم و بزرگترین مشکلش – یعنی شباهت زیاد ورودی‌ها به هم – رو طور دیگری هندل کنم. برای این که ببینیم یه چیزی در پوزیشن توان یه چیز دیگه قرار گرفته یه چاره‌ای بیاندیشم و … . خلاصه که راه برای بهبودش زیاده و این بهبود‌ها رو شخصا پیگیر هستم که در این پروژه اعمال کنم. شاید هم لازم باشه داده ورودی رو افزایش داد یا حتی مدل مورد استفاده رو عوض کرد.

در نهایت، از شما بابت وقتی که برای خوندن این مطلب گذاشتید، ممنونم. امیدوارم که این مطلب مفید واقع شده باشه و به دردتون خورده باشه. ضمن این که اگر به این تیپ مسائل و مطالب علاقمند هستید، می‌تونید من رو در ویرگول هم دنبال کنید و اونجا هم مطالبم رو بخونید. اگرچه در ویرگول عمده مطالبم مرتبط با بیزنس، موفقیت و ایناست.

در نهایت از شما خواهش می‌کنم که اگر این مطلب براتون مفید بود، یک قهوه به انتخاب خودتون مهمانم کنید تا موقع نوشیدن قهوه به یادتون باشم و از این دست مطالب، بیشتر تولید کنم.

Share